دیروز، چهارم ژانویه، سالگرد مرگ آلبر کامو بود، نویسنده‌ای که حالا بعد از پانزده سال دوباره دارم تمام کارهاش، چه آن‌هایی که خوانده بودم چه آن‌هایی که نخوانده‌ام را از نو می‌خوانم. «طاعون»از اولین رمان‌هایی بود که دست گرفته بودم، همان سال‌هایی که هنوز تهران نرفته بودم و مشهد زندگی می‌کردم. یعنی قبل از هجده سالگی. تصویرم از کتاب، گنگ است. باید دوباره بخوانمش. ولی همان بخش‌هایی که در حافظه‌ام مانده هنوز آنقدری قوی هست که تنم از یادآوری‌اش بلرزد. کتابی بود که با همه ترسی که در من می‌ریخت با ولع تمامش کرده بودم. بعد از آن تا همین دو ماه پیش هیچ وقت سراغ کامو نرفته بودم. نمی‌دانم چرا. یعنی این روزها بیشتر از خودم می‌پرسم و خودم را سرزنش می‌کنم که چرا این همه سال نرفتم سراغش. الان دو ماهی هست که جدی درگیرش شده‌ام و این بار دارم همه کارهاش را می‌خوانم. «بیگانه» را که یک ماه پیش تمام کردم، حول و حوش ساعت چهار و پنج صبح بود، توی تخت بودم و بعد تمام کردن کتاب حسابی به هم ریختم. دلم می‌خواست روده‌هام را بالا بیاورم از خوشی و ترس با هم، از این که تصویرها و کلمات و شخصیت داستان، آن همه واقعی جلوی چشمم رژه می‌رفتند و کلمه‌هایی که بلند بلند می‌خواندم. بعد «سقوط» و بعد «افسانه سیزیف» که جان حرفش درباره پوچی آنجاست. شاید علت این‌که الان این همه درگیرش شده‌ام به خاطر وضعیتی باشد که مدتیست درگیرش بودم و مدام ازش فرار می‌کردم. حالا باهاش چشم تو چشم شده‌ام و دارم سعی می‌کنم هضمش کنم و «افسانه سیزیف» از این جهت شاهکار بود. خیلی کمکم کرد. دارم دوباره می‌خوانم و یادداشت برمی‌دارم. باید یک جاهاییش را حتی حفظ کنم. الان ذهنیتم نسبت به وضعیت خودم خیلی روشن‌تر است و این حس امنیتم را بیشتر می‌کند. دارم سعی می‌کنم از روی جملاتی که به حس و حالم نزدیک‌ترند بنویسم و به فارسی برشان گردانم. این کار کمکم می‌کند با متن و ذهن نویسند یکی شوم. و تصور این‌که خودم هم دوست داشتم دقیقا همین را بنویسم، آرامم می‌کند.

تا وقتی ایران بودم ندیدم کسی روی کامو کار جدی کرده باشد یا نقد جدی و خواندنی و مفصلی نوشته باشد تا امشب که تلفنی با مصطفی ملکیان حرف زدم. گفت او هم مدتیست درگیر کامو شدهو دارد کارهاش را می‌خواند. این روزها طاعون دستش بود. خبر خوبش هم این بود که قصد دارد کتابچه‌ای درباره‌اش به زودی منتشر کند.

امسال صدمین سالگشت کامو بود و این ور آور جسته گریخته درباره‌اش نوشته‌اند و چند مجله خوب ادبی دنیا هم برایش ویژه‌نامه درآوردند. اگر کتابخوان هستید و کلا هم با معنا و خودتان درگیرید خواندن «بیگانه» و «افسانه سیزیف« خالی از لطف نیست. انتشارات پنگوئن که سال‌هاست در ایران تحریم است (بعد از ماجرای سلمان رشدی)، ولی اگر خارج ایرانید و انگلیسی‌تان خوب است ترجمه‌هایش را از دست ندهید. در فارسی هم خوشبختانه دو ترجمه از این کتاب هست. یکی مال جلال‌آل‌احمد و یکی خشایار دیهیمی که همین چند سال پیش دوباره ترجمه‌اش کرد و نشر ماهی هم منتشرش کرد. افسانه سیزیف را هم با ترجمه علی صدوقی و محمدعلی سپانلو می‌توانید اینجا دانلود کنید.

بقیه کتاب‌های کامو به فارسی را هم می‌توانید از اینجا دانلود کنید.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com