10013978_497234157065672_1840392591_nنوشته ی مهدی فتوحی

نگریستن چیست و چه فرقی با دیدن دارد؟ آیا تاکنون هیچ گاه به این مساله اندیشیده ایم؟ و اصلاً این گونه باریک بینی ها برای چیست؟ اگر بپذیریم  نگریستن نیز مانند هر پدیده ی انسانی می تواند دچار تغییر، تکمیل، رشد، تکثیر و حتّا نقصان و خدشه شود گامی برای نزدیک شدن به سوژه یا حتّا برای ارتباط با یک اثر برداشته ایم.

شکی نیست که ما برای تحلیل هر سازه ای محتاج نگریستن آن هستیم و نگریستن  در این مورد ، به کارگیری حس بینائی است برای درک بهتر یک سازه یا یک پدیده . این سازه یا پدیده ( در مفهوم کلی تر این اُبژه) می تواند یک اثر هنری، یک پدیده ی صنعتی یا حتّا مظهری از مظاهر طبیعت باشد.

جمعی بر این باورند که نگاًه اول مهم ترین نگاه در ارتباط با اثر است. زیرا در نتیجه ی اصطکاک ناشی از روح کلّی اثر با روان مخاطب، از طریق خودآگاه به ناخودآگاه وی  منتقل شده و به حافظه ی حسی و عاطفی اش پیوند می خورد و بر آن تأثیر می گذارد. این موضوع تا این حد می تواند قابل قبول باشد که بخواهیم بپذیریم نگاه نخست، برجستگی ها و کلیت اثر را درونی می کند نه جزء جزء آن را.

نخستین نگاه، الزاماً نه دقیق ترین، اما از بسیاری جهات مهم ترین است، خصوصاً در بررسی یک اثر هنری که مقوله ی مورد بحث ما است. در نخستین نگاه، رابطه ی آنی و بی درنگ مخاطب با اثر از طریق رابطه ای عموماً حسی صورت می پذیرد که محدود است به زمان و مکان مخاطب در لحظه ی وقوع نگاه به انضمام سوابق ذهنی  بیننده.

در این نگاه، نگاه شخص بیننده، غالباً به صورت رجعت به گذشته ، خاطره، سابقه ی ذهنی و ناخودآگاه اوست که دربرگیرنده ی زمینه ای حسّی  است  و ارجاع به گذشته ی ذهنی و حسی مخاطب می یابد. اما نگاه دوم به بعد عموماً معطوف است بر تعقل و تفکر. آنچه در لفظ رایج بازبینی می نامیم، و دیدنی است متکّی بر اندیشه ی نقادانه، که نیت ما می تواند در آن کشف نقایص دید پیشین و اصلاح نگرش قبلی باشد.

پس با هر بار دیدن یک شیئ، بسته به زمینه ی ذهنی مخاطب، آگاهی تازه ای به ذهن مخاطب متبادر می شود با قید این شرط که اثر، توانائی انعکاس آن را دارا باشد. اما به راستی این نگریستن چگونه تحقق می یابد؟ آیا نتیجه ی حاصل از یک سلسله فرایندهای پیچیده ی عصبی ست؟ یا محصول ارتباط با درون ذهن و برون فیزیک و محیط پیرامون مخاطب؟ ما در این جا به هیچ وجه منکر فرایندهای عصبی این عمل نیستیم، بلکه قصد داریم بخش ناشناخته ی این فرایند، یعنی فضای خارج از اعصاب را به بررسی و نقد بگذاریم که منتج به عمل دیدن یا درک می شود.( ۱ )

برای همین لازم است اینجا بحثی نه چندان کوتاه را آغاز کنیم با این مضمون که نگاه، که ما در اینجا به جای فرایند درک- حسِ حاصل از عمل نگریستن از آن سود می بریم و گاه حتّا در مفهومی عام تر، به مضمون حس کردن و یا حتّا شنیدن و لمس کردن هم از آن بهره می جوئیم دارای اقسامی ست که  بلافاصبه به بررسی آن می پردازیم. ( ۲ )  نباید فراموش کرد که در این گونه طبقه بندی همواره مخاطبی هست که برای درک بهتر یک اثر قصد ورود به فضای بسته ی آن یا به عبارتی کشف و تأویلش را در سر داشته باشد.

در گام نخست باید حدود حوزه ی عمل خود را مشخص کنیم. در بررسی نگریستن، مثل هر نوع بررسی، محتاج به قیودی هستیم که این قیود ابعاد زمانی و مکانی  هستند. پس در گام نخست نگاه به دو بخش قابل بخش بندی است:

۱- نگاه محدود به مکان.

