ضدیت جمهوری اسلامی با نمایش سکسوالیته نتوانسته روابط جنسی را از سینمای ایران بیرون براند. بسیاری از فیلمسازان ایرانی با شناخت دیدگاه نظام و مرزهای سانسور، سکس را در اشکال پنهان و بیمزده آن به روی پرده آوردهاند.پس از انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ نمایش زندگی جنسی در سینمای ایران از یک قطب افراطی به قطب افراطی دیگری افتاد. پیش از انقلاب نمایش سکس یکی از شگردهای اصلی سینماگران بود برای جذب تماشاگر. در فیلمهای سینمایی زنان بیدلیل و بادلیل جلوی دوربین برهنه میشدند.
در آن سالها سینمای ایران چند “ستاره” معروف داشت که تماشاگر با دیدن نام آنها بر سر در سینما، میتوانست مطمئن باشد که با صحنههای سکسی روبرو خواهد شد. کم نبودند تماشاگرانی محروم از شادی و سرگرمی که بیشتر برای دیدن صحنههای “سکسی” به سینما میرفتند.
سینمای پیش از انقلاب در نمایش سکس محدودیت زیادی نداشت
سکس در زندان محرمات
حکومت اسلامی که پس از انقلاب بر پایه اصول و مقررات شریعت شکل گرفت، سکس و رابطه جنسی را به پستوهای خاموش و تاریک راند. سخن از سکس به هر شکلی فساد و انحراف اخلاقی دانسته شد. تنها کتابهای شرعیات و “توضیح المسائل” بودند که محرمانهترین مسائل جنسی را بیپرده با مؤمنان در میان میگذاشتند.
کیش اسلام و به ویژه مذهب جعفری، غریزه جنسی را یک فعالیت طبیعی میشناسد. فعالیت جنسی نه تنها نکوهش نشده، بلکه یک موهبت خدادادی و بالاترین لذت در جهان فانی و باقی ارزیابی شده است. در اسلام به اولیا و متشرعان توصیه شده که جوانان را با زندگی جنسی آشنا کنند، اما این آشنایی باید در چارچوب موازین شرعی صورت گیرد و با این هدف باشد که جوانان به “مفاسد و منهیات” کشیده نشوند.
در اسلام، مثل سایر ادیان ابراهیمی، هماغوشی زن و مرد تنها با اجازه و مراقبت نهاد شریعت و در چارچوب مقررات شرعی جایز است. هر نوع رابطه جنسی بدون اجرای آداب “نکاح”، رابطهای نامشروع قلمداد میشود که شدیدترین مجازاتها را به دنبال دارد.
در تحریم نمایش سکس عامل دیگری دخیل است و آن حکم اسلام در حجاب زنان است. به حکم شرع نه تنها جسم واقعی زن، بلکه تصویر او نیز باید پوشیده باشد تا مایه تحریک “مرد مسلمان” نشود.
“زن شایسته مسلمان”
اولین نسل فیلمسازان “مسلمان” که با تشکیل جمهوری اسلامی به فعالیت پرداختند، از ریشه با تصویر زن در سینما مخالف بودند. اولین محصولات “سینمای اسلامی” که در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ ساخته شدند، آثاری بودند یکسره مردانه و تقریبا هیچ زنی در آنها حضور نداشت.
اما چیزی نگذشت که کارگزاران امور فرهنگی به نمایش زنان بر پرده سینما، به شرط رعایت “ارزشهای اسلامی”، راغب شدند. طبق مقررات جدید، بازیگران زن بایستی از الگوی “زن شایسته مسلمان” پیروی کنند که در رعایت حجاب کوشاست، یعنی سراسر بدن خود، غیر از صورت و دستها را از دید مردان نامحرم میپوشاند. به علاوه او حق ندارد با بازیگران مرد، که به او “نامحرم” هستند، هیچگونه تماسی داشته باشد.
شخصیت زن فیلم، همیشه، حتی وقتی که با محارم خویش خلوت کرده یا در صحنه تنهاست، باز باید حجاب اسلامی را رعایت کند، یعنی کاری که در واقع هیچ زن مسلمانی انجام نمیدهد.
بهرام بیضایی درباره این وضعیت تناقضآمیز گفته است: «از طرفی میگویند که ما باید رئالیست باشیم و واقعیت را نشان بدهیم و از طرف دیگر میگویند که زنها حتی در رختخواب هم باید روسری داشته باشند. وقتی که زن بیمار است و شوهرش قصد دارد به او کمک کند، ما باید مواظب باشیم که از یک متری به او نزدیکتر نشود و هرگز با او تماس پیدا نکند.»
