دشوارتر از هنر انتقاد کردن فقط این است که انتقاد را تحمل و قبول کنیم. انتقاد کننده و انتقاد شونده در زمین مین گذاری شده احساسات شدیدا «حساس حرکت میکنند. اما، بدون انتقاد یا از دیدگاه روانشناختی عکس العمل (feedback) منفی نیز پیشرفتی وجود ندارد، هیچ کجا.
» سرسری و ملال آور «، اینها واژههای دقیقی بودند که یک کارشناس ادبیات پیرامون نوشتاری که برای اظهار نظر به ایشان داده بودم ابراز نمود. من این انتقاد را هرگز فراموش نخواهم کرد. همانند واژههایی که دوست پیشین من ده سال قبل هنگام جدایی از من به کار برده بود. او به من گفت:» تو خیلی غلو میکنی و چهره بازی نداری «.
من هم مانند هر فرد دیگری تجربیات ناگوار عکس العملهای منفی را دارم. من اینها را در خودم ریختم و به دیگران هم منتقل کردم. چندین سال پیش هم که یک سمینار نویسندگی را اداره میکردم یکی از شرکت کنندگان خانم در قبال ارزشگذاری کار او پیشنهاد کرد که به من یک سیلی بزند. عکس العمل من در قبال او میبایست خیلی شدید بوده باشد. چه کسی این عکس العمل را درک نمیکند؟
فی الواقع هیچ کس تمایل به شنیدن انتقاد ندارد، هر چند هم که خلاف آن را ادعا کند. انتقاد در بهترین حالت برای انسان ناخوشایند است و در بدترین حال هویت ما را متزلزل کرده و میتواند حتی به هم هویتی ما با جمع ضربه وارد آورد.
آیا اساسا» روش صحیحی برای انتقاد از دیگری وجود دارد؟ در این رابطه عکس العمل منفی غیرقابل چشم پوشی است. هر چند که این امری متضاد باشد، لیکن صرفا انتقاد میتواند ما را در چیرگی بر امور زندگانی و نظم آن کمک کند. ما بدون انتقاد قادر به ساماندهی روابط اجتماعی و برقراری آن نیستیم. هرچند که نصیحتهای دلنشین مشاورین در گوش ما صدا میکنند: اما بخش بزرگی از رشد شخصیت فردی ما همراه تجربیاتی است که زیاد رضایتبخش نیستند. به این خاطر انتقاد یک نماد مقدسی است تقریبا در همه زمینهها ی اندیشه و رفتار و گرایشها.
هر نوع پروسه آموزشی منوط به آن است که اساسا «اشتباهها را بشناسیم و در تعاقب آنها را تحلیل کرده و ازمیان برداریم. چه در مدرسه و چه در دانشگاه، همه چیز حول این محور دور میزند که خطاهای ما از طریق روشهای تربیتی کم و بیش حساب شده به ما نشان داده شوند. در ورزش مربیان عکس العمل فردی خود را با فریاد و حرکات شدید دست در زمین نشان میدهند. در دنیای کاری تصحیح اشتباهات و ارزشیابی راندمان بخش مهمی از پیشرفت کار است و در زندگی فردی نیز بدون عکس االعملهای منفی کاری از پیش نمیرود. همسران سعادتمند هم به وفور انتفادات ناخوشایند به یکدیگر حواله میکنند و رابطه والدین – کودک به یک رشته ناگسستنی عکس العملهای منفی شباهت دارد.
در واقع بسیاری از امور آموزشی، زندگی و عشق ورزی ما وابسته به نظرات انتقادی است که ما میبایست به این نظر رسیده و آموخته باشیم که چگونه با انتقاد کنار بیاییم. ولی در عین حال انتقاد همیشه کمابیش با احساس دشمنی همراه است، حتی نسبت به انتفاد کننده. هم کارمندان و هم کارفرمایان به طور مشابه در زمینه ارزشیابی راندمان احساس تنفر دارند و همسران نیازمند مشاورین و راهنمایان هستند که در نهایت بتوانند واقعیتهای دشوار را مستقیما» به یکدیگر بگویند.
