من چون روح توسعه را «افزایش ظرفیت گفت‌‌وگو در جامعه» می‌دانم و در یک کلام معتقدم «گفت‌وگو یعنی توسعه»، هرگاه با نقدی عقلانی و اخلاقی، حتی درباره نوشته‌های خودم، روبه‌رو می‌شوم، از «عطر نقد» مست می‌شوم. درواقع برای من «عطر نقد، عطر نقد است». چون برای رسیدن به حقیقت، راهی جز اندیشیدن نداریم و برای «اندیشیدن حقیقی»، راهی جز نقد نداریم. اندیشه‌هایی که از دالان نقد نمی‌گذرند مانند خمیر خامی هستند که در تنور پخته نمی‌شوند،‌ پس قابل خوردن نیستند و اگر بخوریم هم، دل‌پیچه می‌گیریم.

علت آن‌که از دانشگاههای ما «حل مسئله» بیرون ‌نمی‌آید آن است که دانشگاه ما محل تولید خمیر خام فکری است، اما آن‌جا نان اندیشه پخته نمی‌شود؛ بنابراین محصولاتش قابل خوردن نیست.

یکی از نوشته‌هایی که این روزها عطرش مرا مست کرد،‌ نوشته‌ای است که پژوهشگر ارجمند جامعه شناسی، سیامک مهاجری، در نقد یادداشت من با عنوان “به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» نوشته است. او در این نقد، همزمان، هم آن یادداشت را، هم شیوه کنشگری روشنفکرانه رنانی را و هم رویکرد طیف بزرگی از روشنفکران امروز ایران را به زبانی دقیق و لطیف و روشن نقد کرده است.

نقد ایشان را، هم کسانی که یادداشت مرا دوست داشتند و بازپخش کردند، بخوانند و بازپخش کنند؛ هم کسانی که آن یادداشت را با شتابزدگی و با عینکی سیاسی یا ایدئولوژیک نقد کردند بخوانند؛ و هم همه کسانی که درباره کنش‌های نسل زد می‌اندیشند و می‌نویسند.

امید که همواره ناقد اخلاقی و عقلانی خویش را آن روی سکه وجودی خویش بدانیم و با او همدلی کنیم، حتی اگر هم‌نظر نباشیم.

محسن رنانی / ۳۰ تیر ۱۴۰۳

————–

نقد سیامک مهاجری را در پیوند زیر در تلگرام بخوانید:

https://t.me/boof60/661

همچنین می توانید این نقد را تریبون زمانه به آدرس زیر بخوانید

https://www.tribunezamaneh.com/archives/382720
یادداشت «به ‏پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم» را نیز در پیوند زیر بخوانید:

https://renani.net/texts/notes/mourning-z-girls/
.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)