موارد نقض حقوق بشر:
نقش حسین طائب در نقض حقوق بشر در دوره های زمانی مختلف و سمتهایی که او در سپاه و بسیج بر عهده داشته قابل بررسی است. سرکوب دانشجویان٬ پروژههای “جریان اطلاعات موازی”، سرکوب معترضین به نتیجه انتخابات مناقشه برانگیز پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ایران٬ پرونده قتل ترانه موسوی٬ پرونده “گرداب” و همچنین دخالت در سرکوب مخالفان بشار اسد در سوریه از جمله موارد نقض حقوق بشر هستند که حسین طائب نقش اصلی را در آنها برعهده داشته است.
نام و نام خانوادگی:
حسین طائب
پیشینه و سوابق تحصیلی:
حسین طائب، متولد ۱۳۴۲ در تهران است، در محله ۱۷ شهریور دوران مدرسه را طی کرده و سپس در حوزه های تهران، قم و مشهد دروس حوزوی را تا سطح خارج ادامه داده است. وی درس خارج فقه و اصول را نزد افرادی چون آیتالله جواد تبریزی، آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله خامنهای فرا گرفت. وبسایت کاخ (کارنامه آیتلله خامنهای) در گزارشی درباره طائب نوشت که نام واقعی او حسن طائب است و حسین نام برادر اوست که در عملیات کربلای پنج در سال ۶۵ کشته شده است.
طائب در سن ۱۹ سالگی به سپاه پاسداران پیوست و در ابتدا وارد سپاه منطقه ۱۰ شد. او برای اولین بار در سال ۱۳۷۵ وارد عرصه علنی سیاست شد و ابتدا همکاری نزدیکی با ناطق نوری داشت. این همکاری با ناطق تا سالهای ۱۳۷۷-۱۳۷۶ ادامه پیدا کرد. در سال ۱۳۷۹ طائب، بنیاد ایثارگران را تاسیس کرد که در جهت تقویت و تبلیغ برای حزب محافظه کار آبادگران در انتخابات شورای شهر فعالیت میکرد. طائب از طریق حمایت و پشتیبانی آبادگران در شهردار شدن احمدی نژاد نقش بسیار مهمی ایفا کرد. حسین طائب در ابتدای دوره ی نهم و دهم دولت، یکی از کاندیداهای مطرح شده برای تصدی پست وزارت اطلاعاتبود.
مسئولیتها:
– ریاست سازمان اطلاعات سپاه از مهر ۱۳۸۸ تاکنون
– فرمانده نیروی مقاومت بسیج از تیر ماه ۱۳۸۷ تا مهر ماه۱۳۸۸
– جانشین فرمانده نیروی مقاومت بسیج از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷
– جانشین اطلاعات سپاه در دوره ی اصلاحات (سال ۷۷- ۱۳۷۸) تا سال ۱۳۸۴
– معاون فرهنگی ستاد مشترک سپاه و فرمانده دانشکده فرهنگی امام حسین (۳ سال)
– معاون هماهنگکننده دفتر آیت الله خامنه ای از سال ۱۳۷۴
– معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات در دوران علی فلاحیان تا سال ۱۳۷۴
– مدیر کل اطلاعات استان خراسان رضوی در مشهد
– معاونت اطلاعات قم (در دهه۶۰)
– بازجوی وزارت اطلاعات (بازجوی مجاهدین خلق)
– عضویت در سپاه پاسداران از سال ۱۳۶۱ ( ابتدا در سپاه منطقه ۱۰ تهران و سپس سپاه استانهای قم و خراسان رضوی)
در زمان تصدی جانشین اطلاعات سپاه
اقدامات فراقانونی
تشکیلات “اطلاعات موازی” تشکیلاتی است غیرقانونی و غیررسمی که در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی به وجود آمد. طرفداران دولت محمد خاتمی این اصطلاح را به مخالفان اطلاعاتی خود اطلاق میکردند که متشکل بود از نهادهای امنیتی و اطلاعاتی سازمانهای تحت نظارت رهبری، همچون سپاه و نیروی انتظامی و همچنین بخشی از نیروهای وزارت اطلاعات که در در دوران اصلاحات به دلیل فشار مطبوعات و جامعه مدنی تصفیه شده بودند.
