مهرداد علیپور – “در نوامبر ۱۹۷۹ دکتر داودی را در حالی که در پارک نزدیک منزل گردش می کرد، ربودند…. شایعه امکان توقیف دکتر داودی به وسیله سه نفر پاسدار انقلاب قوّت گرفت و درخواست های مکرّر و تقاضاهای بیشتر از مقامات دولتی، گرچه با انکار مسجونیت او پاسخ داده شد، ولی برای ما محرز گردید که پدر در زندان است. همه راه ها به بن بست رسید.” (برگرفته از سایت واصلان به این آدرس: http://www.vaselan.org/ad-biography.html )
نویسنده: مهرداد علیپور
یکم. دکتر علیمراد داوودی از استادان گروه فلسفهی دانشگاه تهران بود. متولد ۱۳۰۰ شمسی (۱۹۲۲ میلادی). وی چند ماه پس از انقلاب ایران (۲۰ آبان ۱۳۵۸) از سوی برخی پاسداران انقلاب از پارک نزدیک منزلش ربوده شد و پس از آن هرگز معلوم نشد که چه سرنوشتی یافت و همچنان ناپدید مانده است[۱]!
دوم. من نخستین بار نام “ع.م داوودی” را پشت جلد شیرینترین اثر ترجمهای که تاکنون خواندهام دیدم؛ کتاب “روح فلسفهی قرون وسطی” اثر اتین ژیلسون الاهیدادن برجستهی قرن بیستم. نخستین بار من این کتاب را به عنوان تکلیف درسی در دوران کارشناسی ارشد در کنار کتاب “بنیاد حکمت سبزواری” اثر ایزوتسو به ترجمهی جلالالدین مجتبوی خواندم که از سوی استاد آن درس تعیین شده بود. آنقدر جذب این کتاب شده بودم که تو گویی در حال خواندن رمان “برادران کارامازوف” داستایوفسکی هستم. بیشک ژیلسون مورخ ممتاز فلسفه به روش خاص خودش بود و بسیار روان و زیبا مینگاشت. اما من از ورای حجاب ترجمه او را میخواندم و اگر اندکی سهلانگاری در کار واسطه میبود زیبایی و ظرافت و شیرینی اثر را نمیتوانستم دریابم اگرچه آن اثر در سطحی باورنکردنی ارجمند و فخیم میبود. خیال نمیکردم چنین بشود کتابی را ترجمه کرد که گویا خود نویسنده دارد با تو مسقیم سخن میگوید؛ کاری که به گمان من داوودی بیهیچ تردیدی انجام داده بود. فارغ از اینکه کتاب روح فلسفهی قرون وسطی فینفسه اثری ماندگار است و من به شخصه بسیاری از ایدههای بعدی خویش در فلسفهی دین و مقولهی علم دینی را از این اثر آموخته و الهام گرفتهام[۲]؛ شیرینی متن ترجمه مرا بر آن داشت تا بعدها دوبار دیگر این اثر را از ابتدا تا انتها بخوانم و هر بار نکات تازهی بسیاری از آن بیاموزم[۳].
سوم. نام اختصاری مترجم با آن شیرینکاری مثبتش، ذهن مرا درگیر خویش کرده بود. بارها با خویش میاندیشیدم که پس این مترجم زبردست کجاست؟ و چرا چنین کمکار شده است و ترجمهی دیگری از وی دردسترس نیست یا منتشر نکرده است؟! بعدتر که ترجمهی دو مجلد از تاریخ فلسفهی امیل بریه را از او خواندم، نام این شخص مرا بیشتر جذب خویش کرد. از برخی استادانم دربارهاش پرسیدم که جوابی دریافت نکردم و موجب شگفتی افزونترم شد. در آن زمان نمیدانستم که وی تا چه پایه مظلومانه به زیر کشیده و خاموش شده بود. آری، بدون هیچ جرمی جز باورش به یکی از ادیان؛ که من هرچه میاندیشم در خاستگاه و ادعاها تمایز چندانی با دیگر ادیان همگنش ندارد. تا اینکه چند سال بعدتر از یکی از استادان دورهی دکتری به مناسبتی نام کامل این مرد را به درستی شنیدم و همو به صورتی مبهم گفت که سرنوشتش معلوم نشد؛ خبری از حیات یا مرگش در دست نیست! اینجا بود که کنجکاوی مرا کشاند تا در نهایت دریابم وی علیمراد داوودی نخستین فارغالتحصیل فلسفه از دانشگاه تهران، و به طور کلی دانشگاههای ایران، در مقطع دکتری بوده است. پیش از گرفتن مدرک دکتری معلم بوده است و سپس در دپارتمان فلسفهی دانشگاه تهران مشغول به کار شده بود. همچنین دانستم که داوودی به “بهاییت” باور داشت و همین باور و ایمان مذهبی باعث این گمنامی و سرنوشت مبهم او شده است!
