مسعود علیزاده از زندانیان کهریزک  در صفحه فیس بوک خود از آن چه بر امیر جوادی‌فر، از قربانیان زندان کهریزک  در سال ۸۸ رفته است روایت می‌کند:

این شبها خیلی به یاد لب های تشنه “امیر جوای فر” هستم ، کهریزک هم برای خودش عاشورایی بود .

“امیر با لبانی تشنه رفت و تلخی این حسرت تشنگی را در خاطرمان جا گذاشت””امیر جوادیفر” روزهای سختی را در کهریزک سپری کرد , وقتی وارد “بازداشتگاه کهریزک” شد گردنش , فکش و دنده هایش خرد شده بود و یکی از چشم هایش را بر اثر ضرب شتم مامورین از دست داده بود و همیشه به فکر این بود که چرا یکی از چشمانش نمیبیند , بعد از چند روز چشمانش به شدت عفونت کرد .
یک بار در دست شویی کهریزک وقتی امیر می خواست آب بخورد دیدمش و بهم گفت میدانی چرا چشم سمت چپم نمیبیند ؟؟ گفتن واقعیت برایم سخت بود نتوانستم بگویم چشمت را از دست داده ای , او همیشه با صدای بلند از مادرش کمک میخواست که مادرم چشم هایم را به من باز گردان و بعد از اینکه از کهریزک ازاد شدم متوجه شدم مادر امیر فوت کرده بود و داغ مادرش بر دل امیر مانده بود و در اخر به سوی مادرش شتافت …
روز اخر که داشتیم از کهریزک به اوین منتقل میشدیم “امیر جوادیفر” حالش از چند روز پیش وخیم تر شده بود و در آن افتاب سوزان تیر ماه در کنج سایه در حیاط کهریزک نشسته بود. در همان لحظه (سرهنگ کمجانی رئیس بازداشتگاه کهریزک )به جرم اینکه در سایه نشسته بود و در زیر افتاب سوزان نبود شروع کرد با پوتین بر سر و صورت امیر و دنده های شکسته اش که حدود چند ضربه ای بر تن امیر بی جان زد که امیر از سایه بیرون امد و در افتاب نشست.
“امیر جوادیفر” در راه کهریزک به اوین در اتوبوس حالش خیلی بد شده بود و خیلی تشنه بود و لب هایش از تشنگی خشک شده بود دوستانم به مامورین التماس کردند که به او آب بدهند ولی دریغ از یک قطره آب. امیر با لب های تشنه مرتب خون بالا می اورد..
تنفس کم کم برای امیر سخت میشد. یکی از دوستانم به امیر تنفس مصنوعی داد ولی هیچ کاری از دستش بر نیامد. وقتش بود که امیر در اوج مظلومیت از این دنیا برود و به سوی مادرش بشتابد , امیر با لبانی تشنه رفت و تلخی این حسرت تشنگی را در خاطرمان جا گذاشت ..
امیر جان ما رو ببخش که نتوانستیم برایت کاری انجام دهیم و تو در اخر مظلومانه از این دنیا رفتی و داغت را بر دل پدر, برادر و لبخند گذاشتی ..
ولی مطمئن باش روزی رای سبزت را پس خواهیم گرفت .

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com