۲- نگاه محدود به زمان.

 که هر کدام تعریف ویژه و خاص خود را دارند. ولی در طول عمل نگریستن همزمان در هم تداخل می یابند و در کسری از ثانیه درکی را به ما- (مخاطب) هدیه می کنند.

نگاه محدود به مکان قابل تفکیک به اقسام زیر است:

۱- نگاه با فاصله به یک اثر (خارجی)

۲- نگاه بی فاصله، یا نگاه درگیر (به عبارتی نگاه از یک اثر به همان اثر.)

نگاه با فاصله به یک اثر:

در این نوع نگاه، بیننده یا مخاطب در فاصله ای محسوس نسبت به یک اثر قرار می گیرد و شروع به بررسی آن می کند. رعایت فاصله شرط لازم برای شناخت این نوع نگاه است، و با همین قیاس قابل تفکیک است به:

۱- نگاه قائم به اثر.

۲- نگاه زاویه دار.

۳- نگاه موازی.

A. نگاه قائم به اثر نگاهی ست که مخاطب در موضعی مخالف و متضاد یا در برابر یک اثر قرار گرفته است و می توان آن را به زیر مجموعه های زیر بخش کرد:

۱: نگاه فرانگرنده.

۲: نگاه فرونگرنده.

۳: نگاه میانگین یا متعادل یا معدّل.

که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

B. نگاه زاویه دار، نگاهی ست که مخاطب هنگام بررسی از زاویه یا دیدگاهی خاص به اثری می نگرد. اما این نوع نگاه هرگز نگاهی جامع نیست. بلکه همواره به انواع نگریستن های تکمیلی دیگر نیازمند است،  می توان گفت بررسی های محدود به یک ایدئولوژی خاص نسبت به آثار در این گروه قرار می گیرد.

C. نگاه موازی: نگاه موازی چنانکه از نام آن بر می آید نگاهی ست که شخص از زاویه ای موازی به اثر می نگرد. این توازی می تواند، توازی فکری با اثر یا با مؤلف باشد و برجستگی های اثر را مشاهده می کند و از این رو اهمیت خاصی دارد.

 از سویی دیگر هم می توان نگاه با فاصله  به یک اثر را تقسیم بندی کرد و آن تقسیم بندی بر اساس فاصله ی مخاطب است نسبت به اثر. این فاصله می تواند فاصله ی مکانی، فاصله ی زمانی، فاصله ی فرهنگی، فاصله ی طبقاتی، فاصله ی فکری و… باشد.

و بر این اساس قابل تقسیم است به:

۱- نگاه از دور.

۲- نگاه از نزدیک.

۳- نگاه از حد وسط.

البته این تقسیم بندی می تواند نسبت به هر کدام از نگاههای قائم، زاویه دار و موازی صورت پذیرد.

* در نگاه از دور، ما شاهد فضای کلّی و احساسی حاکم بر اثریم و فقط روح کلّی اثر را لمس می کنیم.

* در نگاه نزدیک، بر عکس، ما نسبت به اثر دید کلی را از دست می دهیم و بخش جزئی و محدودی و کوچکی از اثر را درک و لمس می کنیم.

که البته در هر دو به نوعی نگرش ما ناقص است که با نگاه در حد وسط ترمیم می شود و تعادل می یابد. به این ترتیب نگاه حد وسط، محل تلاقی نگاه کلّی و نگاه جزئی است بر اثر و تا حد امکان منطبق با واقعیت اثر، که البته بسته به مخاطب می تواند متغیر باشد.

و اما نگاه قائم:

نگاه قائم همچنان که پیش از این گفتیم به انواع نگاه فرانگرنده (از پائین) نگاه فرونگرنده (از بالا) و نگاه از روبرو تقسیم می شود.

