مسعودخوشابی

تیتر دوم روزنامه اقتصادی آسیا ۱۴۰۲/۱۱/۰۲ باعنوان”بحرانی که تنها یک راه حل دارد “، به‌استناد گفتارهای”دبیرکل سازمان ملل” (…که دیگر به واقع ازدنباله‌ی نام دروغین آن هم یعنی “متحد”(!) استفاده نمی‌شود ) درسخن‌رانی نشست ” گروه۷۷ + چین” که درپایتخت اوگاندا برگزارشد ، و هم‌چنین مصاحبه وزیر دفاع بریتانیا باشبکه اسکای‌نیوز ؛ که ازسوئی به‌منظور “جلوگیری از گسترشِ درگیری‌ها درسراسرمنطقه خاورمیانه” وازسوی دیگر براصرار به‌”پذیرش و اجرای طرح دوکشور اسرائیل و فلسطین به‌عنوان تنهاگزینه‌ی موجود” به بحرانی اشاره دارد که روز به روز ابعاد جهانی-اقتصادی آن گسترش بیشتر می یابد ، که … جای تأمل و تعمق بسیار دارد .

این یادداشت با این مقدمه شروع می شود : به رغم این که برای اقتصاددانان ظهور و حضور پاندمی‌کرونا کاملاً غافلگیرکننده بود ، برای همه‌ی اپیدمی‌لوژیست ها (همه گیری‌شناس‌ها) با توجه به ازدیاد بی‌وقفه جمعیت و تراکم آن درشهرها ، درهم تنیدگی اقتصادی و وسعت صنعت توریسم وسهولت سفر ، ارتباطات پردامنه‌ی بین انسان وحیوان و ازهمه مهم ترشناخت عمیق آنان از استیصال و ناتوانی های جدی دانش پزشکی ، کاملاً بدیهی و آشکار بود و حتی برخی براین بودند که چرا این قدر با تأخیر رُخ داد !

به همین قیاس برای آنها که از مزایای علم اقتصادسیاسی بهره‌مندهستند نه جنگ دراوکراین ونه درغزّه برای‌شان جای تعجب نداشت وندارد بلکه شگفت آفرین، نه وقوع قطعی آن ها بلکه تأخیر چشمگیر در بروز وحدوث آن‌ها بوده وهست !

جنگ جهانی اول ، آموزه‌ی لازم را برای بشر فراهم نکرد به‌گونه‌ای که : نه تنها زمینه های بروز جنگ‌ جهانی دوم را ازبین ببرد، بلکه برعکس دنیا را بیش‌ازپیش به سمت میلیتاریسم سوق داد .

باکمال تأسف جنگ جهانی دوم هم ، که بیشترین آسیب را درطول تاریخ چند ده هزارساله عمر بشر به آن وارد کرد ، منجر به رفع زمینه های پیدایش جنگ ها نشد ، منجر به خلع سلاح جهانی و عدم ساخت هرگونه سلاح‌ گرم که بماند حتی اتمی‌ نشد ، میوه ای تلخ ببارآورد ، به این معنی که ، کاملاً برعکس دنیا را به کارخانه تولید انواع سلاح ها و انبار آن ها بدل کرد و کاررا به جائی رساند که نوآوری(!) ، تولیدانبوه ، عرضه‌ی وسیع ، تجارت گسترده و دلالی بی شرمانه این رسته از فرآوده‌های اهریمنی بشری، آن هم به غایت متضاد و مخرب موجودیت “انسان-طبیعت” ، رونق بگیرد که گرفت و چه گرفتنی ، همچون آتش بر انبار باروت !

چه بسا نه تنها آمریکائی ها ، بلکه پرچمداران خوش نام(!) و خوش خیال سرمایه داری جهانی از نطق خدا حافظی ۱۷/۱/۱۹۶۱ ژنرال پنج ستاره ، آیزن‌هاور ، که گفت حفظ صلح جهانی منوط به توانمندی نظامی هرچه بیشتر ایالات متحده‌ی‌آمریکا است … وبدین ترتیب تولد و رشد کمی و کیفی ناشگون مجتمع‌های نظامی صنعتی‌(MIC) را موردبشارت وتقدیر قرار داد ، تمجیدها کرده اند ! … اما چه جای نکوداشتی دارد ؟
نعل وارونه زدن او،توجیه عوام پسندی شد که دنیا روز به روز به پرتگاهی هولناک تر ره‌سپار
گردد .
او به جای آنکه دنیا را به سمت انهدام و نابودی انواع سلاح های گرم و اتمی سوق دهد ، پیام آور محوجنگ و صلح جهانی باشد ، برای مبارزه با جنگ ، توسعه ی ابزارهای مرگ آفرین آن را توصیه کرد ، در واقع توجیه آن چه لازمه نجات کشورش بود یعنی مجتمع های نظامی‌صنعتی !

دوران جنگ سرد (۱۹۴۷_۱۹۹۱) ، قدری از هُرم و گرمای طاقت فرسای وحشتناک و جهنمی جنگ‌ها کاست و منجر به فاصله گرفتن از فاز جنگ های ویرانگر جهانی شد ، ولی به محض پایان این دوران ۴۰_۵۰ ساله‌، سبعیت کم وبیش خفته و پنهان ، بیدار و آشکار شد !

مدرنیسم با شکوفائی نظام اقتصادی ای پا به عرصه ی تاریخ بشر گذاشت ، که وعده های شیرین شیرین اش گوش ها را نه تنها پُر ، بلکه کر کرده بود ! اما آن نظام … کارش به سرعت از رقابت به اصطلاح آزاد به انحصارات و ازانحصارات به سرکردگی و پیش‌گامی سرمایه‌ی مالی کشید که بقاء‌اش درگرو داغ نگاه داشتن بازاری برای نوبه‌نوکردن، تولید ، عرضه ، تجارت ، دلالی ونهایتاً فروش رنگارنگ و ازهمه رنگ سلاح های اتمی وگرم است ، یعنی : جنگ !

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)