🖊 چگونه در غیاب “استراتژی مبارزه‌ی کارگری”، صرف نفرت از رژیم، کارمان را به آروزی وقوع جنگ می‌کشاند؟

 

☑️ هر روز و ساعت که می‌گذرد بر شدت بحران منطقه افزوده می‌شود. اسرائیل حالا بنای اشغال و ویران کردن «لبنان» را دارد. عن‌ قریب است که نقاطی در ایران هم به تلافی حمله‌ی موشکی چند روز پیش، مورد اصابت قرار بگیرند. صحبت از تأسیسات هسته‌ای و نفتی و برقی است.

به نظر می‌رسد شرایط در افکار عمومی به چند جبهه تقسیم شده:

– مدافعان جنگِ ایران-اسرائیل با فاز طرفداری از اسرائیل

– مدافعان جنگ ایران-اسرائیل با فاز طرفداری از جمهوری اسلامی

– مخالفان جنگ ایران-اسرائیل با فاز ضرورت انهدام نیروهای نیابتی ایران

– مخالفان جنگ ایران-اسرائیل با فاز ضرورت متوقف شدن اسرائیل

☑️ صحنه‌ی عجیبی است. از نیروهای اپوزیسیون راست گرفته تا برخی از مردمِ به‌تنگ آمده از سلطه‌ی جمهوری اسلامی که خود را عاجز از مقابله با آن می‌بینند طالبِ جنگ سریع و مختصری هستند که در جریانش اسرائیل ضمن کُشتن سران جمهوری اسلامی، با زدن برخی زیرساخت‌های اساسی مملکت زمینه‌ی شورش داخلی را ایجاد کند.

از نظر ایشان قطعی است که اسرائیل کاری با مردم و سرزمین ایران ندارد و مسأله‌اش نه کشتار مردم و نه اشغال مملکت است. به نظر آنان اسرائیل شاید بهترین دوست مردم ایران در میان همه‌ی کشورهای جهان است. آنان می‌پندارند که اسرائیلی‌ها امروز خلاف سیاست آمریکایی‌ها (که عبارت است از «معامله با آخوندها») درصدد پاک‌سازی منطقه از لوث وجود نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی هستند. اینان حتی تا اینجا جلو می‌آیند که کشته شدن برخی از مردم در جریان حمله‌ی احتمالی اسرائیل، هزینه‌ای‌ست که ما باید برای رفتن جمهوری اسلامی بدهیم.

☑️ مدافعان جمهوری اسلامی هم که خسته از سیاست «صبر و انتظار»، معتقدند که نظام باید مسیری را که با موشک‌پراکنی به سمت اسرائیل آغاز کرده تا سر حد عقب نشاندن کامل اسرائیل در تل‌آویو ادامه دهد. هر شکلی از کنار کشیدن از این رویارویی نتیجه‌ای جز یکی یکی کشته شدن مُهره‌های مهم محور مقاومت در منطقه نخواهد داشت.

از نظر ایشان این اسرائیل است که جنگ می‌خواهد و هیچ شکلی از دیپلماسی را برنمی‌تابد. به این ترتیب نمی‌توان با یک نیروی متجاوز و تهاجمی برخورد تدافعی کرد.

امروز جمهوری اسلامی به عنوان پدرخوانده‌ی محور مقاومت در برابر هجومی که اسرائیل به فرزندانِ مقاومش در منطقه آورده، مسئول است و باید به پشتیبانی از آنان برخیزد تا هم امکان بازسازی را برای آنان فراهم کند و هم به اسرائیل بفهماند که جنایت بی‌پاسخ نمی‌ماند.

☑️ عده‌ای هم که شعار «نه به جنگ» سرمی‌دهند، در مواجهه با عملکرد اسرائیل معتقدند که این «حماس» بود که جنگ را شروع کرد و دست به کشتن مردم غیرنظامی اسرائیل زد و سپس حزب‌الله و ایران و حوثی‌ها هم از پُشت‌شان درآمدند. این گروه با ابراز تأسف از جنایاتی که صورت گرفته خواهان توقف جنگ به شکل فعلی و عمل محدود و مشخصِ ضربه زدن اسرائیل به نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی هستند.

☑️ و دست آخر کسانی که می‌پندارند تداوم جنگ جز ویرانی و کشتار غیرنظامیان و تقویت رژیم‌های ایران و اسرائیل ثمری ندارد. به نظر این دسته مسأله‌ی فوری و مبرم کنونی منطقه، متوقف شدن اسرائیل از طریق فشار جنبش‌های ضدجنگ و دیپلماسی‌های بین‌المللی است. نمی‌توان در حالی که اسرائیل بی‌توجه به تمامی قوانین بین‌المللی یک طرفه در حال کشتار و نابودی است از طرف‌های دیگر دعوا (از «حماس» گرفته تا «حزب‌الله» و «جمهوری اسلامی») خواست که از مقابله‌به‌مثل بپرهیزد.

