تهران اسیر شده است. اسیر آدمهایی که درکاش نمیکنند، هوایی که خفهاش میکند، ساختمانهای زشتِ ترشرویِ دراز که مثل زگیل روی صورتاش سبز شدهاند و مسئولان و تصمیمگیرهای فکر میکنند هر بلایی که بخواهند میتوانند سر این شهر بینوا بیاورند.
زیرگذر ولی عصر تهران
مرثیهی تازهای نیست که این شهر زمانی قریهای بوده آباد و خوش آب و هوا که طبع مردم به دیدناش تازه میشده و به اندازه باغ و قنات و دار و درخت داشته است. حالا این شهر جز تک و توک جاهایی که آن هم از قدیم مانده چیزی برای دیدن ندارد. هر روز قسمتی از بازارش میریزد، روبروی کاخ گلستاناش برج میسازند، باغهای شمیران و تجریش و طرشت اغلب خود به خود خشک و بعد ساختمان میشوند، روددرههایش هم خشک شدهاند و زباله از سر و کول کوههایش بالا میرود، داخل شهر هم پیست اتومبیلرانی شده و هرجا یک بزرگراه کشیدهاند و ساختمانهایش هم که هر روز زشتتر از روز قبل میشوند.
حالا این وسط یکی دو بنای فاخر و ارزشمند وجود دارد که شهرداری تهران کمر همت بسته که کسی آنها را هم نبیند. یکی از آنها همین ساختمان تئاتر شهر است که با آن هیبت و هیمنه به اندازه کافی بلا سرش آمده بود، اما شهرداری تهران گویا احساس کرد به اندازه کافی به این زیبای مغموم ظلم نشده و مردم را فرستاد زیرزمین که اساسا چشماشان هم به آن نیافتد.
تازگیها شهرداری ۴۰ میلیارد تومان – بدون هزینه تملک خانههای اطراف – هزینه کرده و یک زیرگذر بسیار شیک و مجلسی در چهارراه ولیعصر ساخته تا به قول شهردار تهران برای مردم« خاطره» بسازد. این نوع مدیریت بدیع و بیمثال فقط در تهران یافت میشود که مردم را از ۴۰ سال خاطره یک ساختمان که اتفاقا مرکز فرهنگی و هنری شهر است محروم کنیم و بفرستیماشان زیرزمین که آنجا خاطره بسازند.
البته دلیل ساختن این زیرگذر کاملا منطقی به نظر میرسد. هجوم بیامان پیادهها برای گذشتن از عرض خیابان رفت و آمد خودروها را دچار مشکل کرده بود. از منظر چشم یک «ماشین دوست» این سیاستورزی شهرداری مستوجب تشویق و حتی مدال هم هست اما این شیوه برنامهریزی برای شهرها سالها است که منسوخ شده.
اغلب سیاستگذاران شهرهای پیشرفته دنیا امروزه محور برنامههایشان انسانهایند نه ماشینها. شهرداری تهران هم در شعار همین رویه را دنبال میکند. شهری که مردم در آن باید بیایستند، مکث کنند و کمی به اطرافاشان نگاه کنند، اگر حتی شد و اعصاب لهشدهاشان اجازه داد کمی با هم معاشرت کنند و کمی از لاک این زندگی عجول که معلوم نیست کجا میرود بیرون بیایند.
اما انگار این شهر را برای ماشینها ساختهاند. محور همه برنامهریزیها این اسبهای آهنی ملعوناند. مثلا شهرداری ۳ هزار میلیارد تومان از پول مردم را صرف ساختن بزرگراه ۲ طبقهای میکند تا ۳۰ درصد طول سفر آنهایی که با ماشین شخصیاشان در شهر رفت و آمد و به تبع هوا را هم آلوده میکنند کمتر شود. حالا هم برای اینکه ماشینها راحتتر در چهارراه ولیعصر حرکت کنند مردم را از سطح شهر حذف کردهاند و فرستادهاند زیرزمین، طوریکه حتی نیازی نباشد کسی به بیرون سرک بکشد. کافی است از یکی از این سوراخها وارد زمین شد و بعد از توی ایستگاه مترو و BRT سر درآورد. یعنی شهر را از مردم خالی میکنند تا خودروها راحتتر حرکت کنند.
این جفایی که در حق ساختمان تئاتر شهر شده به زودی درباره میدان آزادی هم اتفاق خواهد افتاد. مثل اینکه شهرداری پاریس دور برج ایفل برای عبور پیادهها زیرگذر بسازد تا ماشینها راحتتر گاز بدهند و ترافیک و آلودگی درست کنند. میدان آزادی جایی است که برای حضور مردم طراحی شده، جایی که تمام نسلهای یک کشور در آن خاطره دارند و «جای دلهای عزیزی» است، با سیاستهای مدرن شهرداری تبدیل به جولانگاه ماشین خواهد شد.
اغلب شهرداریهای دنیا ارزش این نوع فضاها را میدانند، خودروها را با برنامهریزیهای دقیق از آنجا دور میکنند، فرصت ایستادن و نگاهکردن را برای شهروندان ایجاد میکنند و در آخر اجازه میدهند مردم با هم در این فضاها تعامل کنند. در تهران اما همه در حال مسابقهاند تا زودتر از شهر و خیابان و کوچه دور شوند و خودشان را به یکی از این ساختمانهای بیقواره برسانند تا جلوی تلویزیون خواباشان ببرد.
تهران هنوز جاهایی مثل تئاتر شهر و میدان آزادی دارد که مردم در آن خاطره دارند و شاید در همین نقطههای مرموز تعلق خاطری هم به شهر داشته باشند. برای ساختن خاطره نیازی به کندن گودال در زیرزمین نیست، یکی باید در گوش شهرداری زمزمه کند: شهر برای مردمی است که روی آن زندگی میکنند.
نویسنده: حمیدرضا ابراهیمزاده
نظرات
نظر (بهوسیله فیسبوک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
کتاب دوزخیان روی زمین فرانتس فانون را بخوانید علت وجودی چنین شهرهایی را در حکومت هاشان جستجو کرده
شنبه, ۵ام بهمن, ۱۳۹۲
من هر روز از این زیر گذر استفاده می کنم. از آن جایی که هرج و مرج و ترافیک سرسام آور قبل از زیرگذر را هم تجربه کرده بودم و هرروز چندین دقیقه برای سبز شدن چراغ عابر منتظر می ماندم، باید بگم این زیرگذر که روزانه شاهد عبور هزاران نفر است بسیار بجا بود . نه تنها از ترافیک چهار راه کم شده بلکه از عبور مردم از وسط چهارراه بدون در نظر داشتن قرمز بودن چراغ هم دیگر خبری نیست.
در مورد تاتر شهر هم باید گفت از آن که هیچ کس کور نیست از چهار ضلع خیابان می توان ساختمان بلند آن را دید. فقط برای رسیدن به تاتر شهر لازم نیست با راننده ها و عابرین پیاده وارد جنگ تن به تن بشوی.
یکشنبه, ۶ام بهمن, ۱۳۹۲