«خاله بازی»، بلقیس سلیمانی، چ چهارم، تهران: ققنوس۱۳۸۸، ۲۴۰ صفحه.
رمان خاله بازی اثر بلقیس سلیمانی روایت نسل آشفتهای است که آرمانگرایی و ایدیولوژی زدگیاش در تهاجم دنیایی عینی و مادی فرو میمیرد و ناگهان در مییابد که «ما ادامه سر راست پدران و مادرانمان هستیم».
خاله بازی روایت زن و مردی است که هر یک خود دنیا را از زاویه چشمان خویش برای مخاطب به تصویر میکشند؛ داستان آمد و رفت یک نسل است میان سنت و مدرنیته و بازتابی از جامعهای که روزی میان خود و دیگری خط فاصلی به نام روشنفکری میگذاشت.
فصل اول کتاب از زبان ناهید روایت میشود که ناگهان دوست دوران دانشگاهش را در فضای مجازی (از طریق ایمیل) مییابد. گفتمان اولیه بین او و حمیرا، نقل اسطوره است و داستان آفرینش زن و مرد در مانویت؛ «اثبات کرده بودم گهمرد (۱) با روشنی و اهورامزدا مرتبط است و مردیانه (۲) با تاریکی و اهریمن» (متن کتاب، ص۵).
شاید این جملات کلیدی است که نویسنده به عمد در صفحه اول کتابش قرار داده تا رمز گشایی باشد بر کل کتاب؛ داستان تلخ زنانگی در متن اجتماعی که زن بودن در آن عنصری است آمیخته به اما و اگرهایی فراوان که حتی انسان بودگی زن را مورد تهدید قرار میدهد.
کتاب روایت زن و مردی است که در دهه شصت آرمانگرایانه پیمان زناشویی میبندند و مرد که خود نگرشهای ملی مذهبی دارد با علم به نقص زن در فرزند آوری، بیدریغ او را میپذیرد اما چیزی نمیگذرد که ناگهان واقعیتهای اجتماعی به مثابه یک حقیقت او را وادار به ازدواج دوم میکند وفرزندانی و دو زن که هریک چهرهای متفاوت از زن ایرانی را به نمایش میگذراد.
آنچه در کل اثر مشهود است عنصر تغییر است هر چند نویسنده از تغییرات اجتماعی به وضوح در داستان نمیگوید اما خواننده به راحتی میتواند از تغییر شرایط روحی شخصیتهای داستان درکیای از جامعه بیابد. مسعود، دوره آرمانگرایی را پشت سر میگذارد هم چنان که نوعی واقع گرایی در جامعه آرام و آرام شکل میگیرد و عقلانیت بر آمده از جهان مدرن را ناگهان در درون جامعه ایرانی را سمت و سو میدهد و به دنبال آن است که مسعود دیگر به دنبال سرپرستی کودک دیگران نیست و با خیال زن دوم سر میکند.
ناهید نیز – که شاید محوریترین شخصیت داستان است- شرایط مشابهای از تغییر افکار و اندیشهها را طی میکند او که در بدو نمیتواند با واقعیت نقصان در زنانگیاش کنار بیاید و از این روی خواستگار اولش را رد میکند آرام آرام خود را در مقابل واقعیت جسمش درگیر میبیند اما تا زمانی که حمیرا – دوست قدیمیاش – به سراغش نرفته با واقعیت ازدواج مسعود با زن دیگر مواجه نشده است. با ورود حمیرا ناگهان خشم فروخورده ناهید که با لایهای از مهربانی به هوو و فرزندانش، زرورق پیچ شده بود، میپوسد و ناهید خود را روی در روی یک واقعیت میبیند؛ جامعهای که او را به خاطر زنانگی ناقصاش پس میزند. هر چند نویسنده با نگاهی بسیار زنانه همه حقها را به ناهید میدهد اما روال تغییرات فکری و روحی مسعود بیانگر تلخ کامی مکرر انسان ایرانی است که حتی اگر هم بخواهد دیگر گونه بیاندیشد توان گریختن و گسیختنشان نیست. این چالش سوای ویژگیهای رمانی اثر و ابهاماتی کهگاه برای خواننده تولید میشود، بخش ارزنده کتاب است.
هرچند نویسنده تلاش کرده تمام زوایای زنانگی و مردانگی را تحت تاثیر متن و بستر اجتماعی ترسیم کند اماگاه به نظر میرسد که همین متن و بستر اجتماعی به فراموشی سپرده میشود مثلا نوع واکنش خانواده روستایی ناهید در قبال ازدواج مجدد مسعود، آن چنان غیر واقعی است که برای خواننده قابل پذیرش نیست و نوعی تعارض با اندیشه جاری در رمان تولید میکند. اگر نویسنده قصد داشته تغییر نگرش مسعود و ناهید را تابعی از شرایط اجتماعی بداند و زن دوم را محصول نگرش جنسیتی به زن در جامعه ایرانی، لازم بود به توقعات اجتماعی نیز در این فضا توجه میکرد. و جز این شاید بهتر بود مسعود زنانه به دنیا نمیاندیشید. به هر روی رمان «خاله بازی»، اثری است ارزنده که به بازی زنان و مردانی میپردازد که در گستره بین روشنایی و تاریکی مکرر و مکرر غوطه ورند.
۱- اولین مرد زمینی در اساطیر مانوی
۲- اولین زن زمینی در اساطیر مانوی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.