از نظر این گروه هر شکلی از تلاش برای درانداختن «شورش» و «قیام» در داخل کشور علیه‌ی جمهوری اسلامی بر ستر این بحران بی‌فایده است و با هزینه‌ی انسانی بسیار زیادی به شکست خواهد انجامید. شورشگران و مبارزان در صورت زنده ماندن، به اسم «همکاری با اسرائیل» به زندان‌های سنگین محکوم خواهند شد و بار دیگر موجی از افسردگی جامعه را فراخواهد گرفت.

🔻آن منظری که باید بکوشیم از دریچه‌ی آن به وضعیت بنگریم وضعیت مردمان کارگر و فرودست و تحت سلطه‌ای (یعنی اکثریت ما) است که در صورت ضربه خوردن زیرساخت‌های ایران و متوقف نشدن اسرائیل در منطقه، فقیرتر، بی‌نواتر، و سلطه‌پذیرتر خواهند شد.

نمی‌توانیم با موضعی پوچ از این سخن بگوییم که «ما زورمان به رژیم نرسید، بگذار آن‌ها بزنندش و اگر این وسط ما هم داغون می‌شویم، عیبی ندارد، دستکم آخوندها هم نابود می‌شوند.»

آیا همین موضع در جریان جنگ ایران و عراق، وجود نداشت؟

آیا حمله به رژیمی که هنوز چندی از بر سر کار آمدنش نگذشته بود و در داخل هم کلی مخالف سازمان‌یافته داشت، کمکی به سرنگونی‌اش کرد؟

گروه گروه از فرودستان به عنوان «سرباز» جان باختند، زیرساخت‌ها از بین رفت و پس از آن هم به اسم «سازندگی»، وضع معیشتی را بدتر کردند.

حتی مجاهدین خلق به عنوان گروهِ مسلح سازمان‌یافته علیه جمهوری اسلامی که می‌پنداشتند لحظه‌ی پایان جنگ بهترین فرصت برای ضربه زدن به رژیمی خسته و ضعیف است و در این راه چشم انتظار کمک عراق هم بودند، جملگی در جریان عملیات «فروغ جاویدان» درهم‌شکستند.

یک سیاست طبقاتی رادیکال نمی‌تواند با منطق «دشمنِ دشمنِ من دوستِ من است»، به شکل «فایده‌باورانه»ای چشم بر اصول درست مبارزه‌جویی‌اش ببندد و «نتیجه‌گرایانه» به «نفع موقت» از دل یک بحران بیَندیشد.

رویارویی اسرائیل با ایران قطعا از جانب اسرائیل با هدف «تغییر رژیم» نخواهد بود، چه اینکه این تصمیمی در گرو دولت اسرائیل نیست و دستکم پای سه قدرت مهم جهانی، یعنی آمریکا و چین و روسیه، وسط است.

متحدان استراتژیک ایران (نظیر چین و روسیه) همینطور نمی‌شینند تا شاهد یک تغییر رژیم در ایران باشند.

سیاست مبارزاتی اصیل کارگری چاره‌ی راهش را نه در دفاع از جمهوری اسلامی می‌بیند و نه در ایستادن پُشت آدمکشان اسرائیلی. ضدیتش با جنگ نه بر اساس منطق «نه سیخ بسوزد و نه کباب»، بلکه بر اساس درهم شکسته شدنِ موضع سلطه‌گرِ آدمکش (چه اسرائیل و چه جمهوری اسلامی) به عنوان خطری برای بشریت است.

چنین سیاستی استوار بر «همبستگی منطقه‌ای و جهانی» کارگران علیه فاشیسم و جنگ‌طلبی است.

درست است که امروز ما در ایران حتی نمی‌توانیم ضدیت‌مان را با اسرائیل از تضادِ جمهوری اسلامی با آن تمییز دهیم و در نتیجه لاجرم مُهر سکوت بر دهان‌مان خورده و خانه‌نشینیم، اما دلیلی ندارد که از دعوت کردن نیروهای تحت سلطه‌ی داخلی به ضرورت اتخاذ موضعِ درست دست برداریم. چرا باید افکار عمومی جامعه‌ی ایران را آن سلطنت‌طلبی نمایندگی کند که در کنار پرچم شیر و خورشید، پرچم اسرائیل برمی‌افرازد و با خیال راحت اهدافی برای اصابت موشک در داخل کشور را به اسرائیل توصیه می‌کند؟ چرا باید صدای بین‌المللی «قیام آبان» و «قیام ژینا» کسانی باشند که نفرتِ از جمهوری اسلامی را به ابزاری برای ستایش وحشی‌گری طرف دیگر منازعه تبدیل کردند.