بسیاری از والدین به جای پذیرش ریسک انتقاد از فرزندان خود، ترجیحا «نارضایتی خود را سرکوب میکنند، نکند که آنها را» نامطمئن «کرده و یا» سرخورده «شوند. دوستان و عشاق هم به جای طرح مستقیم مشکل، حول آن دور میزنند. آنها از ایجاد هر نوع درگیری که ممکن است بر اثر انتقاد پیش آید، پرهیز میکنند. روبرت سوتون (Robert sotton) روانشناس امور سازماندهی از دانشگاه استانفورد میگوید:» ما در جامعهمان نه عادت به انتفاد کردن داریم و نه عادت به انتقاد شنیدن «و ادامه میدهد» ما به طور عجیبی فاقد این توان هستیم که تاثیر خود را بر دیگران ارزیابی کنیم. در نتیجه برای ما بسیار بسیار دشوار است که عکس العمل منفی خود را خوب به دیگری انتقال دهیم. «
شاید زمانی که خود را یکبار برای انتقاد از دیگری آماده کردهاید، احتمالا روشهای استاندارد را از قبل در ذهن خود مرور کرده باشید که» بجای حمله به شخص موضوع اصلی را مورد انتفاد قرار دهیم! از جمله «من گمان میکنم» استفاده کنیم. آرام صحبت کرده و با لطیفهای انتفاد را شیرین کنیم. «به عنوان نمونه به عوض آنکه بگوییم» سیگار کشیدن مدام تو مرا دیوانه میکند «بهتر است بگوییم» من تو را دوست دارم ولی اینکه تو هر روز بیشتر سیگار میکشی مرا ناراحت میکند. «آیا واقعا این نوع تلطیف واقعا» کمک نمیکند؟ یا حداقل به ندرت. هر کسی که از انتقاد متنفر است، آن را از ملایمترین خواهش هم انتفاد برداشت میکند. من واقعا آن خانم را در کلاس خود هنگام ارزیابی کارش مورد انتقاد شدید قرار ندادم. افراد صرفنظر از نوع انتقاد، عموما عکس العمل شدید نشان میدهند. ضربان قلب، گرفتگی عضلات و بالارفتن فشارخون: اینها همه علائم نظام عصبی ما در قبال وضعیت «یا بجنگ با بمیر» است. (که ما انسانها طی دهها هزار سال جهت ادامه حیات همچون خشونت آن را تمرین و عمل کرده ولی اینک در جامعه مدرن میبایست از آنها فاصله بگیریم- مترجم)
گویی مغز ما با این روش تمرین داده شده که همواره هر نوع انتقاد را به هر شکلی با عکس العمل منفی احساس کنیم.
واقعیت هم این ارتباط را مورد تاکید قرار میدهد. این موضوع به اثبات رسیده است که بخشهایی از مغز خود را با اطلاعات منفی درگیر کرده و بمراتب حساستر عمل میکنند تا بخشهایی که با بازتابهای مثبت مشغول میشوند. مدارک اثباتی این جهت گیری منفی در آغاز ۱۵ سال پیش بدست آمدند. آنها نشان دادند که افراد اشتباهات را بیش از ویژگیهای مثبت دیگران ارزشگذاری میکنند. بر همین اساس خسارات در بازار بورس بیشتر از سود ما را تحت تاثیر قرار میدهند. جان کالیپو (JohnCalippo) روانشناس اعصاب از دانشگاه شیکاگو موفق شد نشان دهد که فعالیتهای الکتریکی در موارد تحریکات منفی قویتر از موارد تحریک مثبت است. او میگوید: «عکس العمل غالب افراد در موارد منفی شدیدتر از موارد مثبت است.»
این جهت گیری منفی میتواند ارزیابی ما را در زمینه عکس العمل منفی به طور جدی مخدوش نماید. من زمانی که شغل جدیدی را آغاز کرده بودم، رئیس من یک ایمیل برای من ارسال کرده و در آن از من اظهار نارضایتی کرده بود. این ایمیل مدتهای مدیدی در خاطره من به عنوان چیز مذمومی مانده اما هنگامی که چند بار بعدا آن را مرور کردم از این موضوع متحیر شدم که در آن صحبت از تواناییها و تشویق من نیز شده بود. اما باز این نیز بیتاثیر بود: این ایمیل پس از مطالعه مجدد نیز مرا عذاب میداد. همانگونه که کالیپو توضیح میدهد، ارتباطات مغزی ما به گونهای است که یک خواهش را در ارتباط با اطلاعات ارائه شده، خوب یا بد ارزیابی میکنیم. ولی مغز ما معمولا نوع بد آنرا میپذیرد: «ما دنیا را به صورت دو وجهی سیاه و سفید ساده میکنیم.»
