طبق آمار جهانی در دنیا از هر سه زن، یک زن قربانی تجاوز و خشونت است، ولی چرا این یک سوم زنان به پا نمیخیزند و به این همه خشونت جنسیتی اعتراض نمیکنند؟ چرا از این زنان در زندگی روزمره و اینجا و آنجا نمیشنویم، مگر در پچ پچهای آرام و درگوشی؟ چرا همچنان زنی که مورد خشونت قرار میگیرد، از بیان آشکار آن میهراسد؟ پاسخ ساده است؛ ما خود آنها را به پستوی سکوت میرانیم.
هفته گذشته در مقابل سفارت سوئد در تهران تجمعی با حضور زنان و مردانی برگزار شد که به محاکمه «دانشمند و پژوهشگر»، آقای ربانی در سوئد اعتراض داشتند. این بار اما، بر خلاف تجمعات رایج مقابل سفارتخانهها در ایران، که پلاکارها و شعارها با زبان و تصاویری بسیار روشن – و خشن – مطالباتی را بیان میکند، شعارها تنها از نجات بیماران سرطانی و نیازشان به آقای ربانی میگفت. در حالیکه رسانههای داخلی ماه هاست از دستگیری و بازداشت حجت الله ربانی، یک تراژدی به تمام معنا دلخراش میسازند و جان هزاران بیمار سرطانی را در گرو ادامه تحقیقات او میدانند، باید دانست داستان اینقدرها هم انسان دوستانه نیست. این «دانشمند و پژوهشگر» لب پایین همسرش که تقاضای طلاق کرده بوده است را در خواب، با چاقوی جراحی بریده است و خورده است -! – تا به گفته خود او: «دیگر کسی نتواند او را ببوسد». او نه تنها از کار خود پشیمان نیست و این را هم رسماً بارها اعلام کرده است، که همواره به این رفتار غیر انسانی خود افتخار کرده و دلیل آن را خیانت همسرش -! – و عشق بیحد و مرز به او دانسته است. خیانتی که هرگز ثابت نشده است و تنها حاصل بدبینی مرد خشونتگر است.
آیا دوست داشتن، عاشق بودن، علاقه داشتن، دلیلی برای اعمال خشونت و از آن فراتر توجیه چنین توحشی میشود، یا این فرهنگ غالب «صاحب عشق بودن» است که موجب میشود مردی با همسر سابقش این رفتار را داشته باشد؟ شاید هر چه در مورد قتلهای ناموسی و خشونتهای ناشی از «ناموس پرستی» نوشته و خوانده شود، کم باشد، اما این بار بیایید به این حیوانیترین حرکت بشری کمتر بیاندیشیم و به رفتار خود و افکار عمومی در قبال چنینن رخدادهایی بیاندیشیم.
آنچه که در برخورد با اینگونه خشونتها بسیار فراگیر و عادیست، راندن زن به پستوی سکوت با پرس و جوی کارآگاهی از چگونگی وقوع حادثه است. هر کس تا آنجا که میتواند تلاش میکند مو از ماست بیرون بکشد و به قولی بفهمد زن چه کرده است که مرد را چنین عصبانی کرده است که «خشونت ذاتی» مردانه را تحریک کند! این تلاش اغلب با دادن حس عذاب وجدان و شرم نسبت به آنچه بر قربانی گذشته است – و میگذرد- همراه است. اما جالبتر این است که بر خلاف تصور عام، خشونت خانگی در همه اقشار اجتماعی وجود دارد و تنها مختص اقشاری که از جایگاه اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی بالایی برخوردار نیستند، نبوده و نیست و این احساس احترام عام به قشری ویژه، پناهگاهی برای خشونت بیحد و مرز میسازد.
اما آیا جایگاه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یک مرد خشونتگر، حاشیهای امن برای تعرض به اطرافیانش نمیسازد؟ آیا افراد خانواده او، همیشه امکان آشکار کردن این خشونت را دارند؟ یا اینکه از ترس نگاه پرسشگر مردمی که نمیخواهند باور کنند، سالها خشونت را بر خود روا میدارند؟ سهم ما در شکستن این پیشداوری نادرست و تبعیض مثبت به نفع خشونتگر قدرتمند چیست؟
رفتار ما انگار دچار یک استاندارد جهانیست و زیاد هم ربطی به داخل و خارج از ایران ندارد. وقتی ربانی به همسر خود چنین تعرضی میکند، چهره پژوهشگرش توسط رسانههای داخلی تقویت میشود. وقتی فردی آشنا در عرصه رسانههای فارسی زبان خارجی به همکار زن خود، که اتفاقاً او هم سرشناس است، تعرض میکند و بعد هم آن را شوخی تلقی کرده و در مقابل پاسخ زنی که به حریمش تجاوز شده و از او از احساس احتمالی همسر و دخترش در مقابل چنین «شوخی»ای میپرسد، مرد او را اهانت گر میخواند و خیلیها هم زن را مقصر میشناسند. آن سوی دنیا وقتی دومینیک ستراس کان در زمانیکه ریاست بانک جهانی پول را بر عهده دارد، به تعرض جنسی در یک هتل متهم میشود، رسانهها میگویند «این یک بازی سیاسیست و او میتواند هر زنی را از آن خود کند، چه نیاز به یک خدمتکار هتل؟». آنسوتر، در میدان تحریر، از بدو پیروزی انقلاب تا امروز، تعرض به زنان، به امری طبیعی تبدیل میشود و گویا بر زنان است که به میدان تجاوز نروند! حالا همه میدانند که سالهاست که تجاوز جنسی، یکی از ابزار سرکوب و سیاستهای جنگی است و هم سالهاست که خشونتهای خانگی، در همان چهاردیواریهایی که باید خانه امن باشد، جان و روح زنان را میگیرد.
واقعیت اینست که تجاوز و خشونت علیه زنان، نه با راهپیمایی و فریاد زنان که با توقف خشونت ورزی مردان به پایان میرسد! شناختن انواع خشونتهای جنسیتی و آثار خشونتهای خانگی که از فرسایندهترین انواع خشونت است بر تک تک ماست. چند زن دیگر باید لبهاشان به بهانه بدبینی مردشان – با دست هایی که بیرون از خانه تحسین میشود – بریده شود تا شاید، دارویی برای سرطان یافته شود، بیاینکه به سرطان خشونت ورزی مردانه این پژوهشگر پرداخته شود؟ چند زن دیگر همین حالا سکوت کرده اند تا مبادا آبرویشان برود یا زندگیشان به هیچی بگراید؟ چند زن؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.