فقر در ایران: ریشهها و چالشهای فزاینده
فقر معضلی چندوجهی است که بخشهای وسیعی از جامعه را درگیر کرده و پیامدهای گستردهای دارد. چالشهای اقتصادی کنونی، از جمله نوسانات ارزی و کسری بودجه، بهطور مستقیم بر زندگی مردم تأثیر گذاشته است. فقر گسترده، نگرانیهای جدی اجتماعی را به دنبال دارد و بنیانهای جامعه را تضعیف میکند.
قیمت ارز در محدوده ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومان نوسان دارد. این افزایش نرخ ارز، عامل تشدید فقر است؛ چراکه واردات کالاها گرانتر شده و به تبع آن، قیمت نهایی محصولات مصرفی نیز افزایش مییابد.
کسری بودجه دولت نیز بسیار بالا گزارش شده است. این وضعیت اقتصادی، فشار زیادی بر خانوادهها وارد میکند و به افزایش فقر دامن میزند.
دولت برای جبران کسری بودجه، مجبور به چاپ پول یا استقراض میشود که هر دو به افزایش تورم و فقر منجر خواهند شد.
سرمایههای داخلی، اعم از انسانی و مالی، تمایل زیادی به خروج از کشور نشان میدهند. این خروج سرمایه، فرصتهای شغلی را کاهش میدهد؛ زیرا سرمایهگذاری برای ایجاد کسبوکار جدید و توسعه صنایع متوقف میشود.
در نتیجه، فقر و بیکاری در جامعه گسترش مییابد. مردم در شرایط اقتصادی نامساعدی زندگی میکنند. این شرایط، پیامدهای منفی زیادی برای معیشت مردم دارد.
آمار رسمی حکایت از بیش از ۳ دهک جامعه زیر خط فقر
گزارشها نشان میدهد که بیش از سه دهک از جامعه زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند. البته این آمار رسمی و مهندسیشده است اما همین آمار تکاندهنده، نشاندهنده عمق فقر در جامعه است و بیانگر آن است که بخش قابل توجهی از مردم، حتی از تأمین نیازهای اولیه زندگی خود ناتوان هستند.
تورم در کانال بالای ۴۰ درصد قرار دارد. این نرخ تورم بالا، قدرت خرید مردم را به شدت کاهش داده است. فقر و گرانی، دو روی یک سکهاند و تأثیر مستقیمی بر سبد معیشتی خانوارها دارند.
تحلیلها حاکی از آن است که فقر در ایران، ریشههای عمیقتری دارد که تنها به نوسانات اقتصادی محدود نمیشود.
عدم ثبات در سیاستگذاریهای کلان اقتصادی و ناتوانی در مهار تورم، از عوامل اصلی تداوم فقر هستند.
یکی از دلایل اصلی فقر، سوءمدیریت و عدم برنامهریزی صحیح اقتصادی است. این امر به هدر رفت منابع ملی منجر میشود و فرصتهای رشد و توسعه را از بین میبرد.
در حالی که ایران از ثروتهای بیکران نفت و گاز برخوردار است، این منابع نتوانستهاند فقر را از بین ببرند. برعکس، مردم هر روز فقیرتر میشوند که این یک تناقض آشکار است.
این وضعیت نشان میدهد که ریشههای فقر نه در کمبود منابع، بلکه در نحوه مدیریت و توزیع آنها نهفته است.
مدیریت ناکارآمد عامل اصلی فقر
فقر اقتصادی، ابعاد مختلف زندگی از جمله سلامت، آموزش و فرصتهای اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد.
عدم شفافیت مالی و فساد گسترده نیز به این وضعیت دامن میزند. این موارد، ریشههای اصلی فقر در جامعه است که نیازمند اصلاحات ساختاری جدی هستند.
مدیریت ناکارآمد، عامل اصلی فقر محسوب میشود و اثرات دیگر را تشدید میکند. وابستگی به درآمدهای نفتی نیز یک آسیب جدی است. این وابستگی، اقتصاد را در برابر نوسانات قیمت نفت آسیبپذیر کرده است.
در نتیجه، فقر همچنان ادامه دارد و راهکارهای مبتنی بر تنوعبخشی اقتصادی کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند.
فقر تنها یک شاخص اقتصادی نیست؛ بلکه با نابرابریهای اجتماعی ارتباط تنگاتنگی دارد. دسترسی نابرابر به آموزش با کیفیت، بهداشت و درمان مناسب، و فرصتهای شغلی عادلانه، فقر را تشدید میکند.
این نابرابریها، چرخه فقر را بازتولید میکنند؛ به طوری که نسلهای بعدی نیز درگیر آن میشوند. کودکان در مناطق محروم، بیشتر در معرض فقر قرار دارند و آینده آنها نیز تحت تأثیر قرار میگیرد.
فقر بسترساز بسیاری از آسیبهای اجتماعی است. افزایش آمار جرم و جنایت، اعتیاد، طلاق و مهاجرت، همگی با فقر مرتبط هستند.
این آسیبها، جامعه را دچار فرسایش میکنند و امنیت اجتماعی را به خطر میاندازند.
فقر اجتماعی، ابعاد مختلف زندگی فردی و خانوادگی را تحت تأثیر قرار میدهد و حس ناامیدی را در میان افراد افزایش میدهد.
حسی که قطعا روزی در لباس خشم در کف خیابان خود را به نمایش خواهد گذاشت.
[تورم در ایران؛ چند نسل را به وادی فقر کشاند؟]

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.