تابوی زندگی جنسی
در سینمای جهان نمایش سکس فرایندی پیچیده و طولانی داشته است. سینمای هالیوود تا نیمه دهه ۱۹۶۰ در نمایش سکس سخت محافظهکار بود. سانسور از نمایش اندامهای جنسی، مانند پستان زنان و صحنههای برهنگی جلوگیری میکرد و هماغوشی زن و مرد را تنها به صورت غیرمستقیم، کنایی یا نمادین مجاز میدانست.
لیلا حاتمی و علی مصفا در نمایی از فیلم پله آخر به کارگردانی علی مصفا
در بیشتر فیلمهای هالیوود سکس تنها با حرکاتی “قابل قبول” مانند ناز و نوازش و بوس و کنار، یا علایمی مانند پایین کشیدن زیپ پیراهن و آماده کردن بستر و کشیدن پرده اتاق خواب القا میشد. در بسیاری از درامهای عشقی سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ صحنه هماغوشی معمولا با نمایش طوفان و رعد و برق، شکفتن گلهای کشتزار یا جهش وحشیانهی حیوانات قطع میشد. در هالیوود فیلمسازان مبتکری مانند هوارد هاکس، آلفرد هیچکاک، اتو پرمینجر، داگلاس سیرک، ویلیام وایلر، سموئل فولر، نیکلاس ری، ریچارد بروکس، رابرت آلدریچ و استنلی کوبریک در نمایش سکس با استفاده از تمهیدات نمادین مهارت داشتند.
اکران فیلمهای اروپایی که در نشان دادن سکس بیپرواتر بودند، همواره در امریکا با مشکل روبرو بود. بسیاری از آثار فیلمسازانی مانند اینگمار برگمن و میکل انجلو آنتونیونی و برناردو برتولوچی تنها پس از سانسور صحنههای “برهنگی” در امریکا به روی پرده رفتند.
طی روندی دشوار و طولانی، با تابوزدایی از زندگی جنسی بود که هالیوود به تدریج توانست به نمایش صحنههای جنسی بپردازد. جنبش مدنی و نوگرایی فرهنگی اواخر دهه ۱۹۶۰ تأثیر عمیقی بر ذهنیات و سلایق عموم باقی گذاشت و مرزهای سانسور را عقب زد. اما تا امروز فیلمها و سریالهای “خانوادگی” همچنان کدهای “اخلاقی” را به شدت رعایت میکنند و تنها به واسطه “علایم رمزی” سکس را “نمایش” میدهند.
در صنعت سینمای بسیاری از کشورهای خاورزمین که به سنتهای دیرین وابسته هستند، از هند و مالزی تا مصر و ترکیه، نمایش سکس همچنان با محدودیتهای فراوان همراه است. از این نظر سینمای ایران بدترین وضعیت را دارد، زیرا زن و مرد حتی از تماس ساده نیز منع میشوند؛ قهرمان فیلم نه اجازه دارد که دست همسر خود را بگیرد و نه حتی، با وجود اقتضای داستان فیلم، به او سیلی بزند!
از این نظر سینمای ایران با یک نارسایی و نقص عضو جدی روبروست. سینما به واقعیات زندگی و جامعه نزدیک شده و لاجرم به تصویر سکس که بخشی از زندگی است نیاز دارد، اما به خاطر تسلط دیدگاه دینی و سانسور ایدئولوژیک از این امر محروم مانده است و اغلب تصویری دروغین از روابط زن و مرد ارائه میدهد.
واکنش به فشار جنسی
جمهوری اسلامی زندگی جنسی را به قلمرو “محرمات” رانده و با تمام امکانات خود میکوشد آن را زیر کنترل کامل در آورد، اما همین نظام با حساسیت زیادی به موضوع سکس، این غریزه را بیش از پیش به دغدغه و وسواسی نیرومند در جامعه تبدیل کرده است، به گونهای که به گواهی تمام گزارشگران و پژوهشگران در هیچ کشوری در جهان سکس تا این حد “قادر مطلق” نیست و در زندگی مردم حضوری چنین نیرومند ندارد.
نظامی که هرگونه رابطه جنسی خارج از خانواده را رابطهای “نامشروع” میداند و آن را به مثابه “زناکاری” با عقوبتهای سنگین مجازات میکند، امروزه با واقعیاتی مانند گسترش “بی بندوباری جنسی” و روسپیگری روبروست، که هیچ تبلیغاتی قادر به کتمان آن نیست.