در دوره ای که حسین طائب جانشین اطلاعات سپاه بوددحفاظت اطلاعات ناجا به همراه حفاظت اطلاعات قوه قضائیه و سپاه٬ رکن اطلاعات موازی را تشکیل می دادند.
تشکیلات اطلاعات موازی”طی دوران اصلاحات و ریاست جمهوری محمد خاتمی۱۳۷۶ تا ۱۳۸۳ ، تحت نفوذ رهبر ایران آیت الله سید علی خامنه ای عمل می کردند. در این دوران، فعالیت های مخفیانه نهادهای اطلاعاتی موازی محافظهکاران را در تلاش برای ابقای کنترل بر ابزارهای اعمال فشار رژیم ایران یاری میکرد. اعضاء نهادهای اطلاعاتی موازی مسئول ارعاب وحشیانه و سرکوب اصلاحطلبان، دگراندیشان سیاسی و منتقدین بودند. اهداف اولیه این نهادها روزنامهنگاران، وبلا گنویسها، و فعالان دانشجوییبودند.”
اصلی ترین پروژه های سازمان اطلاعات موازی از ابتدای تشکیل تا کنون را میتوان پروژه قتل عام «پایگاههای دشمن» (یعنی مطبوعات اصلاح طلب) ، پروژه سرکوب «براندازان قانونی» (یعنی ملی مذهبیها) ، پروژه ریشهکنی «مفاسد اقتصادی» (که به پرونده شهرام جزایری منحصر شد) ، پروژه «نظرسازی» (پرونده مؤسسه آینده و عباس عبدی) ، پروژه مقابله با «تهاجم فرهنگی» (پرونده سیامک پورزند و سینماگران) و پروژه مقابله با اغتشاشات خیابانی (سرکوب اعتراضات دانشجویی خرداد و تیر ۸۲ و برخورد با تعدادی از فعالان مطبوعاتی و دانشجویی) و پروژه وبلاگنویساندانست.
وقایع کوی دانشگاه
وقایع کوی دانشگاه یا ۱۸ تیر ۱۳۷۸، سرکوب گسترده ی دانشجویان در خوابگاه دانشجویی امیر آباد معروف به کوی دانشگاه است. در پی توقیف روزنامه سلام توسط دادگاه روحانیت در پنج شنبه ۱۷ تیر ۷۸ دانشجویان تجمعی اعتراضی در داخل کوی ترتیب دادند. این تجمع اعتراضی با سرکوب بیسابقه نیروهای اعتراضی همراه شد و نیروها با ورود به کوی دانشجویان را دستگیر و مضروب کردند. اما بخش اصلی ماجرا در سحرگاه روز ۱۸ تیر رخ داد، زمانی که نیروهای موسوم به “لباس شخصی” و “انصار حزب الله” به همراه نیروهای امنیتی و انتظامی، در حملهای ناگهانی داخل کوی شدند و به ضرب و شتم دانشجویان تا سرحد مرگ و تخریب بخشهایی از کوی دانشگاه پرداختند. در این حادثه به گفته مقامات رسمی ، سرباز وظیفه ای به نام “عزت ابراهیمنژاد” که مهمان یکی از دانشجویان بود، کشته شد و چشمان دانشجوی دیگری به علت ضربات وارده تخلیه شد. اعتراضات و سرکوب دانشجویان تا روز ۲۳ تیر ادامه یافت. فرشته علیزاده، تامی حامی فر و سعید زینالی سه دانشجوی دیگری هستند که با گذشت ۱۲ سال هیچ خبری از سرنوشت آنها نیست. اکبر محمدی دانشجوی دیگری که در جریانات کوی دانشگاه دستگیر گردید، در زندان جان باخت. اما در دادگاه نمایشی مقامات مسئول این حادثه، تنها یک مامور به جرم دزدیدن ماشین ریش تراشی محکوم شد. محسن رهامی وکیل ۴۰۰ دانشجوی آسیب دیده در این جریان در سال ۱۳۹۰ اعلام کرد که به هیچ یک از شکایات این دانشجویان هنوز رسیدگی نشده است. محمد خاتمی در سخنرانی در جمع مردم همدان، وقایع کوی را ناشی از پیگیری جریان قتل های زنجیرهای دانست.