نگاه فرانگرنده یا از پایین، نوعی از نگاه قائم است که مخاطب هنگام نگریستن در موضعی فروتر از شیئی یا اثر قرار می گیرد . این فروتر بودن می تواند از لحاظ فیزیکی یا متافیزیکی (فکری، فرهنگی، حسی،…)باشد. نگاهی ست که امکان رشد در آینده را داراست و از این رو آینده نگر است و رو به جلو و رشد یابنده. (دقیقاً مثل زمانی که ما از سطح زمین بخواهیم به ساختمانی بزرگ نگاه کنیم که از دید روانشناسانه، در مخاطب حس حقارت پدید آورد) این نگاه نگاهی ست پیشرو که قصد شناخت فضاهای ناشناخته را دارد و همین امر باعث می شود که از انواع نگاههای تجربی و متکّی بر تجارب ذهنی به حساب آید. علاوه بر این، این نگاه، نگاهی ست کلّی نگر و می تواند فیلسوفانه و پیش گویانه قلمداد شود زیرا توانایی در ک جزءجزء اثر را ندارد پس نگاهی حسی و عاطفی ست نسبت به یک اثر.

از سوی دیگر نگاه فرونگرنده یا از بالا، علاوه بر تجربی بودن و کلّی دیدن ویژگی دیگری دارد که آن را از نگاه فرانگرنده ممتاز می کند و آن موضع مخاطب است. در این نوع نگاه، مخاطب به علت قرار گرفتن در موضعی بالاتر نسبت به اثر و مؤلف توانایی درک فضای کلّی حاکم بر اثر را به سبب احاطه ی بر آن داراست که می تواند در صورت قرار گرفتن در فاصله ی نزدیک، به نگاه متعادل یا میانگین تبدیل شود و به درک جزءجزء اثر نیز نائل آید. و این تفاوت آن را با نگاه فرانگرنده نشان می دهد زیرا در آن نوع نگاه، مخاطب به نسبت نزدیکی به اثر نمی تواند به دید جزئی نگر رضایت بخشی دست یابد. زیرا هم اثر و هم مؤلف همواره در موضعی بالاتر از مخاطب اند.

از سوی دیگر نگاه فرونگرنده از لحاظ روانشناسی  در مخاطب حس خود بزرگ بینی و خود جهان بینی بر می انگیزد که می تواند هم تأثیر مثبت و هم تأثیر منفی داشته باشد. اما نگاه میانگین یا متعادل یا معدّل در واقع نگاهی ست که شخص موقعیتی در حد وسط نگاه از بالا و از پایین قرار دارد و به اثر از این موضع می نگرد. یعنی به گونه ای همسطح است با اثر. به همین سبب توانایی درک کلّی و جزئی اثر را به یکسان داراست زیرا نگاهی ست که یک اثر را در حد و اندازه ی نسبتاً واقعی خود می بیند.

اما نگاه زمانی و مربوط به زمان چگونه بررسی می شود؟

ما در این مقاله با دید تاریخی هم به مقوله ی نگاه، می نگریم و از تقسیم بندی زمان به گذشته، حال و آینده بهره می جوئیم.

۱- نگاه گذشته گرای:

این نوع نگاه با توجه به سابقه ی ذهنی دو سوی اثر است. (یعنی مؤلف و مخاطب) و قابل تفکیک است به نگاه مرتبط با خودآگاه و ناخودآگاه فردی هر دو سوی اثر. همچنین نگاه مربوط به ناخودآگاه جمعی و قومی که هر دو سوی اثر درگیر آن اند.

این نگاه تحت تأثیر مکان پرورش مؤلف و مخاطب و محدود است و حوزه های فعالیت چندانی ندارد. عنصر خلاقیت کمتر در آن دخیل است و نگاهی ست که برای بررسی و قضاوت و کشف یک اثر سنت های قدیمی را نیز در نظر دارد و بررسی را تنها در حوزه ی محدود سنن گذشته تعریف می کند و بسته به تجربه و استدلال های از پیش اندیشیده شده که رو به سوی سوابق و سلیق دارند، نگرشی مرتجع و واپس گرا دارد.

۲- نگاه آینده نگر:

جایگاه نگاه آینده نگر در سوی دیگر است. این نوع نگاه، نگاهی ست که علاوه بر بهره جوئی از نگاه گذشته گرا از ارزشهای نگاه مربوط به زمان حال نیز بهره می برد و چه بسا نگاهی ست جامع تر از دو نوع دیگر نگریستن های زمانی. زیرا خلاقیت هارا می بیند و نوآوری ها را درک می کند و با اتکاء به گمان و اندیشه و حتّا خیال و حدس آنها را مد نظر قرار می دهد و قصد ورود به فضاهای ناشناخته ای را دارد که در سمت و سوی آینده واقع شده اند.

چنین نگاهی تجربی و نامحدود است و آزادنه در مرزهای خیال پیش می رود و بسته به دردک مخاطب، او را آماده ی پذیرش بسیاری تجربه های نو و ادراک و کشف وچیزهای تازه می کند.