سینمای ایران در سالهای گذشته این پدیده را به خوبی بازتاب داده است. صدها فیلم ایرانی روابط جنسی را، اگر نشان نداده، دستکم القا کردهاند. اکنون سالهاست که “بیبندوباری”، “خیانت” و “روابط نامشروع” به مضمون اصلی بیشتر فیلمهای ایرانی بدل شده است.
بسیاری از فیلمها روابط جنسی را به صورت نمادین القا میکنند
«دامن دخترم را لکهدار کرد»، «دختر مرا فریب داد»، «از من تقاضای نامشروع داشت»، «من حامله هستم»، «به من دستدرازی کرد»، «به ناموسم تجاوز کرد»، «شوهرم رو از دستم در آورد»؛ امروزه در کمتر فیلم ایرانی است که چنین عبارتهایی به زبان نیاید. سینمایی که روزگاری مبلغ “عشق معنوی و ملکوتی” بود، امروزه تعلقات و بستگیهای عاشقانه را تنها پوسته یا بدیلی برای نمایش سکس میگیرد، منتها سکسی ناقص و بیمزده که به ترس و پچپچه و رمز و راز آلوده است.
سکس مجازی
فیلمسازان ایرانی به دنبال آشنایی با دیدگاه نظام و شناختن مرزهای سانسور، تلاش کردند زندگی جنسی را فراتر از محدوده گفتمان سنتی به روی پرده بیاورند. آنها با وجود مراقبتهای شدید، در تصویر علایق و عوالم عاطفی و احساسی زنان به موفقیتهایی دست یافتهاند.
در سینمای پس از انقلاب رفته رفته رشتهای از کدها یا رمزگان سینمایی پدید آمد که بیان سینمایی را به مسیر ویژهای انداخت. برخی از فیلمسازان با تمهیدات و شگردهای نمایشی، زندگی جنسی را القا کردند و تماشاگر ایرانی نیز آنها را همچون “نشانههای قراردادی رابطه جنسی” قبول کرد.
بسیاری از سینماگران امیال و تمنیات جنسی را با مجازها و استعارههای نمایشی عرضه میکنند، از حرف و حالت و نگاه تا حرکتهای نمادین مانند شل کردن گره روسری، باز کردن دکمه لباس، در آوردن گوشواره و گردنبند، آماده کردن بستر، فرو افتادن پرده یا بسته شدن در اتاق، خاموش شدن چراغ و صدای پچپچهای در تاریکی و…
شگردهای سینمایی
فرایند طرح سکسوالیته و نمایش روابط جنسی در سینمای ایران میتواند موضوع پژوهشی گسترده باشد که در اینجا تنها بر خطوط اصلی آن درنگ میشود.
بهرام بیضایی در سال ۱۳۶۶ مضمون “خیانت” را به شکلی محتاطانه دستمایهی فیلمی سینمایی به نام “شاید وقتی دیگر” قرار داد. حسادت و تردید در وفاداری همسر مضمونی بود که بعدها با صراحت بیشتر به فیلمهای بسیاری راه یافت.
محسن مخملباف پس از پشت کردن به “سینمای اسلامی” در سال ۱۳۶۹ فیلمی به نام “نوبت عاشقی” کارگردانی کرد و در آن با جسارت “روابط مشروع” را زیر سؤال برد. فیلم توقیف شد و هرگز در ایران به نمایش درنیامد؛ اما در سالهای بعد همان مضمون با بیانی پوشیده و مجازی در فیلمهای زیادی دیده شد.
داریوش مهرجویی در چند فیلم خود مناسبات عاشقانه و روابط جنسی را با تمهیدات حسی و بصری همراه کرد و از این نظر الگوهای گویایی ارائه داد: تأکید بر بستر و اتاق خواب، دوش گرفتن زن یا مرد، تأکید بر دست و پای خیس و برهنه، آرایش جلوی آینه، روی هم افتادن تصاویر زن و مرد در شیشه یا آینه و… یا کنشهای نمادین مانند باز کردن دسته گل، آب دادن گلدان و…
سینمای ایران سکسی ناقص، معیوب و بیمزده را به نمایش میگذارد. لعیا زنگنه و فرهاد اصلانی در نمایی از فیلم زندگی خصوصی به کارگردانی حسین فرحبخش
سینمای ایران سکسی ناقص، معیوب و بیمزده را به نمایش میگذارد. لعیا زنگنه و فرهاد اصلانی در نمایی از فیلم “زندگی خصوصی” به کارگردانی حسین فرحبخش
فیلم “هامون” (۱۳۶۸) رابطه بحرانی و تنشآلود یک زوج مدرن را تصویر میکند. فیلم با کنایات و نشانههای مجازی “بحران” در ارتباط زن و شوهر را به ناکامی آنها در رابطه جنسی نسبت میدهد. کشمکشهای زن و مرد را میتوان به وازدگی جنسی آنها نسبت داد.