طائب در مقام رئیس اطلاعات سپاه در سال ۸۹ مدعی شد که پرونده ی قتلهای زنجیره ای کار دشمنان و با هدف ضربه به وزارت اطلاعات صورت گرفته است. قتل های زنجیره ای، مجموعه ای از قتل های روشنفکران و نویسندگان دگراندیس در دهه ی ۷۰ در ایران بود که توسط نیروهای وزارت اطلاعات صورت گرفت.
در زمان تصدی فرماندهی نیروی مقاومت بسیج
سرکوب معترضان پس از انتخابات سال ۱۳۸۸
حسین طائب در سال ۱۳۸۴ به بسیج منتقل شد و با شدت گرفتن اعتراضات خیابانی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ۱۳۸۸ به سمت فرماندهی بسیج رسید. بسیج نقش مهمی در سرکوب اعتراضات خیابانی و مرگ دهها نفر از معترضان در خیابانها داشت. بارزترین نقش بسیج در کشتار، در روز ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸ اتفاق افتاد، زمانی که پس از تظاهرات آرام میلیونی معترضان، در میدان آزادی از سوی پایگاه بسیج به سوی معترضان آتش گشوده شد و حداقل ۸ نفر در این اتفاق جان خود را از دست دادند.
علی رغم ادعای حسین طائب مبنی بر مسلح نبودن نیروهای مقاومت بسیج،مرکز اسناد حقوق بشر ایران و کمپین بینالمللی حقوق بشرحقوق بشر در ایران بر طبق شهادت شاهدان عینی نقش نیروهای تحت فرماندهی حسین طائب را در سرکوب و ضرب وشتم معترضان تایید می کند. همچنین سازمان دیده بان حقوق بشرنیز با توجه به شهادت شاهدانی که با این سازمان مصاحبه کرده اند در بیانیه ای از مقامات ایران خواستار بررسی نقش فرماندهانی چون حسین طائب و مسئول شناختن آنها در جریان سرکوب، آزار و ضرب وشتم معترضین شد.
با اینکه فیلم ضارب و لحظات تیراندازی به صورت گسترده در اینترنت پخش شد، هیچ اقدامی بر علیه او صورت نگرفت. نیروهای بسیج ( که افراد لباس شخصی هم بخشی از نیروهای آن به شمار میروند) تنها نیروهای مسلح به سلاح گرم در جریان اعتراضات بودند و مسئولیت تمامی کشتهشدگان وقایع بر عهده این نهاد است. طائب درباره قتل ندا آقا سلطان، اعلام کرد که این سناریویی از پیش تعیین شده بود وگرنه چگونه ممکن است پس از چند دقیقه از وقوع این حادثه، شبکههای خارجی و مخصوصا ، سازمان مجاهدین خلق تمام اطلاعات خانوادگی و شخصی فرد مذکور را در رسانه خود منتشر کنند.
علی مطهری ، نماینده اصولگرا و منتقد دولت در مجلس درنامهای به روزنامه کیهان در مرداد ۸۸ اشاره کرد: ” ما میتوانستیم این بحران را به گونهای مدیریت کنیم که بسیاری از این شهادتها و قتلها و آسیبها اتفاق نیفتد. میتوانستیم آن هیجان عظیم معترضان را که به دنبال تبلیغات انتخاباتی و خصوصا مناظرات نامناسب و گاه ناجوانمردانه به اوج خود رسیده بود با دادن چند مجوز تجمع و ادامه مناظرات دربارۀ روند انتخابات در صدا و سیما به تدریج فروبنشانیم و با مردم عادی که مسألهدار و دچار شبهه شده بودند و واقعا فکر میکردند که در انتخابات تقلب شده با احترام برخورد کنیم، آنگاه میدیدیم که مهار این بحران به دلیل رشد اجتماعی و هوش بالای مردم ما کار چندان مشکلی هم نبوده است…وقتی ما مدیریت بحران اخیر را به دست افرادی مانند طائب میدهیم که با باتوم بیشتر مأنوس است تا فکر و عقل و تدبیر، نتیجه همین خواهد بود.”