آیا به خاطر نمی‌آوریم که زمانی در ایران امثال «حیدر عمواوغلی‌ها»، «شیخ محمد خیابانی‌ها» و «میرزا کوچک‌ خان‌ها» علیه استعمار روس و انگلیس می‌جنگیدند؟ آیا امروز نبرد فلسطینی‌ها علیه اشغال سرزمین‌شان از آن جنس نیست؟ آن زمان هم در ایران حکومت فاسد قاجار بر سر کار بود، اما این دلیلی نبود که مبارزان ضد قاجار، به استعمارگر باج دهند. آن هنگام رضاخانِ میرپنج، قزاقی بود در خدمت انگلیس‌ها و حکومت قاجار که مبارزان ضداستعمار هم‌وطنش را می‌کُشت. دست آخر خوش‌ خدمتی‌هایش باعث شد تا استعمارگران فاتحه‌ی قاجار را بخوانند و تخت سلطنت را به او بسپارند.

حالا چه؟ گمان می‌کنید اسرائیل و آمریکا، اگر این حکومت را بر‌اندازند، زمام امور را به چه کسانی می‌سپارند؟

آیا نمی‌شد به نحوی سازمان‌یافته جوری در خیابان‌ها حاضر می‌بودیم که هم علیه جمهوری اسلامی فریاد می‌زدیم و هم علیه اسرائیل؟

مثال از دوران مشروطیت برای همین بود. چطور آنان هم با قزاقان قاجاری می‌جنگیدند و هم با استعمارگران روس و انگلیس؟

آری تنها راه غلبه بر جنگ، «انقلاب» است. اما چه انقلابی؟ انقلابی کارگری. و این انقلابی است که اسرائیل و آمریکا هرگز آن را نمی‌خواهند و در مقابلش انواع «ضدانقلاب»ها را بسیج می‌کنند و کودتا راه می‌اندازند.

آری ما هم خواهان تضعیف رژیم و انقلابیم، اما تاریخ به ما می‌آموزد که مسیر آنچه می‌خواهیم از حمایت آمریکا و اسرائیل نمی‌گذرد.

🔻«انقلاب کارگری» دارای چه مختصاتی است که از مسیر درخواست کمک از اسرائیل و آمریکا نمی‌گذرد و نیازمند متوسل شدن انقلابیون به کارگران و فرودستان منطقه است؟

این انقلابی است که در آن نیروهای تحت سلطه (از «زنان» به واسطه‌ی «مردسالاری» گرفته تا «ملل تحت ستم» به خاطر «ناسیونالیسم مرکز») تحت رهبری «طبقه‌ی کارگر» (که خود از «ستم طبقاتی» رنج می‌برد)، جبهه‌های سه‌گانه‌ای را بر علیه وضع موجود راه می‌اندازند که به جز خواسته‌های معمول دموکراتیک، ویژگی‌اش در تأکید بر این موارد است:

✔️ لغو مالکیت خصوصی بر واحدهای تولیدی-خدماتی بزرگ و «ملی شدن» آن‌ها. «ملی شدن» یعنی تحت مالکیت یک «دولت دموکراتیک با جهتگیری به نفع کارگران» قرار گرفتن آن‌ها و تخصیص داده شدن «سود» حاصل از این واحدها به «بودجه‌ی عمومی» برای صرف شدن در راستای رفاه جامعه.

✔️ واگذاری به مرور «اداره‌»ی واحدهای فوق (نه واگذاری «مالکیت‌»شان) به «شورای کارکنان» آن‌ها.

✔️ ایجاد امکانات شغلی گسترده برای زنان، به منظور شکل گرفتن «استقلال اقتصادی» آنان از مردان.

✔️ لغو کلیه‌ی برتری‌های به نفع مردان از قانون خانواده.

✔️ اعطای حق تعیین سرنوشت به ملل تحت ستم در ایران به ویژه از طریق توزیع مناسب سودِ حاصل از تولیدات ملی در استان‌های این ملل برای توسعه‌ی زیرساخت‌ها.

این‌ها مواردی است که هر گاه در طول تاریخ معاصر، جنبش کارگری و متحدانش در جایی از جهان به سوی آن گام برداشته‌اند، امثال آمریکا و اسرائیل در سطح جهانی/منطقه‌ای و امثال جمهوری اسلامی و پهلوی در سطح ملی، سرکوبش کردند. چرا؟ چون تحقق موارد فوق منافع سرمایه‌داری را هم در سطح ملی/منطقه‌ای (چه «صهیونیست» باشد و چه «اسلام‌گرا») و هم در سطح جهانی (آمریکا و روسیه و چین و اتحادیه‌ی اروپا) به خطر می‌اندازد.

اسرائیل رسالتش حفظ یک «وضعیت جنگی» به عوض «وضعیت انقلابی» در منطقه است تا استیلای یک «شرایط حساس کنونی جنگی»،

🖊 اولا همواره «ناسیونالیسم» را بر «مبارزه‌ی کارگری» برتری دهد؛

🖊 ثانیا فروش رفتن اسلحه‌های کارخانه‌های امپریالیسم را تضمین کند؛

🖊 ثالثا در صورت تغییر رژیم‌ها، اصول اساسی «سرمایه‌داری» زیر سوأل نرود.

@sarkhatism

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)