دروغ و جعل و تحریف و جنگ روانی، ابزارهای وحوش تروریست، از اسلامگرا تا ایرانگرا، اسرار شکست فدرالیسم، از لیبی تا یوگسلاوی!

در مطلب متعدد مانند این نوشته، به تأثیر مخرب و معکوس مدعی ایرانگرایی تاکید کرده، در واقع یکی تکنینکهای جنگ روانی رایج، یک عنصر تروریستی و ناقض حقوق بشر است.

واکنش طبیعی، شباهت ایران گریزی با اسلام گریزی؟

 

عنصر وحوشی تروریستی به ظاهر طرفدار مردمان ایران، خودش دوست سوژه آمده و مثلا به اسم دفاع از مرم تحت ستم دیکتاتوری اسلامگرا ج ا در ایران، سعی میکند بین مردم همان شیوه های توحشی و تروریستی ترویج دهد!، خشونت کلامی کلا امری منفی و مردود است، اما فحاشیهای بنیادی نیز هست در تضاد با مافهیم واضح حقوق بشری است، کاربر وسیع فحاشی “حرامزاده گفتن” امری ساده و سطحی نبایست تلقی کرد، مفهوم حرامزاده یک مفهوم دینساالاری از زرتشتیگری تا سلامگرایی است، مفهوم حرامزاده القای توحش و تروریسم از راه ایدئولوژی دینی است، اینکه برای مدرمان آزاده زن و مرد تنها شیوه در کنر هم بودن و ازدواج القاء میکند که باید حتما به یک دین و مذهب تعلق و خطبه عقد برای آنها بخوانی تا حق مشروع تک پارتنری و یا تک همسزی داشته باشی!

در حالیکه حتا برای اجرا اصل عدم تفتیش عقاید (آمده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران) اقتضای اجرای این اصل عدم تفتیش عقیده، باید مکانیزم و سیستم ادرای ثبت ازدواج طوری باشد که منجر به نقض این اصل نشود یعنی موجب تفتیش عقیده نشود و لازمه این کار عدم التزام به اعتراف گیری به هر نحوی که تفتیش درباره دین یا بی دینی اشخاص است، راه حل ساده است، دفاتر ثبت ازدواج و طلاق فقط و فقط باید ثبت این رویداد کنند، و اینکه دو شخص (زوج) بخواهند با خطبه دینی یا هر روشی دیگری اعلام کنند به همدیگر تمایل به ازدواج داشته یا طلاق به خودشان برمگیردد.

در دفتر ثبت زادواج یا طلاق، صرفا ثبت درواست ازدواج و یا طلاق باید صور گیرد، حال همین (حق بدیهی بشری) را اسلامگرا تبدیل به ابزار بیعدالتی و گلوگاه و  تفتیش عقید میکند و مشابهش را ایرانگرای نژاد آریاییگر با خطبه آریایی! نتیجه چیست؟ مبارزه حق آزادی عقیده و نقض اصل مترقی عدم تفتیش عقیده، چیزی اروپا در قرون وسطا شاهدش بود و نابوید تفتیش عقیده ز دستاوردهای حقوق شری و دموکراسی و تمدنی اروپاییان و غربیان است و از دلایل بالندگی و سروری ایشان بر جهانیان، ایجاد کشوری امن از لحاظ حریم خصوصی و عقیده، همان خواست تاریخی بشریت- طی چند هزار سال که- به زبان عامیانه میگویند، رهایی بشریت از دغدغه نیازمندی شکم و زیر شکم برای سودبری از حداکثر توان مغزی کلیت جمعیت یک کشور تا بقیه جهانیان، یکی از به اسرار پیشرفت سریع جهان غربی، و اما در شرق میانه و اسلامیستی هنوز مردم عادی درگیر شکم و زیر شکم نگ داشته اند!، هر چند اسلامگرایان و بسیاری از دینها در عمل با رسمیت دادن به چند همسری با مفهوم عدالت جنسی مخالفت وریزید اند، امری استثناء (چند همسری) را از شمول استثناء خارج کزده و آن را ترویج میدهند در راستای تحریک میل تنوع طلبی جنسی و سوءاستفاده از آن برای منهدم کردن جنبش ۱۴۰۱ و تدوامش!، در حالی که از هدفهای تمدن جهانی و حقوق بشر و دموکراسی قطعا یکی اش همین عدالت جنسی است.

