چرخ زمان، دشمن قسم‌خورده‌ی هر استبداد است؛ بی‌صدا اما بی‌امان، ویرانگر اما قانون‌مند. آن‌چه در طول دهه‌ها برای حکومت دینی در ایران رخ داده، نه نتیجه‌ی یک بحران ناگهانی، که محصول انباشت تدریجی بی‌اعتمادی، آگاهی عمومی، و برملا شدن چهره‌ی واقعی صاحبان قدرت است.
زمان، آینه‌ی صادق هر قدرتی‌ست؛ و این آینه سال‌هاست که حقیقت ناخوشایندی را به نمایش گذاشته: زوال مشروعیت نظامی که دین را ابزاری برای حکومت کرد و قدرت را به قیمت فریب و خون حفظ نمود.
اکنون اما اتفاقی بی‌سابقه در دل سنتی‌ترین نهادهای مذهبی در حال وقوع است؛ خودِ حامیان دیروزِ نظام ــ مجتهدان و مدرسان حوزه‌های علمیه ــ به صف منتقدان پیوسته‌اند. سخنانی که تا همین دیروز در خفا زمزمه می‌شد، امروز بر زبان استادان درس خارج می‌آید.
در گفت‌وگویی که سایت «دیدار» منتشر کرده، یک مدرس باسابقه‌ی حوزه به‌روشنی اعتراف می‌کند: برای حفظ نظام، بسیاری از حقایق را عمداً پنهان کرده‌اند. جنگ‌طلبی خمینی را با ذهن‌سازی در میان طلاب توجیه کردند. خاموش ماندن در برابر ظلم را با تقیه آمیختند، و امروز همین سیاست‌های پوسیده، آنان را نیز به بن‌بست رسانده است.
وقتی از درون حوزه‌های علمیه چنین اعترافاتی شنیده می‌شود که «تقیه باعث خشم مردم شده» و «عافیت‌طلبی روحانیت دیگر قابل توجیه نیست»، یعنی شکاف، دیگر قابل ترمیم نیست. مردم ایران دیگر نه به وعده‌ی اصلاح دل‌ بسته‌اند، نه به نهادهای مذهبی پشت‌گرم‌اند. عبور از جمهوری اسلامی، عبور از یک حکومت نیست؛ عبور از تمامیت ساختاری است که بر مبنای تزویر دینی بنا شده بود.
امروز دیگر حنای دینِ حکومتی رنگ ندارد. نه در بازار، نه در مسجد، نه در خیابان. برای مردمی که هزینه‌ی حقیقت را با جان، معیشت و آزادی پرداخته‌اند، نظام ملایان نه‌فقط شکست خورده، بلکه پایان‌یافته است. تنها پرسش باقی‌مانده، نه «آیا»، بلکه «چه‌زمان» سرنگونی کامل این نظام محقق خواهد شد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)