در حالی به استقبال دومین سالگرد شروع انقلاب زن زندگی آزادی میرویم که این جنبش اگرچه با حدت و شدت گذشته به پیش نمیرود ولی عصاره خواستهای جنبش برجای خود باقی است. مبارزات کنونی زنان علیه قوانین قرون وسطایی، اعتصابات کارگران، پرستاران، بازنشستگان، معلمان، دانشجویان و مقاومت زندانیان علیه اعدام در زندانهای سراسر کشور شاهدی است بر استمرار این جنبش انقلابی از یک طرف و از طرف دیگر بیهوده بودن سرکوب در درازمدت و اعدامهای بیوقفه از طرف دیگروشکاف بین جناحهای حاکم، اختلاس و مال اندوزی حاکمان نه تنها ادعای حکومت مستضعفان را هر روز به باد داده بلکه ایدئولوژی حکومت اسلامی را از بن از جای کنده است.
هیچ جنبش انقلابی و مترقی راهی هموار را نپیموده است. همیشه طریق سوی موفقیت مالامال از سنگلاخ ها و سدها بوده است که اگر شناخته نشوند طی نمودن مسیر طولانی و حتی نا پیموده میشود. بازنگری جنبش انقلابی زن زندگی آزادی و تدقیق مفهوم آن و ارزیابی واقعگرایانه از خیز و افت آن کمکی است به رشد روند کُنه انقلابی آن و تلاشی است برای موفقیت جنبش انقلابی در ایران که بیش از پیش به آن احتیاج مبرمی است.
۲۵ شهریور ۱۴۰۱ با تایید خبر از جان باختن ژینا امینی بدست ماموران جمهوری اسلامی در تهران و برگزاری مراسم خاکسپاریش یکروز بعد، نامش بعنوان یک رمز جاودانه شد، رمز انقلاب زن زندگی آزادی. آتشی که از این جنایت سبعانه شعلهور شد و سراسر کشور را فرا گرفت، مقاومت و دلاوری زنان شجاع ایرانی را در عرصه جهانی به عرضه گذاشت. شعار زن، زندگی، آزادی به کردی: ژن، ژیان، ئازادی/Jin, Jiyan, Azadî) شعاری سیاسی و اجتماعی است که نخستین بار توسط زنان مبارز کرد در کردستان ترکیه و سپس در جنگ علیه داعش استفاده شد.
در ایران، پس از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی به دست مأموران گشت ارشاد و در جریان خیزش سراسری پس از آن، «زن، زندگی، آزادی» از شعارهای اصلی معترضان بود. این شعار اولین بار در میانهٔ خاکسپاری مهسا امینی در سقز سر داده شد و در کمتر از چند ساعت در خیابانهای دیگر شهرها و صحن دانشگاههای ایران طنین انداخت و به سرعت به شناسنامه جنبشی جوان در ایران تبدیل شد.
در دومین سالگرد انقلاب زن زندگی آزادی فرصتی است تا عمیقتر به مفهومی بپردازیم که در قلب مسیر مشترک انقلاب اخیر ما نهفته است: ادغام عمیق زن، زندگی و آزادی. این مفهومی است که از مرزهای سنتی فراتر میرود و ما را وادار میکند که این عناصر را نه بهطور جداگانه، بلکه بهعنوان یک بافت در هم تنیده ببینیم که جوهر انقلابی جنبش ما را تشکیل میدهد.
مفهوم تجریدی از شعار زن زندگی آزادی آن را از محتوی انقلابی تهی می سازد و در مقابلِ آن درک دیالکتیکی و درهمآمیخته آن، پیامی جز ضروری دانستن انقلاب اجتماعی به همراه ندارد. پیام مشترک و همزمان و با همترکیب شده زن زندگی آزادی پیام انقلاب است و آن را سلسلهمراتبی دیدن و هرمی پنداشتن و قطعه قطعه کردن آن را به یک شعار رفرمیستی تقلیل می دهد.
