-
پیش از ظهور برادران کوئن، فارلی، هیوز و واچوفسکیها، این برادران تاویانی، پائولو و ویتوریو، بودند که به فیلمسازی میپرداختند: متولد پیزای ایتالیا به ترتیب در ۱۹۳۱ و ۱۹۲۹، و پسران یک قاضی که به دلیل فعالیتهای ضدفاشیستی خود به زندان افتاد. پس از خروج از نئورئالیسم ایتالیایی و موج نوی فرانسوی، با روی آوردن به کارهای اقتباسی از تولستوی و پیراندلو و عمدتاً تحت تاثیر برشت، تاویانیها در اواخر دهه ۶۰ نظرها را به سوی خود جلب کردند.
-
سینمای آنها سینمایی انسانی بوده که چه به لحاظ اجتماعی و چه تاریخی از آریستوکراسی افسونزدایی شده توسط انقلاب در لمباردیِ اوائل قرن ۱۹ تا ساکنین ایدهآلیست دهکدهای مقاوم در برابر نازیها در توسکانی ۱۹۴۴ را الهامبخش خود قرار داده است.
-
Padre Padrone احتمالا بهترین فیلم تاویانیهاست: داستان واقعی گریز پسری از زندگی مشقتبار دهقانی در ساردینیای کنونی، تا در حین گذراندن خدمت سربازی خود به تحصیل بپردازد. تلاشهای روبرتو روسلینی در جهت قانع کردن همکارانش در هیئت ژوریِ کن در سال ۱۹۷۷، برای اهدای نخل طلا به فیلم بسیار سرنوشتساز بود. فیلمهای اخیر آنها حال و هوای آرامتری داشتند و شهرتشان نیز رنگ باخته بود. لیکن «سزار باید بمیرد» آخرین ساخته تاویانیها پس از ۶ سال یک بازگشتِ شکوهمند به جایگاه سابق خود است. فیلم خرس طلای جشنواره برلین ۲۰۱۲ را در حالی برد که ریاست هیئت داوران را مایک لی بر عهده داشت؛ کارگردانی که کار تاویانیها با او قرابتهایی هم دارد.
-
ایده مرکزیِ «سزار باید بمیرد» اجرای نمایشنامه «ژولیوس سزار» شکسپیر توسط زندانیان بخش فوق امنیتی زندان Rebibbia رُم است؛ زندانیانی درشتاندام که در حال گذراندن کیفر طولانیمدت خود بابت قتل، خرید و فروش مواد مخدر و جنایات مرتبط با مافیا و کامورا هستند. چنین نمایشهایی در زندان به طور روتین توسط عوامل حرفهای از خارج از زندان هدایت میشوند که سرشناسترین آنها، فابیو کاوالی کارگردان و بازیگر جنوایی است.
-
بعد از مشاهده اجرایی اقتباسی از «دوزخ» دانته، تاویانیها در صدد برآمدند تا نسخه سینمایی ژولیوس سزار را با نویسندگی و کارگردان خود و با یاری گرفتن از کاوالی بسازند. لذا هر چند به نظر میرسد که در فیلم مراحل ساخت نمایش از ایده آغازین تا اجرای نهایی پیشِ روی تماشاچیانی از خارج از زندان را میبینیم، اما در مجموع با یک پردازش کارگردانی شده روبرو هستیم تا با مستندی از جنس روایتگرِ محض. اینجا ممکن است به یاد فیلم لوئی مال، «وانیای خیابان چهل و دوم» بیفتیم که حاکی از روایت کامل ساخت و اجرای نیویورکیِ نمایش چخوف توسط آندره گرگوری است اما در نهایت ما را با این پرسش تنها میگذارد که آیا شاهد اثر هنری تماماً نوظهوری بودهایم، یا یک فرآیند ترکیب تدریجی، یک مستند یا مجموع تمام اینها.
-
در «هملت» و «رویای نیمه شب تابستان» درجاتی از نمایش-در-نمایش وجود دارد. تمام «رام کردن زن سرکش» یک نمایش-در-نمایش است که توسط کریستوفر اسلای، اندیشمند مست، اجرا میشود؛ با اینحال این سبک روایت اغلب مورد بیتوجهی واقع شده است. به تصویر کشیدن نمایشنامه شکسپیر در زندان توسط برادران برادران تاویانی، یادآور نمایشنامه پیتر وایس مارا/ساد نیز هست که در آن مارکی دو ساد کارگردانی نمایشی توسط ساکنین یک تیمارستان را بر عهده دارد. همچنین دارای مشابهتهاییست با فیلمهایی نظیر «آنکه باید بمیرد» اثر ژول داسین، جایی که زندگی بازیگران با فرو رفتن آنها در نقش خود دچار تغییر و تحولاتی میشود.(در فیلم داسین، بازیگران کارگرانی یونانی هستند که در نمایشنامهای احساسی در دوران اشغال ترکها به ایفای نقش میپردازند.)