در فیلم “لیلا” (۱۳۷۶) نازایی زن مضمون محوری فیلم است و تلاش زوج جوان برای بچهدار شدن خط اصلی داستان را میسازد. اتاق خواب که در طبقه بالای خانه است، در مرکز میزانسن فیلم قرار دارد و بیان رمزی فیلم را هدایت میکند.
در فیلمهای “مهمان مامان” (۱۳۸۳) و “علی سنتوری” (۱۳۸۵) رابطه جنسی زوجهای جوان با حرفهای دوپهلو و همچنین صداها، نگاهها، حرکتها و علایم نمادین القا شده است.
در دهه ۱۳۸۰ که فشار سانسور کاهش پیدا کرد، مضمونهای جنسی، مانند خودفروشی، تجاوز، “خیانت” و رابطه “نامشروع” به بیشتر محصولات سینمایی راه پیدا کرد. امروزه حتی در فیلمهای کمدی و جنایی، روابط پنهان زنان و مردان ستون فقرات بسیاری از کارهاست.
برای نمونه میتوان به این فیلمها اشاره کرد: “قرمز” (۱۳۷۷) به کارگردانی فریدون جیرانی، شوکران (۱۳۷۹) به کارگردانی بهروز افخمی، “چهارشنبه سوری” (۱۳۸۴) به کارگردانی اصغر فرهادی، فیلم کمدی “همیشه پای یک زن در میان است” (۱۳۸۶) به کارگردانی کمال تبریزی، “من مادر هستم” (۱۳۸۹) به کارگردانی فریدون جیرانی، “سعادت آباد” (۱۳۸۹) به کارگردانی مازیار میری، زندگی خصوصی (۱۳۹۰) به کارگردانی محمدحسین فرحبخش، “من همسرش هستم” (۱۳۹۱) به کارگردانی مصطفی شایسته، “برف روی کاجها” (۱۳۹۱) به کارگردانی پیمان معادی، “گناهکاران” ( ۱۳۹۱) به کارگردانی فرامرز قریبیان و…
نظامی که با هزاران زور و ترفند، سکس را از سپهر عمومی جامعه بیرون رانده بود، امروز با مظاهر بیشمار و رنگارنگ آن در زندگی فرهنگی و عرصههای هنری روبروست.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
این مقاله خیلی خوبی است، و به عنوان پس زمینه، درباره تاریخچه سکس-نمایی در هالیوود و برخورد با نمایش سکس در آمریکا هم توضیحات درستی می دهد. از قضا چند وقت پیش بود که در کلاس «یونگ و فیلم» استاد برایمان فیلم «غریزه اصلی» پل ورهوفن را پخش کرد. این استادمان آدم روشنفکری است، منتهی سطح روشنفکری اش از سطح دانشجوی متوسط آمریکایی بالاتر است. اینجا هم می توانید صدای نچ نچ کردنها و تصویر سر به زیر انداختنها را در هنگام تماشای چنین فیلمهایی بشنوید و ببینید. ذهنیت اروپایی – به خصوص اروپای شمالی – در این باره بسیار بازتر است. بر خلاف آنچه رژیم جمهوری اسلامی همیشه سعی کرده در کله مردم فرو کند، آمریکایی ها در این باره به ایرانی ها شباهت بیشتری دارند، که بعضا خوب نیست. این یعنی اینکه آمریکایی ها بعضا بر اساس معیارهای سکسی/جنسی دیگران را ارزشگذاری می کنند. در داخل خود آمریکا برای مقابله با این برخورد «ارزشی» جنبشهای بسیاری وجود دارد، که وجودشان حاصل دموکراسی – بخوانید دموکراسی نسبی – است. در ایران منتهی جنین جنبشهایی حتی اجازه وجود داشتن هم ندارند.
جمعه, ۶ام دی, ۱۳۹۲
با سلام این مطلب قدری قدیمی است و شاید برای کامنت گذاشتن دیر شده باشد. خواستم انتقاد کنم که بهتر بود اسم نویسنده مطلب را ذکر می کردید! متشکرم
دوشنبه, ۱۷ام اسفند, ۱۳۹۴