نگاه مربوط به حال یا نگاه کنونی که واقعی تر از بقیه ی نگاهها برای نقد و بررسی یک اثر است ناشی است از ارتباط تنگاتنگ مخاطب و مؤلف با محیط و جریان فکری حاکم بر محیط اندیشگی او ؛ و نگاهی ست بهره ور از گذشته که اگر قطعی و عقیم و محدود به حال و گذشته نماند قابلیت تبدیل به نگاه آینده نگر را داراست.

نوع دیگر تقسیم بندی نگاهها بر اساس نحوه نگریستن بر روی اثر است. که در این صورت قابل تقسیم است به:

نگاه متمرکز و نگاه متنافر.

و این دو نوع  قابل بسط به همه ی اقسام نگاههای مکانی هستند.

با اینهمه نگاه را از لحاظ تحرک ، رشد و ثبوت نیز می توان بررسی کرد؛ که در این حالت به اقسام نگاه ثابت ، مقطعی ، متحرک و رشد یابنده قابل تقسیم است.

نگاه مقطعی: نگاهی ست در یک محدوده ی زمانی ثابت،  در حوزه ی مکانی مشخص که به بررسی یک اثر می پردازد و اصولاً مجال رشد و تعالی ندارد. عنصر ارتباط در این نوع نگاه با اقسام دیگر آن وجود ندارد، لذا این نوع نگرش محدود وعقیم است و نمی تواند تعالی یابنده باشد. درست عکس نگاه رشد یابنده که همواره نگاه را در مجموعه ی نگاهها و در ارتباط با آنها بر می رسد و مجال مقایسه و نقد بیشتری به آن می دهد.

حال به نکته آغاز بحث باز می گردیم.  به طرح این پرسش که جایگاه عنصر نگاه در ادبیات و متون ادبی ما کجاست؟ به زعم نگارنده، شناخت ارزش و نوع نگاه جزء جدایی ناپذیر زبان در اثر هنری است. به تعبیر دیگر نگاه به اثر هنری جزئی از توازی با راستای زبان آن اثر هنری است. یعنی همانطور که  سوژه به  اثر یا ابژه می نگرد و فعلی میان دو سوی موضوع اتفاق می افتد به همان نسبت از سوی ابژه  نیز عناصر زبانی برای حفظ ارتباط، به سمت سوژه پرتاب می شوند و به جریان در می آیند. به زبان دیگر شاید بتوان گفت همانطور که فردی اثری هنری را برای ارتباط  و ادراک بر می گزیند آن اثر هم تحت شرایط ایجاد شده به نوعی مخاطب خود را انتخاب می کند و نسبتاً هدف محتوا و فرم خود قرار می دهد. البته این قید نسبت مربوط به انعطاف زبانی آن اثر است یعنی اثر تا هنگامی جذابیت خود را در بر قراری فعل ارتباط داراست که قابلیت تطبیق با نگاه بیننده را داشته باشد و این بدین معناست که یک اثر جاودانه، برای هماهنگ کردن خود با طیف وسیعی از نگاه مخاطبان عناصر زبانی و غیرزبانیِ هنری خود را دارا باشد و اگر ابژه  در زمانهای مختلف فاقد انعطاف، رشد و سازگاری با زبان مخاطب باشد فعل نگاه عقیم  می ماند و یا به عبارت دیگر به اتمام و فرجام می رسد و این زمانی حادث می شود که ابژه ی مورد بحث جذابیت و توانایی خود را در برقراری ارتباط از دست بدهد.

از سوی دیگر، نگاه، در سوی مؤلف و ابژه مبدّل به نمود زبانی می شود. البته در درک این سخن پذیرش این نکته که نگاه به یک اثر درک نمودهای زبانی موجود در آن است اهمیت به سزایی دارد که فی المثل در آثار ادبی به صورت روایت و توصیف و تداعی و … ظاهر می شود.( ۳ )

 علاوه بر این اگر بپذیریم که در دو سوی اثر هنری، یک مخاطب و یک مولف حضور دارند، به درک نکته ی دیگری می رسیم که در جای خود می تواند بحث انگیز باشد و آن حضور متفاوت دو نوع نگاه بر اثر هنری واحد است.

