…………
۱-
چقدرحا لم بد است
وقتی که بیدارم
جهان امروز
خواب
اصحاب کهف می خواهد
…………..
۲-
هنوز به رفتن
فکر نکرده ایم
وگرنه
پروانگی زیستن
کار سختی نیست
…………
۳-
کاش !
باد می مرد
تا هیچ درختی
ریزش برگهایش را
نمی دید
………………….
۴-
چترم گم است
به امانت گرفته باران
اشک هایم را
………………………
۵-
چه خوب بود
کودکی
با قایق کاغذی
تمام اقیانوس های جهان
را دور می زدیم
…………………………..
۶-
نامه ای به باران
چه زیباست
صد ف اشک هایت
……………….
۷-
مادر می گفت
خدا ساکن باغچه هست
از خیا ل گل
عکس گرفتم
……………..
۸-
به مهربانی انسان
مشکوک ام
آن گاه که دیدم:
مترسکها
همه از انسان اند
…………..
۹-
زندگی
گونه ی دیگری ست
از مرگ
که به انسان
پشت کرده
…………………..
۱۰-
به تماشای آئینه
نشستم
ابردر آسمان
باران اشک
درشب
گریستم کرور کرور
…………………
۱۱-
مشت می زنم
برکله ای
که دروغ را راستی
راستی را دروغ
پنداشت
………………………..
۱۲-
پیرنمی شوند
عکس های کودکی
کودک بازیگوش اند
در ازدحام حیاط مدرسه
………………
۱۳-
گل
درنقاشی هم
هراس از
پژمردگی دارد
………………………
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.