ریشه و حساسیت ما یا حاصل ترس از ایزوله شدن و یا از دست دادن پیوندهاست که بازهم در ارتباط با ترس ادامه حیات جسمانی ما قرار دارد، این را پیترگری (Peter Geray) روانشناس از کالج بوستون ادعا میکند. طبیعی است که در نظر اول حین کار سرکوفتی را بپذیریم و یا در یک مسابقه فوتبال پس از چند خطا میبایست زمین را ترک کنیم. اما باید در نظر بگیریم که فرد مطرود از جمع در دوران بسیار طولانی گذشته «شکارچی و گردآورنده»، شانس ادامه حیاتش بسیار کاهش مییافت و این موضوع هم هنوز در اعماق جسم ما نهفته است. در آن زمان ایزولاسیون و تبعید یک خطر مرگ زا بود و در واقع امروز هم چنین است. در معنایی بسیار گسترده واقعا این پیوندهای اجتماعی هستند که ما را زنده نگاه میدارند، هر چند هم که روابط انسانی امروز بیشتر از طریق اینترنت یا هنگام صرف یک نوشابه باهم تنظیم میشوند.
بر این اساس آنچه که عکس العمل منفی را بیش از حد رنجش آور میکند، از قضا محتوای آن پیام نیست، بلکه این خطر پنهانی مطرود شدن و منزوی شدن در آن است. این محتوای مطرود شدن که در پیام وجود دارد باعث عصبانیت ما میشود. دانشجوی کوشای من از این بیمناک است که نکند نظرات انتقادی من پیرامون کارش مانع رسیدن او به هدفش شود. همچنین هنگامی که من جملات همسر سابق خود را واقعا «هیچگاه جدی نگرفتم» آنها در نهایت به این معنا بودند که رابطه ما به انتها رسدیده بود. این شوک غیرقابل فراموشی در مغز ما جای گرفته است.
ماهنگامی به این موضوع پی میبریم که ترس از مطرود شدن، موضوع هولناک نهفته درانتقاد است. ممکن است بیاموزیم که آن را به نحو بهتری واردمحاوره کنیم، به عنوان نمونه گفتمانهای انتقادی را به نحوی مطرح کنیم که در طرف مقابل احساس مطرود شدن ایجاد نشود که «تو دیگر از ما نیستی» و در صورت انتقاد شدید و طرد کردن الزامی – به عنوان مثال دریک گروه کاری- ترس نهادینه را به این ترتیب میتوان تلطیف کرد که از طرح نظرات کلی پرهیز کرده و به امور مشخص بپردازیم.
با طرح یک سئوال از انتقاد شونده میتوان در یک گفتمان انتقادی پذیرش انتقاد را تسهیل کرده، اورا در پروسه گفتمان شریک کرده تا او احساس انزوا نکند. هنگامی که با یک دانشجو پیرامون راندمان او صحبت میکنیم، ابتدا میتوان این سئوال را مطرح کرد: «اهداف تو ازشرکت در این درس چیست؟ تو انتظار داری از من چه بیاموزی؟ آیا فکر میکنی که تاکنون پیشرفت خوبی داشتهای؟
اقدامی دیگر در جهت برطرف کردن نگرانی از مطرود شدن: هر فردی که پیرامون عکس العمل منفی سوال میکند، تاکید میکند که طرف مقابل یک شریک در گفتمان است نه یک» قربانی «. ساموئل کولبرت (Samuel Culbert) روانشناس سازماندهی بر این باور است که» به عنوان رئیس میتوان گفت: آیا آنجه را که من عنوان میکنم، برای تو مفیداند؟ یا از من چه انتظار داری. «با توجه به این واقعیت که هر نوع عکس العمل منفی همواره بار پرتنشی در بردارد، این موضوع حائز اهمیتی است که بدانیم در صورت عنوان کردن صحیح انتقاد تا چه حد میتواند این کار نتیجه مثبتی داشته باشد.