محرومیت میلیونها مردم تنها از داشتن یک شریک جنسی در یک سو و در سوی دیگر چند همسری و چند پارتنری!، همان هدف دیرینه دینسالاران از زرتشنگری تا اسلامگرایی بوده است!، کاربرد وسیع این نوع فحاشی دقیقا برای نابود کردن مفهوم اول حقوق بشری یعنی حق حیات و پیاده سازی مفوم تروریسم است و دقیقا در تضاد با شعار “زن، زندگی، زادی” است و در تکمیل این هدف، شعارها جنسی رکیک در راستای ضدیت با زن است! زن ستیزی به ظاهر پنهان و پشت ترویج شعارها رکیک جنسی است، آلت مردانه در فحاشی، مفهئم مردسالارانه و زن ستیزانه در تمام تاریخ بشریت بوده است!، ترویج آلت مردانه پرستی در تاریخ بشزیت، اقدام مردسالارنه بار تحقیر و سرکوب زنان بوده است و این قدر سابقه دارد که اینگونه در زنان جا افتاده که آلت بزرگ و کلفت داشتن امتیازی برای جذابیت مردانگی در رقابیت نابرابر و ناعدالانه برای یافتن پارتنر (دوست دختر/ همسر) بایست باشد، در اینجا القا و ترویج یک مفهوم تاریخی زن ستیزانه و مردسالارنه چنان جا انداخته میشود که حتا بسیاری از زنان نیز آلوده میشوند، #لاتیسم ابزار وحوش تروریست از اسلامگرا تا ایرانگرا شده است!، تجربه چند دهه اخیر مشاهده شده سوءاستفاده تروریسم اسلامی تا ملیگرایی ایرانی از جماعت لات و اوباش سندی گویا از ماهیت ضد بشری این دو فرقه است!، این در تمام فعالیتش همواره با مفاهیم جهانروایی چون حقوق بشر و دموکراسی و تمدن جهانی سر مخالفت و عناد دارد.

جنبش ۱۴۰۱ (مهسا/ژینا/زن، زندگی، آزادی) کاملا ماهیتی غیر دینی و غیر مذهبی و فراملی و جهانروایی و سکولاری و دموکراسیخواهی دارد، اما طی دوسا اخیر، مدعیان ملیگرایی ایانی و ایرانگرا شبیه وحوش تررویست اسلامگرا عمل کردند و به ابتذال و انحططا کشاندن مفهومی جنبش ۱۴۰۱ و شعار اصلی اش (زن، زندگی، آزادی) اقدام نمونده است.

اینجا بسیاری از نخبگان و هوشمندترها تا از مردم عادی متوجه میشوند مدعی ضد ج ا خودش هم دست کمی از ج ا ندارد در توصیه برای کاربرد خشونت و اعدام و ترور و انواع دیگر قتل عمد!، تحریف و به توحش کشاندن مفهوم دفاع مشروع، دفاع مشروع دفع شر است و نه انتقامجویی و قتل عمد و شرارت متقابل در مقابل شوران، دفاع مشورع صرفا دفاع است و نیت قبلی بری قتل و اسیب جسمی به دیگران نیست، دفاع مشروع هنگامی سوژه منصرف از شرات شود باید متوقف شود و نباید ابزرای برای تویجه انواع قتل عمد از اعدام تا ترر شود که نمونه هایی از توحش است، هدف حقوق بش رو ابزرهایش مانند دموکراسی و تمدن جهانی، همین است که مردمان آتش به اختیار و سرخود دست به خشونت فیزیکی نزده و طبق قاعده و قوانینی در حکومت دموکراسی- مبتنی بر حقوق بشر- برای دفع شر شود و نه ترویج شرارت.