 پس نگاه با این تعبیر قابل تقسیم است به:

۱- نگاه از جایگاه مؤلف

۲- نگاه از جایگاه مخاطب

(مخاطب)   نمود زبانی      (اثر)   _____       فعل نگاه                         ( مؤلف)

               فعل نگاه                ارجاع ناخودآگاهانه ی من مؤلف

تفاوت این دو نگاه در این است که مؤلف در اکثر اوقات به ویژه در لحظاتی که برای خلق یک اثر از ضمیر خودآگاه خود استفاده می کند موضعی فراتر نسبت به اثر دارد و همواره از بالا به اثر می نگرد و به اثر خود احاطه ی نسبی دارد و پس از پایان معمولاً اثر ، جذابیت خودآگاهی زبانی- ذهنی خود را (در برقراری ارتباط بین اثر و مؤلفش) از دست می دهد. عموماً اثر یک مؤلف تنها از لحاظ درک جنبه های ناخودآگاهی که از او به درون اثرش تراوش کرده برایش جذاب است و من آن را ارجاع ناخودآگاهانه ی من مؤلف از اثر به مولف می نامم.( ۴ )

این ارجاع چه از سوی منتقدان و چه از سوی مؤلف همواره در اثر مطالعات فراوان بر روی آن رازگشایی می شود.

سومین نکته در بررسی یک نگاه این مهم است که در نگاه با فاصله نسبت به  اثر همواره ثنویتی تحمیلی به نگاه وارد می شود که حاصل فاصله گیری از شیئی است. حتّا نگاه با فاصله ی موازی نسبت به اثر به علت وجود شرط فاصله نگاهی ست که محدود به ثنویت سوژه/ابژه است.

در صورتی که ما در نگاه بدون فاصله نسبت به یک اثر فاقد این ثنویت در نگاه خواهیم بود. زیرا ما و فرایند نگاه کردن ما به مثابه ی جزئی از اثر معنا پیدا خواهد کرد و اگر بخواهیم قضیه را از سوی دیگر آن ببینیم، متن در ما – یعنی در مخاطب- درونی شده و زندگی تازه اش را آغاز می کند. پس در نگاه بدون فاصله نسبت به متن، ما با فعل زندگی مخاطب در زندگی متن مواجه هستیم. از مزایای چنین نگاهی این است که عنصر زبانی اثر برای مخاطب رازگشایی می شود و مخاطب نسبت به آن  دچار اشراق و شهودی می شود. زیرا مخاطب در موضعی همسطح با اثر قرار می گیرد و هیچ کدام را بر دیگری برتری نیست. پس همه ی آن چه ( از قبیل نقد ها و نگرش ها و افعال و اعمال و کنش های تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و روانشناختی و زبانشناختی و …..) که بر اثر وارد می شود و در آن جاری ست بر مخاطب نیز وارد می شود و بازتاب آن فعل و انفعالات در اثر از مخاطب نیز به گونه ای بازتاب می یابد و منعکس می گردد. از این نکته می توان به درک این پرسش مهم رسید که در کدام موضع، بازتاب و عکس العمل مخاطب، با واکنش اثر، منطبق و یکسان است؟

این سؤالی ست که در اثر زندگی در و با متن می توان به آن پاسخی درخور داد. نمود زبانی این گونه آثار، فی المثل در آثاری بازیافتنی است که مخاطب فیزیکی اثر، خود در موضع یک پرسوناژ و یا حتّا راوی، در کنار دیگر شخصیت ها قرار گیرد.

                                                                                                                                               مهدی فتوحی

                                                                                                                                                   ۱۰/۵/۷۹

پاورقی:

۱- ارسطو برای بیان این مطلب اصطلاح entelechia را بر می گزیند و آن توان دیدن چیزهاست از زاویه ی توان آنها و نه از زاویه ی فعلیت.

به نقل از: (ص ۵۲ زندگی در دنیای متن –پل ریکور- ترجمه ی بابک احمدی. نشر مرکز)

۲- با این درونمایه، نگاه  تبدیل می شود به اُبژه ی خود. درست  به همان صورتی که گاه زبان می تواند به اُبژه ی خود مبدّل شود.

۳- گادامِر در این باره می گوید: دو افق در حد تجربه های ما است که [افق های نویسنده و خواننده] می توانند در هم شوند.

به نقل از: (ص ۳۹ زندگی در دنیای متن)

۴- پروست در زمان بازیافته می گوید:

هنگامی که خواننده کتابی می خواند، خواننده ی خویشتن است. این گونه من با اثر هنری می آموزم که خودم را در اصطلاح های اثر هنری بخوانم.

به نقل از (ص ۴۰ همانجا)

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com