پترگری بر این نظر تاکید میکند که بهترین نحوه انتقاد آن است که توسط خود فرد عنوان شود، به عنوان نمونه به اینصورت که از استاد، راهنما، یک فرد با تجربه و یا همشاگردی تقاضای مشاوره و کمک شود. نامبرده طی دهها سل تحلیل نظامهای آموزشی اهمیت عکس العمل منفی را در زمینههای گوناگون بررسی کرده است. به هر حال انتقاد زمانی بهتر مورد قبول واقع میشود که توسط خود انسان در خواست شود.
این در طبیعت انسان نهفته است که خواهان عکس العمل و یا حتی راهنمایی ناخواسته نباشد. ما تمایل به شنیدن انتقاد نداریم، مگر آنکه به صراحت خواهان شنیدن آن باشیم. به عنوان نمونه هنگامی که شما مشغول کار با کامپیوتر هستید و برای راه اندازی یک فونکسیون آن به ده بار کلیک کردن نیازمندید و فردی در کنار شما به شما نشان دهد که این کار را با دو کلیک هم میتوانید انجام دهید هر چند هم که حق با او باشد، در شما این راهنمائی خوب مانند یک حمله کنیه توازنه تاثیر میگذارد. زیرا در این شرایط او یکی از عادات ما را به صورت حمله تجاوزی آغاز کرده است. اما چنانچه ما از او در زمینه خواهش کرده باشیم، برای همیشه از او سپاسگزاریم.
یک مساله دیگر هم در ارتباط با عکس العمل منفی وجود دارد: زمانی که ما فردی را به عنوان کارشناس در این زمینه قبول نداریم. ما زمانی که چیزی را از کسی سئوال میکنیم، در همان حال او را به عنوان صاحب نظر قبول کردهایم و حاضریم که توسط او مورد انتقاد قرار گیریم. زمانی که معلم به شاگرد نمره میدهد و او را تشویق میکند، زمانی که مربی ورزش تشویق میکند و اشتباهات را خاطرنشان میسازد، زمانی که والدین نگران فرزندشان هستند و به او توجه میکنند- در همه این موارد این موافقت پنهانی نهفته است که تشویق و اصلاح، بخشی از این رابطه است.
اما در موارد بیشماری، از جانب کسانی انتقاد پیش میآید که ما نه آنها را صاحب نظر میدانیم و نه مجاز به این کار میدانیم. این مساله در مورد پدرخوانده و یا مادر دوم مصداق پیدا میکند. برای آنها در زمینه کارهای مدرسه و یا انتخاب دوست ورفتار برخورداری ازآتوریتهای همانند والدین طبیعی بسیار دشوار است. یک کودک ممکن است خواهش و یا فرمان مادر اصلی خود را پذیرا باشد ولی در قبال پدرخوانده دست به سرکشی میزند. در این موارد مشکل زمانی حل میشود که والدین اصلی، پدر و مادر دوم را مورد حمایت قرار دهند.
در زمینههای کاری، انتقاد غالبا» به این دلیل با مقاومت روبرو میشود که انتقاد شونده متهم به انجام کاری میشود که ربطی به او ندارد. انتقاد ناخواسته به عنوان تاکتیکی دربازی قدرت فهمیده میشود. حتی یک تمجید هم میتواند مشکل زا شود، چرا که عموما این کار بر عهده رئیس و سرپرست است.
مساله حساست ویژه در مورد هیرارشی و مجازبودن آتوریته در زمره مبانی اولوسیون روان انسان است. همچنین و بخصوص در جهان کاری مدرن، مساله بر سر رقابت با دیگران و استحکام و یا بهبود موقعیت خویش در مقابل دیگران دور میزند. اساسا «انتقاد در میان همنوعان – اعم از همکار، دوست، همسر، خواهر و برادر همواره تحت تشنج قرار دارد.