تصور کردن جهانی را که در آن دیگر حقوق زنان، قداست زندگی و جستجوی آزادی را بهعنوان حوزههای جداگانه نبینیم، بلکه بهعنوان رشتههای در هم تنیدهای که با هم فرشی از توانمندسازی، شفقت و پیشرفت ایجاد میکنند. در این دیدگاه، ما درک میکنیم که توانمندسازی زنان بهطور مستقیم بر کیفیت زندگی تأثیر میگذارد و چشمانداز آزادی را برای همه شکل میدهد.
زنان، بهعنوان محرک تغییر همواره ستون فقرات جوامع ما بودهاند، خرد منتقل کردهاند، نسلهای آینده را پرورش دادهاند و بهطور چشمگیری در هر زمینهای از تلاشهای انسانی نقش داشتهاند. با این حال، وقتی چالشهای جهانی زنان – از خشونت جنسیتی گرفته تا دسترسی نابرابر به آموزش و فرصتها – را بررسی میکنیم، مشخص میشود که درک ما از زن بودن باید فراتر از جنسیت باشد. باید شامل احترام، برابری و این واقعیت باشد که توانمندسازی زنان جوامع را ارتقا میدهد و محیطی را پرورش میدهد که در آن همه افراد میتوانند شکوفا شوند.
قداست زندگی و کرامت جهانی ارزش هایی هستند که برای زندگی قائل هستیم که بسیار از شخصیت جامعه ما میگوید. هر زندگی دارای ارزش بیحد و اندازه است، صرفنظر از جنسیت، نژاد یا پیشینه. به رسمیت شناختن این ارزش ذاتی گامی اساسی بهسوی دستیابی به جهانی عادلانهتر است. وقتی قداست زندگی را حفظ میکنیم، متعهد میشویم که همه افراد فرصت تجربه ارزشهای والای زندگی و مشارکت در نیکی همگانی را داشته باشند.
آزادی بهعنوان آرزویی مشترک مفهومی است که عمیقاً در تاریخ بشر ریشه دارد، آرزویی مشترک است که از مرزها فراتر میرود. اما فراموش نکنیم که آزادی واقعی نمیتواند وجود داشته باشد مگر اینکه تمام اعضای جامعه، بدون در نظر گرفتن ثروت و موقعیت سیاسی و اجتماعی شان از همان حقوق برخوردار باشند. آزادی برای انتخاب، دنبال کردن رویاها و مشارکت در شکل دادن به مسیر جوامع باید در دسترس هر فردی باشد. این جوهر یک جامعه عادلانه است – جامعهای که در آن زن، زندگی و آزادی در هم تنیدهاند.
هنگامی که ما برای حقوق زنان مبارزه میکنیم، قداست زندگی را ارج مینهیم و برای آزادی جهانی تلاش میکنیم، باید به یاد داشته باشیم که این عناصر به یکدیگر متصل هستند. جامعهای که به حقوق زنان ارزش مینهد، راه را برای درک فراگیرتری از قداست زندگی هموار میکند. و در این محیط احترام متقابل، بافت آزادی میتواند بهراستی شکوفا شود.
لازم است که با ذهنیتی جامع به جلو حرکت کنیم، به این درک برسیم که جستجوی عدالت، برابری و آزادی باید تحت لوای زن، زندگی و آزادی بهعنوان یک موجودیت غیرقابل تفکیک متحد شود. بیایید با هم از این آرمان حمایت کنیم و اطمینان حاصل کنیم که اعمال ما این ارتباطات متقابل و تعهد ما به آیندهای روشنتر برای همه را منعکس میکند.
ادغام زن، زندگی، آزادی وارتقا آن از شعار به یک خواست برای انقلاب اجتماعی از ضروریست است. امکانات فوقالعادهای را تصور کنید که این سه عنصر بهطور یکپارچه با هم ادغام شوند. جامعهای را مجسم کنید که در آن حقوق زنان حمایت میشود، قداست زندگی بهطور جهانی حفظ میشود و آزادی بهعنوان حق طبیعی همه افراد شناخته میشود. در چنین جامعهای، توانمندسازی زنان زندگی را پرورش میدهد و آزادی به بوم تبدیل میشود که بر روی آن همه افراد میتوانند آرزوهای خود را نقاشی کنند.