چند سال پیش از این نیز کتاب “عقل در حکمت مشاء؛ از ارسطو تا ابن سینا” اثر تالیفی دکتر داوودی را دیدم که با چنان دقت و ظرافتی نگاشته شد که برازندهی وی است. در نهایت در مونترآل کانادا بود که با مجموعه آثار سه جلدی (الوهیت و مظهریت، انسان در آیین بهایی، و مجموعه مقالات و رسایل در مباحث متنوعه) داوودی آشنا شدم. آن را در کتابفروشیای یافتم و به لطف صاحب آن به رسم امانت آن مجموعه را بردم و با لذت تمام مطالعه کردم و یادداشتهای بسیاری نیز از آن برداشتم و برخی ملاحظات خویش بر آرای وی به ویژه در زمینهی الوهیت و مظهریت و انسان در آیین بهایی را نیز در حواشی این فیشها نگاشتم و امیدوارم که در آینده بتوانم به سنجشی از اندیشههای دکتر داوودی دست یابم و در مقالهای تنظیم و منتشر کنم! سهگانهی مذکور که دربردارندهی پاری از نوشتههای الاهیاتی/ فلسفی، نامهها، و سخنرانیهایی بود که داوودی در محفلهای دورهای بهایی و برخی سمینارها عرضه کرده بود، آنقدر شیوا است که حدس میزنم بدون ویرایش چندانی انتشار یافته است (اگرچه در این گفته قصد نادیده گرفتن کوشش در خور تقدیر “وحید رأفتی” را ندارم که به ویژه با افزودن پینوشتهایی ارجمند در پایان هر رساله یا مقاله و نیز یافتن ارجاعات متن بر ارزش اثر افزوده است). در میان روشنفکران معاصر من تنها مرتضی مطهری را خوانده بودم که سخنرانیهایش بدون ویرایش چندانی قابل انتشار بود و انتشار یافت[۴].
چهارم. داوودی بهایی بود و به دلیل احاطهی بینظیرش به فلسفهی ایرانی قدیم (فهلویون و خسروانیان و گونههای دیگر فلسفهی زرتشتی)، فلسفهی یونانی قدیم، فلسفه و عرفان ایرانی-عربی، کلام اسلامی، و الاهیات مسیحی، چنان آموزههای بهایی را که دستکم در ظاهر مانند بسیاری از ادیان دیگر، چندان فنی و متقن نیستند، شرح، تبیین و مدلل میساخت که کم سابقه است. و این خدمت بزرگی برای باورمندان به این کیش جدید است. به کسانی که در این نکته تردید دارند توصیه میکنم مجلد مربوط به “مظهریت و الوهیت” از سهگانهی فوقالذکر را بخوانند تا به زبردستی این مرد بزرگ در آنچه ادعا کردهام پی ببرند.
