ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی در ایران، چرا؟
وضعیت ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، در شرایطی که هنوز سونامی سالمندی پیشبینیشده آغاز نشده، نقاشی ترسناکی از آینده ایران به تصویر میکشد.
دولتها در حاکمیت ملایان با مداخلات سیاسی، تدوین قوانین، اعطای معافیتها و امتیازات دولتی، به این مسئله دست زدهاند. دولت، برای تأمین بخشی از جامعه، بدون پرداخت تسهیلات معادل از سوی خود، بیشترین بارها بر دوش کارگران قرار داده است.
ساختار بازنشستگی، در تلاش برای تحقق اهدافی از قبیل کاهش فقر و تضمین زندگی شایسته برای سالمندان، به شدت ناتوان است و با مشکلات مالی جدی روبهرو است. در سازمان تأمین اجتماعی، متوسط دریافتی افراد سالمند زیر خط فقر قرار داشته و در سال جاری نزدیک به ۷۰ درصد از پرداختها برای خانوادههای سهنفره، زیر خط فقر است.
همچنین، تنها ۳۱ درصد از جمعیت در سن کار به صندوقهای بازنشستگی بیمه میپردازند و حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد از جمعیت سالمند تحت پوشش این صندوقها قرار دارند.
صندوقها از یک سو با نوسانات مالی روبرو شده و از سوی دیگر با هزینههای بالا و ناترازی در نظام بازنشستگی مواجه هستند. تقریباً به اندازه کسری بودجه کل کشور، به صندوقها، ارتباط داده شده و این نوسانات مالی رو به افزایش است.
از سال ۱۳۹۰، بدهیهای دولت به سازمان صندوق بازنشستگی کشوری چندین برابر افزایش یافته و این روند قابل توجهی خواهد داشت.
حالا در بهترین حالت، سازمان تأمین اجتماعی تنها دارای ۱۵ درصد منابع لازم است و اگر تدابیر لازم اتخاذ نشود، در آینده نزدیک با مشکلات جدی مواجه خواهد شد.
داراییهای صندوقهای بازنشستگی کفاف بدهیهایش را نمیدهد!
اگر سازمان تأمین اجتماعی کل داراییها و طلبهای خود را از دولت دریافت کرده و داراییهای خود را به فروش برساند، میتواند تنها به اندازه ۱۵ درصد از تعهدات آینده خود را به اعضای فعلی خود پرداخت کند.
این درصد برای سازمانهای دولتی بسیار کمتر است و معمولاً بین ۸ تا ۱۴ درصد تخمین زده میشود. اما حتی اگر این درصد نیز ۱۵ درصد باشد، باز هم بیشتر از ۸۵ درصد تعهدات صندوقهای بازنشستگی را برطرف نخواهد کرد.
مشکلات صندوقها میتواند به دلایل مختلفی برگردهد از جمله تغییرات جمعیتی، شرایط نامساعد اقتصادی، مشکلات مدیریتی، فساد، مداخلات سیاسی در صندوقها و تدوین قوانین نامناسب.
در سطح جهانی، مسئله تغییرات جمعیتی به عنوان یکی از اصلیترین عوامل بحرانی در صندوقهای بازنشستگی شناخته میشود.
سن متوسط اعضای صندوقها نسبت به جامعه به طور قابل توجهی بیشتر است که بخاطر مداخلات سیاسی و شرایط نامساعد اقتصادی کشور رخ داده است.
از سالهای ۱۳۸۷ به بعد، کشور با بحرانها یا چالشهای عدم تولید ثروت ملی مواجه شده است و رکود تورمی نیز وضعیت صندوقها را تشدید کرده است.
تورم بالا عامل دیگر بحران در صندوقها
در میانهی سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵، بازار کار به طور متوسط با ۴.۵ درصد رشد داشت؛ اما رشد متوسط بازار کار ایران از سال ۲۰۰۵ به بعد، یعنی برای یک دورهی ۱۵ تا ۲۰ ساله، زیر یک درصد بوده است.
عوامل دیگری همچون تورم نیز بر صندوقها فشار آورده است، زیرا در ۲۳ سال گذشته، تورم بالای ۲۵ درصد بوده و در دورههایی حتی به بالای ۳۵ تا ۴۰ درصد رسیده است. این مسائل همچنین به مشکلات هزینههای صندوقهای بازنشستگی اضافه میکند.
مداخلات سیاسی و تدوین قوانینی که به ازای بازنشستگی زودتر از موعد تشویق میکردند، معافیتها یا امتیازات دولتی، به این مسئله آسیب زده است.
دولت، برای تأمین رفاه اجتماعی بخشی از جامعه را بدون پرداخت هزینه معادل خود، بر عهده کارگران گذاشته است. از سالهای ۸۱ همچنین، مسائلی از قبیل بحران صندوقهای بازنشستگی و رشد جمعیتی که صندوق تأمین اجتماعی را تهدید میکند، مورد هشدار قرار گرفته است.
این مسائل به دلایل اقتصادی، تغییرات جمعیتی، مداخلات سیاسی، تصویب قوانین گسترده و عدم وجود یک رویکرد جامع در سیاستگذاری اجتماعی بازمیگردد.
عدم پرداخت بدهیهای تامین اجتماعی از سوی دولت
عدم پرداخت بدهیهای تامین اجتماعی از سوی دولت به صندوقهای بازنشستگی، نشاندهنده توزیع ناپایدار و نادرست منابع مالی است. بدهی فعلی دولت به صندوقهای بازنشستگی حدود ۶۰۰ هزار میلیارد تومان است که معادل حدود ۲۵ درصد بودجه کشور است. ادامه این روند میتواند در دو دهه آینده منجر به کسری ۳.۵ برابری بودجه تأمین اجتماعی به نسبت بودجه کل کشور شود.
از سوی دیگر با روبهرو شدن با سونامی سالمندی در دو دهه آینده، متوجه میشویم که نظام بازنشستگی با ساختار فعلی، قادر به مدیریت این چالش نیست. [صندوق بازنشستگی یک بحران لاعلاج برای حکومت]
در حال حاضر، تنها ۷ درصد از جمعیت به عنوان سالمند شناخته میشوند، اما این عدد برای سالهای آینده به ۲۶ درصد خواهد رسید. امروز، بیش از ۶۰ درصد از سالمندان به طور کافی تأمین نمیشوند و ۴۰ درصد با درآمد زیر خط فقر زندگی میکنند.
در شرایطی که دولت برای تأمین مالی صندوقهای بازنشستگی به چاپ و ایجاد پول روی آورده، عملاً به جامعه برای پرداخت نیازهای ۴۰ درصد با هزینههای تورمی بالا فشار میآورد.
بدون شک، دولت ناتوان در مواجهه با مسائل و مشکلات جامعه به وجود آمده و به نوعی به یک عامل تولید مشکلات تبدیل میشود.
اما کاش تنها عدم پرداخت بدهیهای دولت به صندوقها تمام درد بود. در سالیان اخیر موضوع اختلاسهای نجومی از صندوقها همواره در بین اخبار بوده است. از سوی دیگر این صندوقهای به حیات خلوت دولتها برای جبران کسری بودجه تبدیل شدهاند. در سوی دیگر نیز عدم سرمایهگذاری سرمایههای صندوق که بازآفرینی سود و ثروت کنند، عامل دیگر است که سیستم تامین اجتماعی کشور را در حاکمیت ملایان به خاک سیاه نشانده است.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.