ادغام زن، زندگی و آزادی یک رؤیای دست نیافتنی نیست؛ این دعوتی است به عمل که نیازمند توجه و تعهد ما است. هنگامی که ما برای حقوق زنان مبارزه میکنیم، ارزش ذاتی زندگی را تأیید میکنیم. وقتی زندگی را در تمام اشکال آن جشن میگیریم، راه را برای تحقق آزادی واقعی هموار میکنیم. و هنگامی که بهطور جمعی برای ارتقای این عناصر متصل به هم کار میکنیم، جهانی را میسازیم که بازتاب عمق انسانیت مشترک ما است.
بر قدرت تحولآفرین ادغام زن، زندگی و آزادی پرفشاری کنیم و بگذاریم دفاع ما، سیاستها و اقدامات ما توسط این چشمانداز جامع هدایت شوند. در حالی که به مسیر خود به سوی جهانی عادلانهتر و منصفانهتر ادامه میدهیم، به یاد داشته باشیم که موفقیت ما به شناسایی وحدت این عناصر و تأثیر عمیق آنها بر مسیر تاریخ مشترک ما وابسته است.
از ابتدای پا گرفتن انقلاب زن زندگی آزادی تلاش شده بود تا آنرا فقط در شعار زن زندگی آزادی خاصه کنند و با تقلیل دادن آن به یک شعار و نه یک انقلاب اجتماعی شعارهای جعلی و دور از مبارزات مردم مانند مرد،میهن، آبادی و یا زن، زندگی، مقاومت را که اولی جوهر استبدادی و مردسالاری و شوونیسم فارس را در خود دارد و دومی برند سازمان خاصی را بجای خواست مبارزه انقلابی برخاسته از دل مردم را برجسته میکند. اینگونه تقابل و رقابت با شعار عدم شناخت کافی از خواست تغییر بنیادین اجتماعی انقلاب زن زندگی را عیان می سازد.
از طرف دیگر سر آغاز جنبش انقلابی زن زندگی آزادی را مختص روز جان باختن ژینا امینی کردن و ۲۵ شهریور را چون عاشورای دیگر عاری از مفهوم انقلابی که ژینا جرقه آن بود نه خدمت به جاودان کردن نام اوست بلکه سطحی نمودن جنبش انقلابی است که صدها مبارز و از جان گذشته در راه سرنگونی جمهوری اسلامی هدیه کرده است.
آنچه که از مجزا دانستن پدیدهها و به همان حالت رها کردنشان حاصل میشود، اهمیت ندادن به وجود ترکیبی شان است که در عمل به خردهکاری و محدود دیدن افق کارزار هاست. مبارزه انقلابی و اعتراضی در ایران در حیطههای مختلف و متنوعی صورت میگیرد که تنها چتر بزرگ پیکار برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی میتواند شامل حمایت و هدایت این جنبشهای متعدد شود. کمپینهای مختص به خواستهای مشخص در عمل فاقد توانایی عبور از گستره خاص خودشان هستند و با چهارچوب تنگ خود تعریف شده، دست و پای خود را میبندند.
آنچه که مسلم است تضاد بین یک جامعه متحول رو به جلو با پیشتازی نسل جوانی که خود را سازنده یک آینده روشن نمی داند و یک حکومت که عقب ماندگی و خرافات که تخریب هوش و ذهن و معیشت مردم در دستور کارش است، روز بروز حادتر میشود و آیندهای نه چندان دور پاسخ این تقابل آشتی ناپذیر رقم خواهد خورد. همانطور که در زن ستیزترین جامعه معاصر شاهد سربلند کردن مبارزات زنان بودیم که حتی تحسین فمینیستهای دیگر کشورها را بدنبال داشت، انقلاب زن زندگی آزادی در ایران، با هوشیاری مبارزین داخل و خارج کشور، ارمغان آور آیندهای روشن برای ایرانیان خواهد بود.
حمید اخوی
۹ سپتامبر ۲۰۲۴
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.