پنجم. آنقدر که من از سرگذشت داوودی خوانده، شنیده، و فهمیدهام، وی در کنار هوشمندی، حکمت و خرد بالایی که داشت، وجدان، انضباط، ظرافت، و وسواس بسیار نیز در کار خویش داشت. در کنار این همه، وی انسانی در کل فضیلتمند و متعهد به اصول اخلاقی بود. درد انسانها را داشت؛ فارغ از هر مرام و گرایش و مذهبی. پاکسرشت و خالص بود. میتوان ادعا کرد که به معنای واقعی کلمه اخلاقی زیست. در نگاه من داوودی آراستگی اخلاقیاش را مدیون خرد، حکمت، و کوشش فراوان خویش است. درواقع، داوودی هر دینی میداشت؛ خواه بهاییت، اسلام، مسیحیت و یا حتی اگر به دینی باور نمیداشت، باز هم همین بود که اکنون از او برداشت میشود. انسانهای بزرگ و فرزانه بزرگی و فرزانگیشان را با کوشش بسیار خویش دارند نه از دینداریشان و الا میلیون میلیون انسان که به ادیان باور دارند اما هیچ آراستگی اخلاقیای ندارند و بیشتر موجب وحشت و اضطراب در دیگران و جامعه میشوند تا آرامش!
شش. من در این نوشته نگاهم به بهاییت و راستی یا ناراستی آن نبود و تجلیل من از داوودی نیز ارتباطی به دین وی و باورهای ایدئولوژیکش نداشت. من برای داوودی به مثابهی نخستین فارغالتحصیل فلسفه از دانشگاههای ایران، مترجمی زبردست، فیلسوف و الاهیدانی برجسته، معلمی کاردان، و از همه مهمتر انسانی اخلاقی احترام فوق العادهای قایلم که با هر باوری که داشت دلش برای سنت عظیم برجامانده از اندیشمندان ایرانی میتپید و آن را ترویج میکرد؛ با آنکه نسبتا با اندیشههای جدید فلسفی غرب آشنا بود، سنت فلسفی ایرانی- عربی را ترجیح میداد و دوست میداشت به آن شیوه تفلسف کند. البته بر این نیز تاکید داشت که برای تألّه و جهت شرح و تبیین آموزههای دینی، فلسفههای شرقی و مبانی آن کارآمدی افزونتری دارند[۵].
ناگفته پیدا است که باید از دانشمندان کشور ستایش کرد، بیهیچ دستهبندی و قیدی، با هر مرام و مسلک و گرایشی. ستایش از بزرگان هم تجلیل از آنان است، هم احترام به دانش و اندیشه است، و هم برانگیزانندهی جوانان آماده و هوشمندی است که دوست میدارند در وادی اندیشهورزی گام نهند؛ دیدن چنین احترام و ستایشی بیشک هر جوان هوشمندی را به سمت دانش میکشاند. در برابر، بیمهری به اندیشمندان و گاه حتی توهین و فرونهادن آنان در زندانها و یا ناپسندتر ترور شخصیتی و در انداختن آنان به چنین سرنوشتهای نامعلومی نخستین ضربه را به آیندهی همان کشور، مردم، و جامعه وارد میسازد. باید به هوش بود که مسایل را در سطح کلان دید، نه چنین آنی و عاجل که حاکمان امروز ایران هنوز پس از چهار دهه مینگرند!
باری، اگرچه در اینجا قصد مقایسه ندارم اما در کشوری که از مرتضی مطهری یا علی شریعتی تا بدین پایه تجلیل میشود که البته باید هم بشود؛ چرا نباید از بزرگان خردمند دیگر آن دیار در همان حد و حدود تجلیل گردد؟! آیا صرف داشتن باورهای مذهبی دیگر یا گرایشهایی از هر سنخ دیگر که حاکمان و گاه بخشی از جامعه، ولو اکثریت، نمیپسندند روادید این را میدهد که یک خردمند و خدمات ارزندهی وی به دانش و فرهنگ جامعه را نادیده گرفت؟! چرا باید به جای ستایش و بزرگداشت امثال داوودی، آنان را بربایند و از سرنوشتشان خبری ندهند؟!. چگونه میتوان باور کرد که با دانشمندان یک سرزمینی آن هم در این دوره و زمانه چنین رفتارهایی گردد[۶]؟!
