من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است‌!

دشت هایی چه فراخ!
کوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد!

من در این آبادی‌، پی چیزی می گشتم‌:
پی خوابی شاید،
پی نوری‌، ریگی‌، لبخندی‌.

پشت تبریزی ها
غفلت پاکی بود، که صدایم می زد.

پای نی زاری ماندم‌، باد می آمد، گوش دادم‌:
چه کسی با من‌، حرف می زند؟

سوسماری لغزید.
راه افتادم‌.

یونجه زاری سرِ راه‌.
بعدْ جالیزِ خیار، بوته هایِ گلِ رنگ
و فراموشیِ خاک‌.

لبِ آبی
گیوه ها را کندم‌، وَ نشستم‌، پاها در آب‌:

من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است‌!

نکند اندوهی‌، سر رسد از پسِ کوه‌.
چه کسی پشتِ درختان است؟

هیچ، می چَرَد گاوی در کَرْدْ
ظهرِ تابستان است‌.

سایه ها می دانند، که چه تابستانی است‌.

سایه هایی بی لک‌،
گوشه ای روشن و پاک‌،
کودکانِ احساس‌! جایِ بازی این جاست‌.

زندگی خالی نیست‌:
مهربانی هست‌، سیب هست‌، ایمان هست‌.

آری
تا شقایق هست‌، زندگی باید کرد.

در دلِ من چیزی است‌، مثلِ یک بیشۀ نور، مثلِ خوابِ دم ِصبح
و چنان بی تابم‌، که دلم می خواهد
بِدَوَم تا تهِ دشت‌، بروم تا سرِ کوه‌.
دورها آوایی ست‌، که مرا می خواند.

 

 

 

 

معنی واژگان های شعر گلستانه

۱- فراخ/farāx/: وسیع؛ پهن؛ پهناور؛ گسترده
۲- گلستانه/golestāne/: منسوب به گلستان. گلزار، گلشن
۳- تبریزی ها: درخت تبریزی . درخت سپیدار
۴- گلِ رنگ: گل کاجیره که گلهای آن تشکل دیهیم های بزرگ در بالای ساقه میدهد. گلبرگهای آن نارنجی رنگ و آنها را به نام گلِ رنگ در رنگرزی بکار میبرند. دانه های آن را کافشه و کاجیره مینامند. تخم گل زردی است شبیه به زعفران ، در معالجه های زنانه ضماد و مرهم از آن سازند.
۵- کَرْدْ: (کَ یا کِ) (اِ.) = کردو: قطعه زمینی که کناره های آن را بلند کنند تا آب در آن نشیند و در میان آن سبزی کارند یا زراعت کنند.
۶- شقایق: گیاهی است یکساله از تیره خشخاش که غالباً در مزارع و کشتزارها م ی روید. گلش منفرد و بزرگ و زیبا به رنگ قرمز است .در ادبیات فارسی نماد شور، اشتیاق و آزادی است.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)