پرونده ترانه موسوی
ترانه موسوی، دختری که پس از انتخابات ایران شایعه دستگیری، تجاوز و مرگ او در رسانههای وابسته به مخالفان دولت بازتاب گستردهای داشت، سرنوشتی پر از معما پیدا کرد. به گفته برخی رسانههای مخالف دولت، ترانه موسوی در روز هفتم تیر در تجمع اعتراضی رو به روی مسجد قبا دستگیر شد، چند روز بعد با خانواده او تماس گرفته شد و گفته شد که ترانه به علت تصادف دچار پارگی رحم و مقعد شده، اما در مراجعه به بیمارستان امام خمینی کرج خانواده او نشانی از ترانه نیافتند و چند روز بعد جنازه سوخته ی او در بین کرج و قزوین یافته شد. به گفته دوستان ترانه، خانواده او از علنی کردن ماجرا خودداری کردند و تشیع جنازه او بدون حضور دوستان و آشنایان برگزار شد. این جریان با وجود بازتاب گسترده و بحث امکان تجاوز ، به علت سکوت خانواده ترانه و ناشناس بودن دوستان و افرادی که مدعی دیدن ترانه در میان بازداشتیهای جریان مسجد قبا داشتند، با شک و تردید بسیاری همراه شد تا زمانی که مهدی کروبی با نوشتن نامهای به هاشمی رفسنجانی در مرداد ۸۸ از رئیس مجلس خبرگان خواست با تشکیل یک هیات به برخی شایعات و نحوه برخوردها با بازداشتشدگان رسیدگی کند. او در بخشی از این نامه بدون بردن نام از ترانه، اشاره کرد: “عدهای از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نمودهاند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است”. با مطرح شدن نامه کروبی، شایعات مربوط به ترانه قوت گرفت و بخش خبری ۳۰:۲۰ با تهیه گزارشی سعی در رد ادعای مهدی کروبی کرد. در این گزارش با مصاحبه با یک مقام مسئول در صدا و سیما ادعا شد که بنا بر آمار ثبت احوال تنها ۳ ترانه موسوی در ایران وجود دارند که یکی از آنها یک خانم ۴۰ ساله مقیم کانادا، دیگری کودکی ۲ ساله و دیگری دختری است که در پاریس متولد شده و در آنجا اقامت دارد. تهیه کنندگان گزارش با مراجعه به خانوادهای مدعی شدند، دختر آنان که در کانادا زندگی میکند، صاحب عکسی است که در اینترنت منتشر شدهاست. اما گزارش تلویزیونی برابهامات ماجرا افزود. اول آنکه فردی که در مقام مسئول ثبت با تلویزیون صحبت می کرد، تا آن زمان در چندین گزارش دیگر در نقش مقامات دیگری در تلویزیون ظاهر شده بود، دوم پذیرفتن این نکته که در ایران تنها ۳ ترانه موسوی وجود دارند، با توجه به رواج نام خانوادگی موسوی غیرممکن بود، کما اینکه با یک جستجوی ساده در اینترنت مردم موفق با یافتن افراد دیگری با نام ترانه موسوی شدند. و آخر اینکه با توقف تصویر بر روی لحظه ای که خبرنگار عکس را به خانواده نشان میدهد، به نظر میرسد که عکس مورد صحبت، اساسا عکس ترانه موسوی مورد بحث رسانهها نیست.
در نهایت، کروبی در اظهاراتی در روز ۲۵ مرداد مسئولان دولتی را به “سناریونویسی و دروغگویی” متهم ساخت و از جمله گفت که کسانی که در برنامه تلویزیونی گفته بودند دخترشان زنده است، اعضای خانواده همان ترانه موسوی نیستند که گفته میشود توسط ماموران امنیتی به قتل رسیده است.
آقای کروبی گفته بود این افراد، که تصادفا دختری به نام ترانه موسوی مقیم کانادا دارند، از روی خیرخواهی یا زیر فشار و یا به خاطر عدم آگاهی از اصل ماجرا در برابر دوربین تلویزیون قرار گرفتند اما بعدا از اقدام خود پشیمان شدند و حتی میخواستند واقعیت این مصاحبه را بازگو کنند. در نهایت مشخص شد که حسین شاهمرادی، باجناق حسین طائب، برادر همسر ترانه موسوی مقیم کانادا است.
آقای کروبی اعلام کرد که حسین شاهمرادی داماد “حجت الاسلام و المسلمین حسینی” و در نتیجه، باجناق “جناب آقای طائب” است که “یکی از طراحان اصلی نمایش خود ساخته ترانه موسوی است” و خطاب به آقای شاهمرادی نوشت: “شما بهتر می دانید که باجناق گرامی شما که وارد این معرکه شده است در گذشته نیز سوابق و تجربیاتی از این قبیل در وزارت اطلاعات داشتهاند، چرا که رئیس دولت وقت به خاطر همین رفتار و عملکردش بود که ایشان را از وزارت اطلاعات اخراج کرد.”
