حاج حسن مصطفایی دهنوی در سال ۱۲۹۵ هجری هورشیدی در روستای دهنو واقع در شمال شهر اصفهان دیده به جهان گشود. پدرش حاج علی مصطفایی معروف به «علی مصطفی» مصدق و معتمد دهنو بود.

او با حضور در کلاس‌های قرآنی قدیم، روخوانی قرآن مجید را همراه با نوشتن و خواندن و رسم‌الخط قدیم آموخت و با حضور در انجمن‌های شعری و ادبی اصفهان و خمینی‌شهر با شاعران معاصر خود آشنا شد.

 

سرانجام در ۲۸ اسفند ماه سال ۱۳۷۱ در ۷۶ سالگی درگذشت. ثمره‌ی ۷۶ سال زندگی این شاعر گرانقدر اشعار بسیار زیبا و دلپذیر است که از ایشان به جای مانده است. اشعار ایشان به صورت دوبیتی، غزل، قصیده، مثنوی، ترکیب‌بند و ترجیع‌بند و مدایح ائمه معصومین(ع) می‌باشد.

 

کتاب (نسیم گلشن) برگزیده‌ای از دوبیتی‌های ایشان است که در مضامین اخلاقی، عرفانی، ارشادی و مذهبی می‌باشد. این مجموعه در سال ۱۳۸۷ به چاپ رسید. همچنین دیوان اشعارش شامل غزلیات و قصاید و مثنویات و قطعات و ترکیب‌بند و ترجیع‌بند و… چاپ و منتشر شده است.

 

 

▪︎ نمونه اشعار:

(۱)

مرغ الهام

ما که در ملک فنا، کار بقاء ساخته‌ایم

زین سبب مُلک فنا، از نظر انداخته‌ایم

ما که خود را زِ سر کِبر و ریا ساخته‌ایم

علم و تقوا و قناعت، عقب انداخته‌ایم

تا که در زُهد و قناعت، نَـبُوَد راه بشر

در ره حرص و طمع، خود چو گدا ساخته‌ایم

ما که در مرحله اول، نشناسیم خدا را

در دَم مرحله‌ی مرگ، چه بشناخته‌ایم

هرچه از صحبت نیکانِ تو بشناخته‌ایم

زآن اثرهای نکو، صحبت خود ساخته‌ایم

ما که نشناخته‌ایم، جنبه‌ی این جسمی خود

کی توان آنچه تو هستی، زِ تو بشناخته‌ایم

کار دنیای دنی را، همه دیدیم فنا است

زین سبب کار بقاء را، عَلَم افراخته‌ایم

چشم دل را به بقامان، نظرش ساخته‌ایم

لذت ملک فنا، از نظر انداخته‌ایم

هر چه در ملک فنا، ما به جلو تاخته‌ایم

به همان قد به بقاء، خود عقب انداخته‌ایم

ما که برنامه نداریم، از این ملک فنا

تحت برنامه‌ی عقبی، نظر انداخته‌ایم

شورش و غُلغله‌ی ملک فنا، خود غلط است

صحبت از عاقبتس، شور و شر انداخته‌ایم

رشد جسم است که منزلگه این ملک فناس

رشد فکرس، که از ملک بقاء یافته‌ایم

جسم در ملک فنا می‌رود، اندر دَم مرگ

مرگ در ملک بقاء نیست و نشناخته‌ایم

سِـرّ آن مرگ که گفتیم: نه مرگس به فنا

آن تحوّل زِ فنایس، به بقاء یافته‌ایم

بر لب بام کسی قوقو و کوکو نزنیم

مرغ الهام خوش هستیم، نه چون فاخته‌ایم

مرغ پرواز بقاییم به باغ ملکوت

بر سر شاخ گُلش، بال و پَر افراخته‌ایم

مرغ الهام خوش هستیم، زِ الهام خوشی

بلبل باغ بقاء، چهچهه سر انداخته‌ایم

مرغ الهام خوش هستیم، نه چون جُغد خمود

کوکوی شوم نداریم، نه چون فاخته‌ایم

گر تفؤل زنم این رابطه‌ی مُلک به ملک

این تفؤل به یقین است، نه چنین ساخته‌ایم

بلبل راه بهشتیم، به باغ ملکوت

در چمنزار جنان، چهچهه سر انداخته‌ایم

طوطی گلشن قدسیم، در اینجا به قفس

حیف و صد حیف، که با زجر قفس ساخته‌ایم

کار دانایی و دانش بُوَد از فکر بلند

نه چو کوته نظران، راه فنا تاخته‌ایم

حسن از ملک فنا، هیچ مجو جز ره علم

علم اگر با عملس، ملک بقاء ساخته‌ایم.

 

(۲

نقش حقیقت

بر دست جهانی نَبُوَد یک سر کارم

من کار جهان را، همه بر دست بدارم

گر جمله‌ی مخلوق، به تدبیر برآیند

نتوان خِللی جمله بیارند به کارم

زِ اسرار جهانم، نتوان کس شود آگاه

اسرار جهان‌ها، همه باشد به کنارم

ای خلق من از روز ازل، رأی من این بود

بر مَحرم اسرار خود، اسرار سپارم

رمزی است میان من و هر بنده‌ی صالح

رمزی به دل بنده‌ی صالح بگذارم

سرکش شده بودند، بسا خلق جهانم

بر سرکشی خلق، لجامی بگذارم

تولید بشر می‌کنم از خاک جهانم

سرهای بشرها، همه در خاک گذارم

مخلوق بخواهند شوند آگاه زِ رأیم

خلقم نتوان سر بِدر آرند زِ کارم

این قدرت دستم بنگر، عبرت از آن گیر

در خاک برم خلقی و خلقی دیگر آرم

ای بنده‌ی خلاق، تو در فکر خودت باش

لازم نَـبُود، من به تو مأمور گمارم

گر در سر کوهی و گر در تَه دریا

از رشته‌ی تنظیم، سرت را به کف آرم

یا رب سببی ساز، که گمره نشوم من

در راه تو باشم، به تو باشد سر و کارم

یا رب غم و درد دل من، سختس و تلخس

از دست همین خلق تو و ایل و تبارم

من بنده‌ی خلاقم و بی‌حکمت و تدبیر

واجب بُوَد از حکمت خلاق شمارم

بشناسم اگر قدرت خلاق جهان را

دستی به دعا، بر درِ درگاه بدارم

بر نعمت هستِ خود اگر چشم کنم باز

بر خاک رهش، چشم جبینم بگذارم

یا رب تو ترحّم بنما وقت جوانی

تا سر من دل خسته، زِ کارم بِدر آرم

در دایره‌ی مُلک حقیقت خبری هست

صد حیف من از دایره‌اش، رو به فرارم

هر حرف حقیقت، که به قلبم اثری داشت

تصمیم گرفتم به کتابم بنگارم

دانا پدری بود و به من گفت: حقیقت

بر چشم دلم، نقش حقیقت بگمارم

اندر چه دیاری است، خدا ملک حقیقت

ز آنجا است نسیمش وَزد اینجا به دیارم

بنویس حسن شعرت اگر خلق نخواهند

بنویسنشان آن خلق بر آن سنگ مزارم.

 

 

گردآوری و نگارش:

#لیلا_طیبی (رها(

 

 

 

منابع

– دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی.

http://sherepaak.com/poets/566/dafater/554

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)