واکنش طبیعی حتا فارسها (چه برسد به غیر فارسها!) سکوت یا انفعال است. یکی از هدفهای رژیم ج ا از همان ابتدای شروع ننگین و ضد بشری اش، سوءاستفاده از هر چیزی به نفع خودش بوده است و یا غیر فعال و یا نابود کردن آن چیز، برای بیشترین دشمنی با مفاهیم انسان دوستانه و همزیستی کرده تا منهدم کردن نشانه های همگرایی، مشخصا دشمنی با مفاهیم مثبت جهان‌ روایی مانند حقوق بشر و دموکراسی و تمدن جهانی، مثلا برای غیر فعال کردن و به انحراف کشاندن افکار مردم عادی نسبت به ارزشهای جهانروایی، نهاد حکومتی حقوق بشر اسلامی ایجاد میکند، جعل مفهوم ضد بشری مردم سالاری دینی بجای دموکراسی میکند!، این مفهوم چرند را جعل میکند تا همزمان دموکراسی و سکولاریته و لائیسیته در نزد افکار مردم عادی به انحطاط بکشاند!، ایده جنگ تمدنها و تقابل تمدن غربی با تمدن اسلامی و یا تمدن ایرانی اسلامی را مطرح میکند، دوروغی بزرگی با سوءاستفاده از خودخواهی بسیاری از غربیها و غربگراها افراطی که تمدن جهانی امروز را اصرار دارند تمدن غربی بنامند، رژیم اسلامی ج ا از این نقطه ضعف ابلهانه غربیها سوءاستفاده کرده، تمدن جهانی واقعیت موجود جهان است و اساسا خورده فرهنگهای محلی و غیره چیزی جدا از تمدن جهانی است، تمدن وجه مادّی زیست بشری امروز است و از چند صد سال پیش به بیشاپیش به سویش همگرایی و همگونگی عناصر تمدنی جهانیان به طور طبیعی در اثر رشد و توسعه ارتباطات و بِهگزینی روی داده است.

واکنش طبیعی، شباهت ایران گریزی با اسلام گریزی؟

سروان

پ.ن: منتقدان از مردم عادی مشلا زیادی دارند بریا فعالیت امن!، تررویسم تا دم درب تا داخل منازلشان وحوش ضد بشری آورده اند، بی توجهی کشورها مدعی حقوق بشر و مشخصا غربی در ارائه سرویسها امن ناشناس وبلاگنویسی و فریب خوردن بسیاری از این منتقدان از مردم عادی بر اثر عملیات فریب و شناسایی، منجر لو دادن  منتقدان شده و در نهایت به طمعه های ترور و یا قربانی سازی رقبا شده است، اسلامگرایان تا ایرانگرایان تروریست خیلی باتجربه شده اند در این کارهای ضد بشری!

اقدامت وحوش تررویست ایرانگرا، در نهایت به گند کشاندن مفاهیم چون میهن دوستی و همگرایی و همزیستی مردمان مختلف ایران و بقیه جاها است و واکنش طبیعی شادی اکثر مردمان، به سمت فدرالیسم و جدایی طلبی است. اینجا مردم عادی نیز احسسا خطر تکررا توحش تررویسم اسلامگرایی به اسم ایرنگرایی کرده و به ور طبیعی تمایل به حمای ز فدرالیسم و یا جدای طلبی خواهند ش، چرا هر کسی اندکی درباره دو مفهوم فدرالیسم و یا جدایی طلبی بداند، هر دو یک نقط مشترک دارند، مبارزه با قدرت مرکزی و جلوگیری از دیکتاتوری متمرکز، اگر فدرالیسم با دموکراسی و حقوق بشر همراه باشد، میتواند منجر به همگرایی و همزیستی مردمان یک کشور باشد و اگر توحش و تروریسم باشد یا فدرالیسم نابودمیشود یا تمامیت ارضی ان کشور. این توحش و تروریسم دو لبه دارد، یک سویش ایجاد دیکتاتوری متمرکز و دیگری جدایی طلبی است. دو تجربه لیبی و یوگسلاوی سند گویای امثالهم در همین بازه زمانی خاطرات شاید اکثریت مخاطبان زیست کنونی است، در همین سی اندی سال، مردم جهان مشاهده کردند دو نمونه تراژیک نگارنده را، توحش و تروریسم مخالفان حقق ش رو دموکراسی (یعنی حامیان منفعت طلب شخصی و گروهی در تقابل حامیان منافع عمومی و عدالت توزیعی و فقرزُدایی) تلاش برای فدرالیسم در دو کشور لیبی و یوگسلاوی به دیکتاتوری و در نهایت جدایی طلبی و جنگ داخلی و کلنگی کردنشان منجر شد!

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)