ماتیو بدیول و رکسانا باربالسکو، ترجمه و تلخیص: علی نعمتی شهاب: از سالها قبل موضوع تبعیض نسبت به زنان در محیط کار ـ بهویژه در زمینهی حقوق و دستمزد ـ برای من بسیار مهم بوده است. اولین باری که با این موضوع مواجه شدم، زمانی بود که خواهرانم تازه شاغل شده بودند و من ـ که هنوز دانشجوی کارشناسی بودم ـ میدیدم با وجود دانش و تخصص بالا و تلاش زیاد، حقوق پایینی در قیاس با همتایان مردشان دریافت میکنند و این تازه جدا از مشکلات دیگری است که برای زنان در تمامی دنیا وجود دارد. وقتی خود شاغل شدم نیز با وضوح با این ماجرا مواجه شدم و میدیدم چه آسان تواناییها و تجربیات یک همکار خانم من نسبت به همکار مردِ ضعیفترش نادیده گرفته میشود.
مقالهی حاضر با رویکردی جالب علت وجود تبعیض در حوزهی درآمد را بررسی کرده است.
۱- فرض اصلی نویسندگان این بوده که علت اصلی عدم حضور زنان در شغلهای پردرآمد در قیاس با زنان این است که زنان برای این شغلها درخواست کار ارائه نمیدهند. آنها این فرضیه را در عمل به این شکل میآزمایند: از تعدادی زن و مرد که قرار بود وارد یک دورهی یک سالهی MBA شوند، پرسیدند قصد دارند بعد از فارغالتحصیلی در چه شغلی مشغول بهکار شوند؟ این سؤال در سه مرحلهی دیگر هم از افراد پرسیده میشود: بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی، بعد از ارسال درخواست کار برای کارفرماها و در نهایت پس از پذیرفته شدن و شروع بهکار در یک شغل مشخص. اگر چه در ابتدای شروع به تحصیل در دورهی MBA میزان اطمینان زنان و مردان نسبت به موفقیت در گرفتن شغل دلخواهشان مساوی بود (بهاستثنای فعالیت در زمینهی بانکداری سرمایهای)، در نهایت فرضیهی تحقیق تأیید میشود.
۲- نویسندگان برای تببین علل وقوع چنین وضعیتی مدلی طراحی میکنند که شامل سه عامل تأثیرگذار بر تصمیم متقاضیان برای ارائهی درخواست کار مربوط به یک حوزهی کاری است. این سه عامل عبارتند از:
الف ـ ترجیحات متقاضی در زمینهی آنچه از شغلش میخواهد (مثلا حقوق مکفی، انعطافپذیری و …)؛
ب ـ تعریف و دیدگاه سنتی جامعه در مورد ویژگیهای فرد شاغل یک شغل مشخص؛
ج ـ میزان اطمینان فرد نسبت به موفقیت در آن شغل.
طبق تحلیل آنها سه عامل مذکور به شکل زیر روی تصمیم زنان برای عدم ارسال درخواست کار مربوط به مشاغل پردرآمد تأثیرگذار است:
الف ـ ترجیحات: زنان اغلب مشاغلی را ترجیح میدهند که در آنها توازن میان زندگی شغلی و شخصی وجود داشته باشد. بنابراین آنها برای فعالیت در والاستریت و شرکتهای مشاوره (که با استرس و حجم بالای کار و حتی سفرهای طولانیمدت همراه هستند) تمایلی نشان نمیدهند.
ب ـ تعریف از شاغل: بهصورت سنتی بسیاری از صنایع، مردانه محسوب میشوند و در نتیجه زنان برای کار در آنها درخواست کار نمیدهند و بهسراغ صنایعی میروند که از گذشته زنان، بیشتر در آن صنایع مشغول بهکار بودهاند.
ج ـ احتمال موفقیت: زنان فکر میکنند در گرفتن شغل در مشاغلی مانند بانکداری سرمایهای موفق نخواهند شد. بنابراین اصلا برای این مشاغل اقدام نمیکنند (این در حالی است که پروفسور بیدول میگوید زنانی که اقدام میکنند بهاندازهی مردان موفقاند!)
۳- نکتهی جالب اینجاست که اگر چه قوانینی وجود دارند که شرکتهای فعال در صنایع پردآمد را به استخدام زنان ملزم میکنند، اما این قوانین شرکتها را به گماشتن زنان در مشاغل پردآمد یا ارتقای زنان به پستهای ردهی بالای سازمانی مجبور نمیکنند!
۴- نکتهی جالب دیگر این است که سازمانهای فعال در صنایعی که زنان در آنها کمتر بهکار مشغولاند، بهدلیل کم بودن حضور زنان در سازمان خود، تمایلی به تغییر دادن خود بهشکلی که با اولویتهای شغلی زنان سازگار شوند، ندارند.
۵- نویسندگان تأکید دارند که نتایج تحقیق آنها بر گروهی محدود از افراد بامهارت و دانشآموختهی MBA تأکید دارد و برای تأیید کامل نظریهی آنها لازم است تحقیقات بیشتری صورت پذیرد.
۶- نکتهی آخر هم اینکه مردان معمولا هیچ گزینهای جز داشتن بالاترین درآمد ممکن را ندارند. اما برای زنان لزوما اینطور نیست.
* پیشتر مقاله دیگری از این مترجم در سایت ولوم به چاپ رسیده است با عنوان جنسیت نباید مهم باشد ولی هنوز هست ، که در آن شواهدی در مورد شکاف قابل ملاحظهی جنصیتی میان مردان و زنان در محیطهای کاری ارائه شده است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.