در پشت پرده همه نوع گفتمان انتقادی غلیان احساسات جاری است. پژوهشهای چندی نشان میدهند که حتی عکس العمل مثبت یک سرپرست با حالتی» نامناسب «در طرف مقابل ایجاد دلهره کرده که نشانی از خشم، عصبانیت و یا احساسات منفی منفی دیگر است. اما از جانب دیگر با رفتاری صمیمی و امیدوار کننده نیز میتوان عکس العمل منفی را چنان تلطیف کرد که پیام اصلی آن فراموش شود. حال با چه زبانی میتوان انتقاد را به طور موثر انتقال داد؟
بیان سرخوردگی از طرف انتقاد کننده به احتمال بسیار زیاد باعث میشود که انتقاد شونده حاضر به شرکت در یک گفتمان سازنده شود.
خانم اولین کرون (Evelin Crone) روانشناس رشد در دانشگاه لیدن هلند نظر خود را به نتایج پژوهشهایی متکی میکند که نشان میدهند که یک درگیری» خشمگینانه «در افراد تحریک کننده موجب اتخاذ موضع دفاعی و» بستن «طرف مقابل به شما میرود. در حالیکه بیان سر خوردگی تمرکز را به سوی بیان کننده و یا گروه جلب میکند. این انکشاف تجربی دلیل خوبی است برای اینکه انتقاد را زمانی باید مطرح کرد که انسان هنوز عصبانی نیست. عصبانیت خواه ناخواه و صرفنظر از محتوا و اهداف موجب نفاق بین مطرح کننده و شونده میشود.
نکته بعدی اینکه باید طرف صحبت را شناخت. عکس العمل انسانها بسیار متفاوت است. افراد خودخواه ملایمترین انتقاد را هم حمله شخصی تلقی میکنند. در افراد ضعیف النفس انتقاد موجب از دست دادن اعتماد به خود میشود. اما افراد اندکی هم هستند که انتقاد آنها را مشعوف میکند. آنها توانمندیهای خود را اساسا» قابل بهتر شدن و شکل دادن قلمداد کرده و انتقاد را نه بصورت «یک رای قابل استیناف» بلکه شانسی در جهت کار بر روی خود میدانند.
بسیاری از جوانان احتمالا هنوز از پیش زمینههای عصبی مورد استفاده قرار دادن انتقاد برخوردار نیستند. خانم اولین کرون به کمک روشهای تصویری به این نتیجه رسیده است که بخشهایی از مغز که در ارتباط با آموزش و کنترل عقلی قرار دارند در بین افراد بزرگسال پس از انتقاد بسیار فعال است، در حالی که این امر در کودکان بین هشت و نه سال صرفا هنگام عکس العمل مثبت فعال است.
آن بخش هائی از مغز که در قبال انتقاد عکس العمل نشان داده و برای انطباق راندمان فرد حائز اهمیتاند، ابتدا در آغاز بزرگسالی کاملا عملکرد پیدا میکنند. این نواحی از مغز در جریان رشد فرد تحت تحولات ساختاری مهمی قرار دارند. حال بزرگسالان جوان قادرند که این راندمان پیچیده آموزش از انتقاد را داشته باشند. این یک بندبازی عقلانی است. انسان میبایست بتواند از خود سوال کند که منشاء اشتباه چه بوده و چگونه روی داده است.
حال صرفنظر از نحوه انتقاد دفاع به طور طبیعی اولین عکس العمل در قبال آن است. شما از خود و دیگران انتظار عمل قهرمانانه نداشته باشید. سعی نمایید کمتر صحبت کنید و به جای آن خود را کنار کشیده و بیاموزید. انتقاد شما را با خودتان مشغول میکند از اینرو این کار از یک سو بسیار نامطبوع است ولی از سوی دیگر بسیار ارزشمند. این موضوع را مشاور کارفرمایان پیتر برگمان (Peter Bergmann) در نشریهHarward Business Rewiew نگاشته است: «این یک هدیه بسیار مهمی است که نسخهای را بیابیم که چگونه میتوانیم در این دنیا اثربخش باشیم.»
