کانون‌‌های شورشی، استراتژی پایان ولایت فقیه و  ترس خامنه‌ای

سالی از قیام و اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ گذشت، اما عنصری در آن قیام بارز و برجسته بود که حکومت‌گران و رسانه‌های ولایت فقیه و خواب آنان را آشفته ساخته است؛ کانون‌های شورشی.

از دی ماه ۱۳۹۶ که جرقه اعتراضات سراسری در ایران پس از چند دهه فروکش نسبی خورد، به تناوب ۲ الی ۳ ساله تا کنون چند قیام و اعتراضات سراسری در سپهر سیاسی ایران رخ داده که هر کدام از حیثی دارای اهیمت فراوانند.

رادیکالیزم و فراگیر بودن قیام و اعتراضات آبان سال ۱۳۹۸ که در پی گرانی بنزین، آسمان سیاسی و اجتماعی ایران را در نوردید و قیام و اعتراضات سراسری شهریور سال ۱۴۰۱ که از حیث گستردگی اقشار شرکت‌کننده در آن و استمرار اعتراضات از هر لحاظ در تاریخ حکومت ولایت فقیه بی‌سابقه بود.

سه عنصر برجسته رادیکالیزم، فراگیربودن و استمرار قیام و اعتراضات، تنها برخاسته از یک مبارزه علمی و سازمان‌یافته است که پیشینه و سابقه‌یی تشکیلاتی و نظامی در جامعه داشته باشد.

ناگفته نیز پیداست که در جامعه‌ی سیاسی ایران، فرای نیروهای و احزاب منطقه‌یی، مانند احزاب کردی و… تنها نیروی سیاسی که توان و عزم مبارزه‌یی فراگیر و ملی با خصوصیات ذکر شده را دارد، سازمان مجاهدین خلق است.

امری که تاکید، تصریح و تلویح خامنه‌ای و سپاه پاسداران در جریان قیام‌های ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ به همراه داشت و کمتر روزی هست که فغان مقامات و رسانه‌های خامنه‌ای از کانون‌های شورشی منتسب به مجاهدین خلق به هوا نباشد.

در آن سوی میدان، حکومت ولایت فقیه دائما با اشاره و اذعان به وجود کانون‌‌های شورشی، سعی در آن دارد که این گونه القاء کند که این تشکل‌یافتگی کور بوده و «در پی سوریه‌سازی ایران هستند».

ترس از استراتژی کانون‌‌های شورشی، دلیل اصلی سناریوی خامنه‌‌ای دال بر سوریه‌‌‌ شدن ایران

ناگفته پیداست که هراساندان از سوریه‌سازی، ابتدا به ساکن هراسان‌بودن خود ولایت فقیه را نشان می‌دهد چرا که در صورت گسترش مبارزه مسالمت‌آمیز به مبارزه و قهر انقلابی که خواهان تغییر اساسی و براندازی سیستم و حکومت فعلی است، ولایت فقیه بود خود را نبود می‌بیند و از این رو همواره در پی اهریمن‌سازی و ترساندن جامعه‌ شهروندی از سوریه‌شدن ایران و رخداد جنگ داخلی در آینده می‌باشد.

بدین ترتیب حکومت سعی می‌‌کند بذر ناامیدی و یاس را در دل جامعه شهروندی بکارد.

اما استراتژی کانون‌های شورشی به این دلیل در قیام و اعتراضات سال‌های اخیر موفق و کارآ بوده است که سازماندهی شده و متکی بر یک تشکل و نیروی انقلابی و به خوبی منسجم می‌باشد و تنها چنین پیکره‌ با چنین سازماندهی و قدرت تشکل‌دهی در قالب کانون‌های شورشی، محله‌ها شهروهای شورشی است که می‌تواند با نیروهای تا دندان مسلح حاکمیت ولایت فقیه مقابله و هماوردی کند.

در فقدان کانون‌های شورشی و سازمان رزم و نظم، قطعا برخی فداکاری‌‌ها و جانفشانی‌های فردی و حتی گروهی ولو در مقیاس بزرگ ممکن است در جامعه رخ دهد، ولی به شدت در معرض این عارضه و آسیب است که توسط نیروهای سرکوب و دم و دستگاه به شدت سازماندهی‌شده ولایت فقیه منحرف و مضمحل شود و نتیجه همه‌ی تلاش‌ها و جانفشانی‌ها به هدر رود.

از این رو می‌شود گفت تاکتیک، سیاست و استراتژی کانون‌های شورشی، که از پشتوانه نیروی رهبری‌کننده به خوبی‌سازماندهی‌شده برخوردار است می‌‌تواند به سرعت کارآیی خود را در مقابل نیروهای سرکوب نشان داده و ضعف و ناکارآمدی آنان را به نمایش بگذارد. [کانون شورشی، کوچکترین سلول ارتش آزادیبخش ملی]

از این روست که حکومت ولایت فقیه، اتاق‌های فکر نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و رسانه‌های مزدبگیرش، دائما در پی تخریب استراتژی کانون‌های شورشی و ترساندن جامعه از رادیکالیزم بوده و دائما با بوق‌های تبلیغاتی در میان آلترناتیوهای دست‌سازی در خارج، تبلیغ و تشویق «خشونت‌پرهیزی» را می‌کند.

حال آن که آن که از خشونت و قهر انقلابی جامعه و کانون‌‌های شورشی ترس و واهمه دارد، سیستم حاکم، یعنی حکومت ولایت فقیه است که به درستی می‌داند در صورت بروز «خشونت مورد ادعا» و و رادیکالیزه‌شدن قیام و اعتراضات، همه چیز خود را بر باد می‌دهد.

به دیگر بیان خشونت‌ پرهیز دادن حکومت ولایت فقیه تنها یک دلیل دارد و آن نه دلسوزی برای جامعه بلکه برای خودش است که می‌داند تنها خشونت و مبارزه انقلابی و سازمان‌یافته است که می‌تواند پایان خامنه‌ای  و حکومت ولایت فقیه را رقم بزند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)