-
آغاز و پایان فیلم با واپسین لحظات «ژولیوس سزار» است که با رنگبندی تند و البسهای خشن بر سن اجرا میشود. جز این دو صحنه، فیلمبرداری تماماً سیاه و سفید است از آن رو که کارگردانها آن را دارای وجهی کمتر رئالیستی نسبت به فیلمبرداری رنگی دانستهاند. سپس تست بازیگری زندانیان را میبینیم که رو به دوربین نام، سن و محل اقامت خود را دوبار تکرار میکنند. بار اول گویا به افسران گمرک در لب مرز، و بار دوم در حین خداحافظی کردن با خانواده خود.
-
پس از آن بازیگرانِ اصلی توسط کارگردان از نقش خود آگاه میشوند در حالیکه کارگردان اصرار دارد هر بازیگر با لهجه بومی خود به اجرای دیالوگها بپردازد. در صحنهای چشمگیر، یکی از اعضای قلدرمآب کامورا به جای نام رُم، نام ناپل را بر زبان میاورد و در توضیح میگوید: «انگار شکسپیر هم در خیابانهای شهر خود من قدم میزده است.» در صحنهای دیگر، سزارِ با ابهت، که شبیه پدرخواندههای مافیا به نظر میرسد (و احتمالاً در واقع نیز چنین است) خصمانه رو به دسیوس، دسیسهچینی که ماموریت دارد تا او را به سنا بکشاند،
-
پرخاش میکند چنان که گویا دسیوس حقیقتاً خائنی بالفطره است که وی را به سوی مرگ میفریبد. سپس برای مدت کوتاهی هردو از سلول تمرین خارج میشوند تا به نزاع بپردازند. آنچه شاهدش هستیم یک اجرای خلاصه شده است که در آن نقشهای کالفورینا و پورتیا حذف شده و در عوض لحظه جالبی وجود دارد که یکی از بازیگران در تالار نمایش بر نشیمنگاه یک صندلی دست کشیده و با خود میگوید:«شاید یک زن اینجا بنشیند.»
-
بخشهای آغازین نمایش در اتاق تمرین اجرا میشوند. اما صحنههای منجر به قتل سزار در نقل مکانهای دائمی در سراسر بلوکهای زندان صورت میگیرند. سوگخوانی بر جسد سزار در محوطه نرمش زندان انجام میشود در حالیکه سایر زندانیان از پنجرههای اطراف محوطه سر بیرون آورده و در قامت اهالی رم ظاهر شدهاند. ایده هیجانانگیزی است: در این لحظه زندگی در زندان از نمایشنامه جداییناپذیر شده است و بازیگران در حال ایفای نقش با حرفه خود به عنوان گانگستر ادغام میشوند. وقتی مارک آنتونی مکرراً از «مردان شرافتمند» سخن میگوید در واقع زبان خود را با الفاظ تبهکاران در هم آمیخته است.
-
آزادی و اسارت انگارههای محبوبی برای مواجهه با زندگیاند.”دانمارک یک زندان است” را همگی به خوبی درک میکنیم. اما این مفهوم هم به شکلی فیگوراتیو و هم تحتاللفظی در «سزار باید بمیرد» به کار گرفته شده و حاصل آن نیز عمیقاً تاثیرگذار است. محکومین به حبس با حضور در نمایش به رهایی میرسند.
-
با رهایی در دنیای هنر، آنها حیات جایگزینی را زندگی میکنند. این همان رخدادی است که برای ریک کلوچی، محکوم به حبس ابد، اتفاق افتاد وقتی که در اجرای حالا دیگر اسطورهایِ نمایشِ «در انتظار گودو» در سنکوئنتین شرکت کرد؛ تجربهای که الهامبخش جان هنکوک در فیلم Weeds و با حضور جان نولته در نقش تبهکاری شد که از کلوچی برگرفته شده بود. ما گروه بازیگران ایتالیایی را میبینیم که در پایان، هیجان و احساسات خود را با تماشاچیان بروز میدهند. اما بعد از نمایش مجدداً شاهد این هستیم که زندانیان یکی یکی به سلول خود برگردانده شده و محبوس میگردند. این موضوع ویرانگر است، و مانع از آن است تا انسان به سادگی جملهای از زبان یکی از محکومین بازیگر در نقش کاسیوس را فراموش کند: از وقتی که با هنر آشنا شدم، این سلول تبدیل به زندان شده است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.