فشرده یک گفتگو* پیرامون پیآمدهای مرگ رئیسی
هویت و حیات سیاسی وی با کشتار و مرگ و سیاست هراس افکنی گره خورده بود. چه در کسوت عضومهمی از هیأت مرگ و چه در دوران ریاست جمهوری با سرکوب خونین خیزش مردم و چه با افزایش رسمی صددرصدی شماراعدامها که این اواخر حتی به هر ۵ساعت یک نفر رسیده بود. بیلان کارکردش در حوزه تورم و ارز واقتصاد و… چنان کاتاستروف بود که حتی صدای اصول گرایان و برخی مراجع محافظه کار و بزدل را نیز در آورده بود.
او به معنای کامل دست نشانده خامنهای و مورداعتماداو بود. همچون رئیس جمهور برگماشته و گوش بفرمان عصای دستش بود. هم جایگزین مورداعتمادی درکنترل قوه مجریه بود، در قیاس با احمدی نژاد، که گاهی فیلش یادهندوستان می کرد و هم بالقوه جایگزینی برای رهبری. از همین رو مرگ او و تلاش برای پرکردن جای او و کنترل شکافهای درونی- که حول پرکردن این خلأ توسط رقبا فعالتر می شود- برای رژیمی بشدت منزوی و دستخوش انواع بحرانها و گرفتار رتق و فتق امورکشور برپایه روزمرگی و امروز بهفرداکردن، کارچندان آسانی نخواهدبود. نباید فراموش کنیم که اکنون رژیم استحاله پیداکرده به حکومت اسلامی، حتی رعایت تشریفات قانون اساسی و راه اندازی انتخابات و غیره جملگی دست وبالگردن است و هر انتخابی در حکم لخت ظاهرشدن سلطان در صحنه.
شق قوی در رویکردخامنه ای تداوم سیاست خالص سازی است که خروجیاش افزایش چالشها و ریزشهای بیشتر خواهد بود. بعید است تن به آن رویکردی که می گوید در غیاب مهرههای جایگزین و رقابتهای کوتولهها ممکن است خامنهای به شکل کنترل شده به حضورکسانی چون علی لاریجانی و جهانگیری وامثال آنها تن بدهد.
گرچه حاکمیت تلاش خواهد کرد با نمایش کاذب قدرت و افزایش تهدید و هراس افکنی فراگیر که به راهبرداصلی برای حکومت کردن تبدیل شده، خویشتن را مقتدر نشان بدهد و این که گویا آب از آب تکان نخواهد خورد،
اما جنبشها و کنشگران هوشیار آن می توانند با رصدکردن وضعیت و خلأهای جدید در ساختار قدرت، بردامنه حضور خویش بیافزایند.
رئیسی کشته شد، حالا چه خواهد شد؟ مرگ او چه تأثیری خواهذگذارد کرل خواهدگذارد؟
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.