بررسی رویکرد هنری در فیلم‌های بدون حجاب در سینمای ایران: نقدی بر کلیشه‌گرایی و ابتذال فرهنگی

در سال‌های اخیر، تولید فیلم‌هایی که در آن‌ها الزام به رعایت حجاب یا سایر قواعد پوششی که در جمهوری اسلامی برای تولیدات سینمایی وضع شده، رعایت نمی‌شود، به موضوعی مناقشه‌برانگیز تبدیل شده است. از یک‌سو، حکومت در ایران به‌دنبال استفاده از سینما به‌عنوان ابزاری برای القای ایدئولوژی‌های رسمی خود بوده است و از سوی دیگر، هنرمندان تلاش کرده‌اند تا با استفاده از ظرفیت‌های سینما، بیانگر مسائل پیچیده‌ی اجتماعی و فرهنگی جامعه‌ ایران باشند. در این میان، مسئله‌ حجاب در سینمای ایران به نمادی از این تقابل بدل شده است. برخی بر این باورند که ساخت چنین فیلم‌هایی به‌خودی‌خود می‌تواند نشانه‌ای از پیشرفت هنری و فرهنگی باشد. در واقع، بسیاری از این آثار به جای پرداختن به عمق هنری و محتوایی، تنها به نمایش سطحی نمادهای ممنوعه محدود شده‌اند که این امر به شکلی از ابتذال فرهنگی منجر شده است. متن حاضر با نقد این تصور، استدلال می‌کند که حذف حجاب به‌تنهایی نمی‌تواند ضامن کیفیت و ارزش هنری یک فیلم باشد.

 

بررسی تاریخی و نظری:

تاریخ سینمای ایران همواره با دوگانگی میان سینمای رسمی و سینمای زیرزمینی یا مستقل گره خورده است. در دوران پیش از انقلاب، فیلمسازان ایرانی تحت تأثیر جریانات جهانی سینما به دنبال تلفیق مضامین مدرن با ریشه‌های فرهنگی بومی بودند. فیلم‌سازانی چون بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی و ابراهیم گلستان، با به‌کارگیری مفاهیم فلسفی و نمادین، در پی خلق آثاری بودند که هم به عمق هنری و هم به بازتاب واقعیت‌های اجتماعی می‌پرداخت. با وقوع انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی، چارچوب‌های جدیدی بر صنعت سینما تحمیل شد که عمدتاً در راستای ارزش‌های اسلامی و سیاسی حکومت قرار داشت. یکی از این چارچوب‌ها الزام به رعایت حجاب در فیلم‌ها بود که به‌نوعی نماد کنترل فرهنگی و اجتماعی محسوب می‌شد. در سال‌های اخیر، با گسترش فضای مجازی و ظهور پلتفرم‌های بین‌المللی و همچنین حضور پررنگ جنبش‌های اجتماعی همچون «زن، زندگی، آزادی»، تولید فیلم‌های بدون حجاب و به چالش کشیدن این محدودیت‌ها افزایش یافته است. این رویکرد جدید از سوی برخی به‌عنوان شکلی از «آزادی‌خواهی» سینمایی تلقی شده است.

 

 

نمادگرایی سطحی و فقدان نوآوری:

آیا می‌توان پذیرفت که هر فیلمی که در ایران بدون حجاب ساخته می‌شود، به‌طور خودکار اثری هنری و باارزش تلقی گردد؟ برخلاف تصور برخی، پاسخ به این پرسش منفی است. حذف حجاب و نمایش سایر نمادهای ممنوعه، به‌تنهایی نمی‌تواند به معنای خلق یک اثر هنری برجسته باشد. چنین برداشتی ساده‌انگارانه است و بیشتر به تن‌دادن به ابتذال فرهنگی می‌انجامد.  بسیاری از هنرمندانی که در دوران جمهوری اسلامی به عرصه آمده‌اند، مفهوم آزادی را به‌اشتباه به‌عنوان فرصت برای تخلیه بی‌ملاحظه عقده‌های شخصی در نظر گرفته‌اند. آنها بر این باورند که صرفاً با به تصویر کشیدن آنچه ممنوع بوده، می‌توانند به آزادی هنری دست یابند. اما این رویکرد به‌جای خلق آثار عمیق و تأثیرگذار، منجر به تکرار نمادهای کلیشه‌ای و سطحی می‌شود که هیچ نوآوری هنری در پی ندارند.

 

نمونه موردی؛ فیلم کیک محبوب من:

یکی از نمونه‌های بارز این رویکرد، فیلم «کیک محبوب من» است که در آن، سکانس‌هایی از برخورد گشت ارشاد با زنان به نمایش گذاشته شده است که به‌خوبی نمایانگر این معضل است. این سکانس، بدون داشتن ارتباطی منطقی با پیرنگ و بدون هیچ‌گونه عمق روایی، تنها به‌عنوان ابزاری برای بیان شعارهای ضد حکومتی در فیلم گنجانده شده است. چنین رویکردی نه‌تنها به چالشی فرهنگی یا اجتماعی نمی‌پردازد، بلکه با قرار دادن خود در سطحی‌ترین لایه‌های روایی، از عمق هنری فیلم می‌کاهد. سینما، به‌عنوان یکی از پیچیده‌ترین و تأثیرگذارترین هنرها، باید بستری برای گفت‌وگوی فکری و هنری باشد، نه تابلوی اعلاناتی برای نمایش آنچه تابوست. تصور آنکه با به نمایش گذاشتن صحنه‌هایی از بی‌حجابی، نوشیدن شراب، مصرف داروی اس دی اف، رقص زن و مرد، یا حتی نمایش عمل‌های پزشکی زنانه می‌توان به «آزادی» رسید، گویای ناتوانی در درک ذات این هنر است. چنین فیلم‌هایی، بیش از هر چیز به محصولاتی تبدیل می‌شوند که به‌جای طرح مسائل عمیق، تنها در پی ارضای کنجکاوی سطحی مخاطب هستند.

 

این راهبرد ناپخته، فیلمساز را به مسیری سوق می‌دهد که گویی لیستی از تمام ممنوعیت‌های حکومتی را در دست دارد و به‌طور مکانیکی و بدون هیچ‌گونه تأمل یا تدبر هنری، آنها را یکی‌یکی در اثر خود گنجانده است. نتیجه چنین رویکردی، نه تنها تضعیف ساختار روایت و شخصیت‌پردازی است، بلکه ارزش‌های هنری اثر نیز قربانی نمایش بی‌قاعده نمادهای ممنوعه می‌شود. حتی اگر بتوان از بازی‌های مکُش مرگ ما و دیالوگ‌های کلیشه‌ای گذشت، پیرنگ فیلم همچنان در مواجهه با ضعف‌های ساختاری خود از پای درمی‌آید.

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)