بنا بر گزارش جرس، سرکوب تظاهرات مسجد قبا (هفتم تیر ماه ۸۸) توسط قرارگاه ثارالله که زیر نظر طائب فعالیت میکرد، صورت گرفت. بنا به گزارشهای موثق، دستگیرشدگان آن روز با ونهای سیاه رنگی از صحنه منتقل شدند که این ونهای سیاه انحصارا متعلق به قرارگاه ثارالله بود. بازداشتیها از محل دستگیری به مرکز قرارگاه ثارالله در خیابان سئول که مقر شخص طائب نیز است، انتقال داده شدند.
در مدت تصدی در سازمان اطلاعات سپاه
بعد از افشای نقش حسین طائب در سرکوب اعتراضات و افشاگری نقشش در ماجرای ترانه موسوی توسط مهدی کروبی، او از مقام فرماندهی بسیج عزل و به مقام رئیس سازمان اطلاعات سپاه رسید. این سازمان که تا پیش از آن با عنوان معاونت اطلاعات سپاه شناخته میشد، با تبدیل به یک سازمان مجزا دست بازتری در روند سرکوب مخالفان در ایران پیدا کرد.
سایت “الف” درباره این جابجایی مینویسد: ” با توجه به تمرکز دشمن بر جنگ نرم و ضرورت تقویت نهادهای اطلاعاتی- امنیتی در مواجهه با این مساله، میتوان دریافت که ارتقای معاونت اطلاعات سپاه به سازمان اطلاعات و آشنایی تائب با انواع جنگ نرم، فعالیت اطلاعاتی در کشورمان همراه با تعاریف مدرن دنیا، ماموریت متناسب با این مساله برای خود تعریف خواهد کرد.”
سایت“باکری آنلاین” از وب سایت های متعلق به تیم احمدینژاد در فروردین ۱۳۹۰ اعلام کرد که حیدر مصلحی وزیر اطلاعات وقت که نسبت به بدنه وزارت اطلاعات بیاعتماد است٬ نیروهای سپاه را در این وزارتخانه به کار گرفته و حسین طائب «سرکرده باند مخالف دولت» در داخل و خارج وزارت اطلاعات است.این وبسایت پس از درج این گزارش فیلتر و از دسترس خارج شد. نتیجه اینکه حسین طائب در راس تمامی نهادهای اطلاعاتی نظام قرار گرفت که وظیفه سرکوب جنبش سبز و معترضان به رهبری را برعهده گرفته بودند.
نقش پشتیبانی در سرکوب مخالفان بشار اسد در سوریه
طائب در تیر ماه ۱۳۹۰ به خاطر ” تامین امکانات تجهیزاتی و پشتیبانی برای کمک به رژیم سوریه در سرکوب اعتراضات در آن کشور” در لیست تحریم های اتحادیه اروپا قرار گرفت. سفر او به این کشور ها ممنوع و داراییهای او در این کشورها مسدود اعلام شد. کشورهای غربی از مدتها پیش نهادهای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی را به همکاری با حکومت سوریه در اقدامات خشونتآمیز با معترضان در آن کشور و ارائه تجربیات خود در مقابله با تظاهرات اعتراضی در ایران متهم میکردند.
پرونده گرداب:
عدالت برای ایران در گزارشی با عنوان “گرداب؛ سناریوی دیکته شده”، نقش مرکز جرائم سازمان یافته سپاه پاسداران را در نقض شدید حقوق شهروندان مستند کرده است.”مرکز رسیدگی به جرائم سازمان یافته در سال ۱۳۸۶ به عنوان زیرمجموعه اطلاعات سپاه پاسداران تاسیس شده است. اولین پروژه این مرکز، معروف به گرداب (مضلین)، دستگیری بیش از ۴۵ نفر از کسانی بود که به اتهام راهاندازی و مدیریت وبسایتهای پورنوی فارسی، تحت تعقیب قرار گرفته بودند. چند ماه پس از دستگیری، آنها در برنامههای تلویزیونی اعتراف کردند که قصد داشتند از طریق فاسد کردن جوانان، پایههای نظام جمهوری اسلامی را سست کنند و از دولت آمریکا برای گرداندن سایتهای پورنو پول دریافت میکردند.حدود یک سال و نیم بعد، برخی از بازداشتشدگان یا خانوادههای آنها سکوت خود را شکستند و از شکنجههای شدیدی که آنها را مجبور به اعتراف کرده بود پرده برداشتند.”
