shahid«ما نمی‌خواهیم عنوان شهید به ما بدهند. ما نمی‌خواهیم قربانی باقی بمانیم. ما نمی‌خواهیم مرگمان، مردنی درجه دو به حساب آید.» این جمله‌ها را بالای صفحه‌ خود در فیس‌بوک نوشته‌اند.
«محمد الشعار» درغم‌انگیز‌ترین «سلفی» سال ۲۰۱۳ ماندگار شد. محمد تنها ۱۶ سال داشت و قربانی نفرت آن‌هایی شد که حتی او را نمی‌شناختند. زندگی او در حد ترکش‌هایی بود که به این سو و آن سو پرواز کردند.

در نخستین روزهای دی ماه بود که «محمد شطح»، وزیرپیشین اقتصاد لبنان قربانی یک انفجار تروریستی شد و به قتل رسید. درست زمانی که کاروان خودروی محمد شطح در حال عبور از کنار خودروهای پارک شده در یکی از خیابان‌های بیروت بود، بمبی که در یکی از آن‌ها جاسازی شده بود منفجر شد و شطح، محافظانش و تعدادی از مردم بی‌گناه را کشت.

ترور وزیر پیشین اقتصاد لبنان و مشاور «سعد حریری»، نخست‌وزیر سابق لبنان که خود یکی از بخت‌های نخست‌وزیری به حساب می‌آمد، تازه‌ترین مورد از حرکات تروریستی است که در هفته‌های اخیر، لبنان را تا مرز یک جنگ داخلی پیش برده است.

ولی موضوع این نوشته اصلا تحولات سیاسی لبنان، جنگ‌های نیابتی در خاورمیانه و یا نفرت‌های جناحی، سیاسی، قومی و مذهبی‌ که این روزها میلیون‌ها نفر از مردم منطقه را قربانی خود کرده نیست. موضوع این نوشته، محمد الشعار، نوجوان ۱۶ ساله اهل بیروت است.

درست لحظاتی قبل از عبور کاروان خودروهای حامل محمد شطح، وزیر پیشین اقتصاد لبنان، آن محمد دیگر همراه با سه دوستش از خودشان یک «سلفی» گرفتند (سلفی عنوان عکس‌هایی است که آدم‌ها با تلفن همراه از خودشان می‌گیرند).

جایی که آن‎ها قرار داشتند، چند متر بیش‎تر با خودروی بمب‌گذاری شده فاصله نداشت. انفجار خودروی بمب‌گذاری شده بیش از ۷۰نفر را زخمی کرد. «محمد» سیاستمدار در دم کشته شد و «محمد» دانش‌آموز زخمی، و ساعاتی بعد در بیمارستان مرد.

ساعاتی بعد، عکسی از پیکر مجروح محمد نوجوان منتشر شد در حالی که چند قدم دورتر از محل آن، آخرین سلفی با صورت بر روی زمین افتاده‌ است. (این‌جا)

سیاست‌بازان خیلی زود سعی کردند از مرگ محمد الشعار بهره‌برداری کنند و به او عنوان «شهید» بدهند. ولی مگر محمد هرگز می‌خواست شهید بشود؟ درحالی که همه توجه رسانه‌ها معطوف به حواشی، جزییات و تفسیرهای گوناگون مرگ محمد شطحِ سیاستمدار بود، فعالان شبکه‌های اجتماعی به دنبال پاسخی برای مرگ محمد الشعار بودند.

به قول «دیالا بدران»، یک وبلاگ‌نویس لبنانی: «همه‌اش با خودم فکر می‌کنم این شهادت نیست، این قتل است. این خشونت بی‌معنا ما را خرد کرده و می‌خواهم احساسات و افکارم را در این مورد بیان کنم.»

اولین جرقه‌ها در توییتر زده شد و کاربران شروع به استفاده از «notamartyr» به انگلیسی و «مش‌ شهید» به عربی کردند که عنوان بزرگ‌ترش بود:«من یک شهید نیستم.»

