آستانه سالگرد قیام ۱۴۰۱، انتخابات مجلس و ورود مجدد خاتمی به صحنه
در این شکی نیست که در هر هنگامهیی که حکومت ولایت فقیه در معرض اضطرار و شرایط بغرنج قرار میگیرد، کماکان اصلاحطلبان قلابی به مثابه «چوب زیر بغل» به یاریاش میشتابند و یا حاکمیت برای بقای عمر آنان را به بازی میگیرد.
شهریور آغاز شده است و تا چند هفتهی دیگر جامعهی ایران، پا به سالگرد قیام ۱۴۰۱ میگذارد که اخیرا برخی فرماندهان سپاه فاش کردهاند که در آن زمان، حتی برخی از اعضاء مجلس حکومت نیز کاملا به این باور رسیده بودند که کار حکومت ولایت فقیه تمام شده و این حکومت رفتنی است.
برخی دیگر از فرماندهان سپاه نیز در همان زمان افشاء کردند که «فرماندهان ارشد سپاه» مقابل خامنهای «ایستادند» و «امروز داریم میبینیم که چه بزرگانی و چه خواصی کم آوردند…»، «کسان زیادی را دیدیم بریدند. به چشم خود دیدم سرداران بزرگی که کم آوردند… مقابل ارزشها ایستادند، مقابل آقاشان (خامنهای) ایستادند، مقابل نظام ایستادند.»
از این رو حاکمیت در سالگرد آن قیام دچار اضطرابی از جنس خود آن قیام است، خاصه آن که بر محدودیتهای اجتماعی مانند نوع پوشش نیز افزوده و وضعیت اقتصادی کشور نیز نابسامان و گرانی و تورم نیز بیداد میکند.
از سوی دیگر حاکمیت تا چند ماه دیگر نمایش انتخابات مجلس حکومت را در پیش دارد که با توجه به انزوای کاملا مشهود نمایش انتخابات ریاست جمهوری حاکمیت در سال ۱۴۰۰، قطعا نمایش پیش رو نیز نمایش باشکوهی! از انزوا خواهد بود خاصه در پسا قیام ۱۴۰۱. [آشفته بازاری بنام انتخابات باندهای قدرت برای دریدن هم دندان تیز کردند]
در این بین خامنهای و جناحش این را به خوبی میدانند و اضطرار خود را در این شرایط خود درک میکنند.
از سوی دیگر جناح مغلوب حاکمیت نیز این شرایط اضطرار را به خوبی درک میکند و در هنگامهیی که مردم ایران و جامعهی شهروندی، خامنهای و شرکاء را در گوشهی کرنر قرار داده است، فرصت را مغتنم شمرده است.
ماهیت ورود خاتمی به صحنه
بدین معنا که جناح مغلوب حکومت که در سالهای اخیر به خونینترین وجه جراحی و از گردونهی قدرت حذف شد، در معادلهی تعارض بین مردم و حکومت ولایت فقیه، میخواهد از این معادله حداقل سودجویی خود را بکند و برای خویش در آستانه سالگرد قیام و نمایش انتخابات پیش روی مجلس سهمخواهی در قدرت بکند.
از سوی دیگر جناح مغلوب حاکمیت به خوبی میداند که اگر معادلهی بین مردم و حکومت ولایت فقیه به نقطه جوش، یعنی براندازی و تغییر حاکمیت سیاسی برسد، اولین بازندهی آن تمامیت حاکمیت خواهد بود و فرقی بین جناح خامنهای و اصولگرایان ولایت فقیه و اصلاحطلبان قلابی در این بین نخواهد بود، به عبارت دیگر تر و خشک حاکمیت با هم خواهد سوخت.
به دیگر بیان مردم ایران در پی تغییر و براندازی هر دوی این جریانها را به یک چوب خواهند راند.
از این روست که مهرههای جناح مغلوب به ۲ دلیلی که فوقا ذکر شد، هر از گاهی به عرض اندام و جلوهنمایی پرداخته و افاضاتی! را بر روی دایره میریزند.
به میدان آمدن اخیر مهرههایی چون بهزاد نبوی، رئیس سابق «جبهه اصلاحات» و محمد خاتمی دیگر سر «اصلاحات» در این بستر قابل تبیین است.
خاتمی در مصاحبهیی با روزنامه «انصافنیوز» صحبت از «ایستادن در کنار مردم»، «شناخت دردهای آنها»، «خوداصلاحی حاکمیت» کرده است.
او همچنین از موضع سهمخواهی بار دیگر در نقش حیلهگرانه و روباهصفتی، ژست و مانور «مردمسالاری» نیز گرفته و در ظاهر امر به خامنهای و جناح غالب حاکمیت تاخته است.
هر چند سخنان و اظهارات وی در لفافه پیچیده شده باشد، اما ماهیت اصلی ورود و عملکرد و اظهارات کنونی این افراد و از جمله خاتمی از این معادله خارج نیست.
یعنی محمد خاتمی با تمامی لفاظیهای مورد اشارهاش به عیان در میز خامنهای بازی میکند و نیتش بازخرید عمر برای بقای آن است و نه بازی در میز مردم ایران.
این رویکرد و ماهیت را در آنجا که خاتمی به روشنی اظهار میدارد که از روی کار آمدن «جمهوری اسلامی» پشیمان نیست و با «همین قانون اساسی هم میتوان اصلاحات کرد» میتوان دید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.