سعید ملک پور یکی از متهمین پرونده مضلین است که به اتهام مدیریت سایتهای مستهجن فارسیزبان به اعدام محکوم شده است. فاطمه افتخاری، همسر سعید ملکپور میگوید که ا بر حسب حرفهای که داشت (طراحی وبسایت)، صرفا برنامهای را طراحی کرده بود بدون آنکه اطلاعی از آن داشته باشد که کجا و در چه سایتی به کار گرفته می شود. ملکپور در سال ۱۳۸۷ به اتهام محاربه و تبلیغ علیه دین بازداشت شد و پس از دوسال بازداشت ،در ۱۵ آذر سال ۱۳۸۹ به اعدام محکوم شد. در همین حال پرونده وحید اصغری ، یکی دیگر از فعالین سایبری به جرم مدیریت سایتهای مستهجن در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست صلواتی جریان دارد. وحید اصغری متهم ردیف اول سناریویی است که سپاه پاسدران انقلاب اسلامی از آن به عنوان «شبکه ارائه محتوای مستهجن ضد دینی و ضد انقلابی» یاد کرده است. او در هفتم دی ماه ۱۳۹۰ و یک ماه پس از برگزاری دادگاه، توسط قاضی صلواتی به اعدام محکوم شد.همچنین، ششمین متهم پرونده موسوم به مضلین ۳ با تأیید حکم اعداماش در دیوان عالی کشور در خطر اعدام قرار دارد.
احمدرضا هاشمپور ۴۰ ساله و دارای تحصیلات دکترا که از سال ۱۳۸۷ تاکنون در بازداشت به سر میبرد پیشتر در دادگاه بدوی به اعدام محکوم شده بود. هاشمپور که مدتها در سلولهای انفرادی سپاه مانند دیگر متهمان این پرونده تحت فشارهای روحی و جسمی قرار داشت با تأیید حکم دادگاه بدوی در دیوان عالی کشور اکنون در خطر اعدام قرار دارد.
دو متهم اول موفق شدند از درون زندان و با انتشار نامههای جداگانه از شکنجههایی که توسط ماموران اطلاعات سپاه بر آنها اعمال شده و منجر به اعترافات اجباری آنها شده بود، پرده بردارند. در فروردین ۱۳۸۹ شکواییه رسمی سه تن از متهمین این پرونده، سعید ملک پور، وحید اصغری و شهروز وزیری به قاضی صلواتی و دادسرای تهران اعلام شد، اما این شکایتها هیچ بازتابی نیافت. در بخشی از این شکواییه از وحید اصغری چنین نقل شده است:”آنها ماهها شبانه مرا به طور غیرقانونی از اوین تحویل گرفته و به شکنجهگاه مخفی سپاه به اسم رمز «شرکت» که در مکان مجهول قرار دارد و فرا قانونی عمل میکند، با چشم بند و دست بند میبردند و به خاطر هدفشان که ایجاد انحراف و سوء استفاده…از پرونده بود شروع به گذاشتن من در کمد تنگ و تاریک با حیوانات موذی و سیاه چال و وان حمام (همراه با دست بند و پا بند) و کیسههای هواخفه کننده و ضد هوا و اکسیژن روی سر و روی من انداختند (دقیقا عین کیسههای مخصوص گوانتانامو و ابوغریب) و مرا شدیدا به چوب بسته و به حالات کاسه سر و به سمت پائین آویزان کردند با طناب و دستبند و شلاق و سیلی میزدند.”
هر سه این متهمان اعلام کردند که در خصوص شکنجهٔ روحی و روانی و جسمی و حبس طویل المدت انفرادی و توهین و فحش و ضرب و جرح توسط بازجویان سپاه و گرفتن اقرار زوری و دیکته شده و عدم تماس قانونی با خانواده و نداشتن وکیل، حاضر به شهادت در برابر دادگاه هستند. این چهارتن تنها متهمان این پرونده نیستند و افراد بیشتری در زندانهای اطلاعات سپاه به همین اتهام متهم هستند که متاسفانه نام و نشان آنها هنوز به خارج از زندان راه نیافته است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.