موج این حرکت به فیس‌بوک هم رسید و کاربران شبکه‌های اجتماعی، کارزاری اینترنتی به راه انداختند. به یاد آخرین «سلفی» محمد الشعار، هزاران کاربر فیس‌بوک (این‌جا) و توییتر (این‌جا) سلفی‌هایی از خودشان به همراه پیام‌های منتشر کرده‌اند. کاربران در این سلفی‌ها از آرزوهایشان برای صلح در لبنان، امید به آینده و خستگی‌ از ترس و التهاب هر روزه سخن گفته‌اند.

برگزارکنندگان این کارزار اینترنتی معتقد‌ند در لبنان سیاستمداران اغلب از کلمه «شهید» سوء استفاده می‌کنند تا به کسانی اشاره کنند که قربانیان بی‌گناه خشونت‌ هستند. سیاست‌مداران با استفاده مکارانه از «شهید»، خشونت را ماهیتی سیاسی می‌دهند و لزوم تحقیق درباره «قتل» شهروندان را حذف می‌کنند. در همین حال، هم‌زمان با استفاده از این کلمه، وجه انسانی قربانیان را از آن‎ها می‌گیرند. قربانیان دیگر شهروندان عادی‌نیستند که سردر پی کار و زندگی خودشان داشتند، بلکه بدل به ابزاری جنگی می‌شوند برای توجیه خشونت بیش‌تر.

به قول «حامد سینو»، یکی از شرکت کنندگان در این کارزار اینترنتی:«این مهم است که دیگر از عنوان “شهید” برای قربانیان سیاسی استفاده نکنیم چون این عنوان، وجه مجرمانه را ازعمل قتل شهروندان می‌گیرد و آن را بدل به عملی سیاسی می‌کند. حال آن که در این جا موضوع مردمی واقعی است که به دلایلی پوچ کشته می‌شوند، به ویژه در مورد افرادی که حتی شاید درگیر سیاست هم نباشند. شما یک نوجوان ۱۶ساله را دارید که در بدترین زمان در بدترین جا ایستاده بود.»

کارزار اینترنتی «نه شهید»، چند روز بعد از مرگ محمد الشعار و در ۳۰ دسامبر راه افتاد. تا به حال بیش از ۸هزار نفر در فیس‌بوک به آن پیوسته‌اند و هزاران نفر در فیس‌بوک و توییتر افکار و ایده‌ها، دغدغه‌ها و آرزوهای خود را بیان کرده‌اند. در هر یک از «سلفی»ها افسوسی آمیخته به امید برای روزهایی بهتر در لبنان آمده است؛ روزهایی که در آن تعصبات قومی، مذهبی و سیاسی کم‌تر و مدرسه‎ها، جاده‌ها و فرصت‌های بیش‌تری برای زندگی شادتر وجود داشته باشد و به جای شهادت، نسیم صلح بوزد.

بسیاری از کسانی که جلای وطن کرده‌اند و از لبنان رفته‌اند، در این سلفی‌ها از آرزویشان برای بازگشت به سرزمین خود گفته‌اند.

shahid_02گردانندگان این کارزار امیدوارند بتوانند این حرکت را تبدیل به گفت‌وگویی بین مردم لبنان کنند تا بتوان راه‌حلی با مشارکت همه مردم لبنان برای آینده این کشور پیدا کرد. آن‌ها هر سه شنبه یک سلفی را انتخاب و بر روی صفحه‌ فیس‌بوک خود منتشر می‌کنند تا بدل به موضوع گفت‌وگو برای آن هفته شود. آن‌ها معتقدند لبنان بیش از هر چیز، به یک گفت‌وگوی ملی نیاز دارد تا بتواند از سرخوردگی سیاسی رهایی یابد.

شاید این کار همه مشکلات لبنان را حل نکند، ولی قطعا می‌تواند نخستین و بهترین گام برای تحقق یک رویای مشترک برای لبنانی باشد که محمد الشعارهای ۱۶ساله امیدی به فردا داشته باشند.

انتخاب این سه شنبه این است: «می‌خواهم بتوانم در خیابان‌های بیروت قدم بزنم، بدون این که پرچم هیچ کدام از گروه‌های سیاسی را در هیچ محله‌ای ببینم و حس کنم من در این‌جا بیگانه‌ام.»

محمد الشعار هنوز هم در آن آخرین سلفی، در حال نگاه کردن به دوربین است. به چه فکر می‌کند؟ به آینده؟

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com