زمانی که من نظر ارزیاب رمان خود را مبنی بر «سرسری و ملال آور» شنیدم، دانستم که حق به جانب اوست. دوست سابق من هم حق بجانب بود که در مورد من گفته بود، من نه رعایت استیل را میکنم ونه هنوز اهل تمایز هستم – و همچنین با توجه به جدائی دردناک ما حاضر نبود که مرا مبدل به یک دختر جذاب متینی که انتظار داشت نماید. و آنچه که مربط به دانشنامه پایانی شاگرد من میشود، حق کاملا به جانب من بود. زیرا خود او بعدها اعتراف کرد که کارش نیازمند تصحیح بسیاری از جزئیات آن بود. آیا این اخلاق تاریخ است؟ هنگامی که عکس العمل منفی دریافت میکنید از این حرکت کنید که میتوانسته درست باشد و زمانی که دیگری را مورد انتقاد قرار میدهید آماده کنار کشیدن خود نیز باشید.
گفتمانهای حساس
در زندگی زناشویی عکس العملها میتوانند بسیار حساس باشند. در جامعه مدرن صنعتی همسران قاعدتا «خود را همتراز تلقی میکنند، با حقوق و امتیازات و – آری- آتوریته مساوی. هنگامی که مردی به همسر خود پیشنهاد رانندگی بهتر میدهد، به جای تشکر، خانم شانه بالا میاندازد و باشدت مخالفت میورزد. در موارد تربیتی موی والدین سفید میشود در حالی که همسران در مواردی که یکی از آنها به عنوان متخصص مورد قبول است به ندرت درگیری پیدا میکنند.
گفتمانهای واقعا دشوار در زناشویی زمانی روی میدهند که در آنها تمایلات و یا نیازهای فردی مطرحاند ولی نه در مواردی که حول حقایق و مسایل تخصصی دور میزنند. در اینجا آتوریته و توانمندی باید جای خود را به احساسات ذهنی بدهند. هنگامی که همسر شما اظهار میکند که شما به او بیتوجه هستید، این یک مساله است، حتی زمانی که شما فکر میکنید که به اندازه کافی به او توجه دارید. این تفاوت ما بین انتقاد پیرامون مسایل خارجی همچون نحوه رانندگی، مسایل تربیتی، موضوعات مالی و انتقاداتی که در اصل بیانگر احساسات، آرزوها و یا سرخوردگی پیرامون وضعیت یک رابطه است را نشان میدهد. در این موارد عموما مسایلی قلبی پنهان است. آزادی بیشتر، همگرایی بیشتر، عمل جنسی بیشتر، و یا احساس امنیت بیشتر. پشت این جمله» تو بیش از حد وابستهای «عموما به این معناست که» من نیازمند وقت بیشتری برای خود هستم «.
حال هنگامی که دو نوع انتقاد گوناگون (که در بالا ذکر شد) به یکدیگر مخلوط شوند، حاصل آن یک درگیری ناعادلانه و غیر سازنده خواهد بود. یک نزاع بر سر اینکه تعطیلات را در کجا سپری کنیم، میتواند نزاع را به این موضوع نهادینه گسترش دهد که آیا یکی از آنها میخواهد فرصت بیشتری را به خانواده خود اختصاص دهد. در این موارد بهتر این است که جهت پرهیز از این درگیریها، برای خود و طرف مقابل روشن کنیم که چه نوع انتقادی در این شرایط ردو بدل میشود، که البته کار سادهای نیست.
شما باید آگاه باشید که آیا به نحوه رفتار دیگری انتقاد دارید یا میخواهید به جای آن یک آرزو و یا یک نگرانی نهادینه را بیان کنید. به این مساله هم فکر کنید که صرفنظر از عقلانی بودن و نبودن آن نگرانی آغازین ترس از جدایی در هر گفتمان انتقادی لانه دارد. انتقال احساس همبستگی، همواره میتواند خطر انفصال رابطه را کاهش دهد.
ترجمه از نشریه آلمانی» روانشناختی امروز «(Psychology Heute)
شماره: آوریل ۲۰۱۴ – فروردین ۹۳
نگارنده: کارن رایت (Karen Wrght)
ترجمه: دکتر مسعود کریم نیا
drkarimnia@yahoo. de
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.