تا جایی که متروی تهران جان دارد و به جنوب می‌رود، من هم می‌روم و بعدش دو کورس تاکسی می‌نشینم تا به منطقه مورد نظر برسم. در مسیر اول، پسری کنارم است. به نظرم دانشجو است. حدود ۲۰ ساله. بعدا می‌گوید ۱۸ ساله است. یکی دو سوال که می‌پرسم، می‌بینم مسیرمان یکی است و می‌گوید حاضر است مسیر را نشانم دهد. خیلی هم خوب. لاغر است و صورتش جوش جوشی. نه از این‌هایی که نمی‌شود نگاهشان کرد، اما کلی جوش ریز و درشت دارد. سبزه است و موهایش را به زور بالا داده. زیپ کاپشنش را هم تا گردن بالا کشیده.
اسمم را می‌پرسد، می‌گویم:” جلالی پور”. او هم می‌گوید:” منم علیرضا هستم”.
همین طور با من هم قدم است و بالا و پایین می‌آید. چند بار پیشنهاد می‌کنم که خسته می‌شود، برود، اما نمی‌رود. اولین نفر که به موبایلش زنگ می‌زند، مصطفی است. می‌گوید:” من نیم ساعت دیرتر میام. یه کاری دارم.” نفر دوم، پدرش است. به او هم می‌گوید:” نه کلید را از صفا می‌آم می‌گیرم، شما برو، من یه نیم ساعت دیرتر میام.”
حسابی گشت زده‌ایم. اما هنوز خیال رفتن ندارد. علیرضا حالا شروع کرده از سابقه کاری‌ام پرسیدن. بعد می‌گوید:” شما مگه چند ساله تونه؟”
من: ۳۴.
علیرضا: متاهلید دیگه.
من: نه.
علیرضا: فکر کنم از اونهایی هستید که خیلی دوست می‌شید با آدم ها تا ازدواج کنید.
من: اون چیه اونجا؟
با دست جایی را نشان می‌دهم که واقعا چیز خاصی هم نیست، اما علیرضا توضیح می‌دهد.
علیرضا دست چپ من راه می‌آید و من هم سرم به راست است، اما گوشه چشمم به علیرضا. یک دستی به موهایش می‌کشد. انگار که بخواهد صاف و مرتبش کند.
علیرضا: می‌تونم یه سوال بپرسم؟
من: بلی.
علیرضا: یه پسر جوون مثلا ۲۲ ساله و اینا می‌تونه از یه خانومی که چند سال از خودش بزرگ‌تره، مثلا ۱۰ – ۱۲ سال، خوشش بیاد؟ این طبیعه؟ منطقیه؟
من: برای کدوم طرف؟
علیرضا: در کل. برای رابطه‌ای که قراره به وجود بیاد.
من: بستگی به طرفین داره که براشون منطقی است یا نه. هر کس یه نظری داره.
علیرضا: نفهمیدم یعنی چی.
من: اون چیه؟
باز با دست ساختمان نیمه کاره‌ای را نشان می‌دهم. باز هم سوالم خیلی الکی است. اما علیرضا توضیح می‌دهد. من هم چند تا عکس می‌گیرم. تا تمام می‌شود، علیرضا باز شروع می کند.
علیرضا: می‌خوام ببینم اگه یکی از اون طرف‌ها شما باشید، به نظرتون منطقیه؟
من: من دوست پسر دارم.
علیرضا: نه نه، منظورم شما نبودید. کلی می‌خواستم بدونم. همین جوری.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com