هشت. این نوشتهی بسیار کوتاه به هیچ رو حق عظیم داوودی بر دوش محققان و فیلسوفان ایرانی را برآورده نمیسازد و میبایست اندیشمندان بزرگ این مرز و بوم و به طور ویژه شاگردان آن بزرگمرد دست به کار گردند و از مقام علمی او تجلیل نمایند. آری، چنین شاید بتوان اندکی از کوتاهیها را جبران نمود[۷]. دردآور است که همکاران و شاگردان اندیشمندی با وجود اذعان و تاکید بر عظمت و بزرگی همکار و استاد خویش، به دلیل خفقان و فشارها و ترس از دست دادن برخی منافع شخصی، چنین وی را فراموش کنند و از او تجلیل ننمایند!
در فرجام دوست میدارم تاکید کنم که داوودی تنها داوودی بود و تنها جرمش پاکنهادی و راستکرداری بود و تا فرجام ایستادگی کرد، اگرچه ته خط را بسیار پیش از آن دیده بود. یادش گرامی و جاودانه باد!
[۱][۱] . شرح زندگی علیمراد داوودی را در اینجا: http://www.vaselan.org/ad-biography.html و اینجا: http://fa.wikipedia.org/wiki ببینید.
[۲] . چه اینکه من نخستین بار بحث علم دینی و تنسیق ویژهای از آن را در این کتاب دیدم؛ نیز شیوهی جدیدی از تحلیل تاریخی فلسفه را در این کتاب خواندم که بعدها در هیچ اثری تکرار نشد.
[۳] . اثر مذکور که هشت سال پس از سرنوشت نامعلوم داوودی منتشر شد، به عنوان بهترین ترجمهی کتاب سال جمهوری اسلامی شناخته شد؛ جایزهای که البته به گفتهی همسر محترم داوودی (https://www.facebook.com/drdavoodi) هرگز به خانوادهی وی تحویل داده نشد!
[۴] . کتابشناسی آثار دکتر داوودی:
. ارسطو، دربارهی نفس، ترجمه و تحقیق علیمراد داوودی (۱۳۷۸) تهران: انتشارات حکمت.
. مینار، شناسایی و هستی، ترجمه علیمراد داوودی (۱۳۷۰) تهران: انتشارات دهخدا.
. امیل، بریه، تاریخ فلسفه (۲ مجلد از آن)، ترجمه علیمراد داوودی (۱۳۵۲) تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
. داوودی، علیمراد، عقل در حکمت مشاء از ارسطو تا ابن سینا (۱۳۷۸) تهران: انتشارت حکمت.
. ژیلسون، اتین، روح فلسفهی قرون وسطی، ترجمه علیمراد داوودی (۱۳۶۶) تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
. داوودی، علیمراد، مجموعهی آثار (الوهیت و مظهریت، انسان در آیین بهایی، و مجموعه مقالات و رسایل در مباحث متنوعه)، تصحیح وحید رافتی، بیتا، انتشارات موسسه معارف بهایی.
[۵] . این نکته را در دو مقالهی “فلسفه و دین” و “امر بهایی و فلسفهی شرق”، منتشر شده در مجلد مربوط به “انسان در آیین بهایی” از سهگانهی مذکور، صص ۲۸۶- ۳۰۶ بیابید.
[۶] . سرنوشت امثال سعیدی سیرجانی، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، و صدها تن مانند اینان را به یاد آورید. نیز گمان ندارم برخورد سخیف حاکمان و نظامیان با بزرگانی مانند، زرینکوب، منتظری، سروش، ملکیان و غیرو و برساختن برنامههای سخیفی چون هویت را کسی بتواند به آسانی فراموش کند.
[۷] . تنها آگاهیهای موجود از داوودی جز آْثار تالیفی و ترجمهای که از وی موجود است و نیز برخی مقالاتی که در نشریات پیش از انقلاب ایران منتشر نمود، اطلاعات بسیار کوتاهی است که در برخی سایتهای مربوط به بهاییان یافت میشود و چند سطری که در دانشنامهی آزاد ویکیپدیا از او نوشتهاند (http://fa.wikipedia.org/wiki ) و البته زیباتر از همه صحفهی فیسبوکی (به این آدرس: https://www.facebook.com/drdavoodi) که برای وی باز کردهاند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.