با مطالعه تواریخ و مطالب در این ۴۴ سال اخیر متوجه شدم که اگر انقلاب طلبان ۱۳۵۷ می آمدند با محمدرضاشاه پهلوی این قضیه شبه مگناکارتایی را انجام می دادند، امروز نیاز به شبه مگناکارتا و انقلاب پرریسک دیگر نبود. موقعیت بیت رهبری و نیروهای مسلح مشابه دی و بهمن ۱۳۵۷ است:

– نخست اینکه این مرزهای ساختگی بین اللملی هر چند مصنوعی اند، و اما واقعی اند، این شناسنامه ها و کارت های ملی و گذرنامه و تابعیت ها واقعی اند

– اسطوره ها و داستان های حماسی سده های گذشته- بخشی اش در قصص کتاب های دینی متبلور شده و همچون نزولات آسمانی پندار گشته حاکی حقایقی است، انگاری جمشید و گیلگمش و نوح یک روان بودند در تن های گوناگون، کشتی نوح (نوآ) فلات ایران و پیرامونش بوده و آن کسان و جانوران داخلش همان مهاجرات و پنهاه جویان از سیلاب های و آب گرفتی های نابود کننده تمدن های باستان فلات ایران و پیرامونش بوده اند(؟!)، اسطوره (استوره) ترکیبی از حقایق و وقایع با داتسان سرایی است تا شیوه جذاب برای انتقال روایی از نسلی به نسل دیگر باشدف طبیعتا هر انتقال از نسلی و از روای به نسلی و روای دیگر دچار دگرش می شود. انگاری، نوآ (نوح) بالقوه یک نام ایرانی و آریوایرانی زبانی است، واژه “نو” + وند مبالغه “آ” یک واژه پیوندی زبان هندواروپایی است.

– وقتی می گویم همه گزینه ها روی میز است، منظور آن پندارهای جنگ طلبانه جنگ تمدنی اقلیت متوهم فرنگ نشین نیست، گزینه همه روی میز هستند یعنی لزوما برای رسیدن به هدف آرمانیه و متعالی مادی معنوی از یک راه نیست، راه های مختلف است.

– حکمرانی مردمی، در تحت سامانه جات سکولاری و لائتیسه و بهره گیری از تجارب ارجمند و بهگزینی شده از ایدئولوژی های چون لیبرالیزم و سوسیالیزم و تئوکراسیزم و… می تواند بستر کشور ملت متکثر و هم زیستی فراهم کند، در این منظر، هر مدعی سیاسی می تواند حزب خویش تاسیس و در رقابت های مثلا ۵ ساله برای احراز ماقم جمهورشاه و نخست وزیر و سرانجمنی پارلمان و وزراتخانه رقابت کند، آقایان و خانم های مشتاق فعالیت سیاسی و مدعی خدمت گزاری به وطن مانند، مجتبی خامنه ای، سلامی، ضرغامی، باقری، حسن خمینی، جواد لاریجانی، علی مطهری، قالیباف، رضا پهلوی، اکبر گنجی، صادق زیباکلام، مهتدی، اسماعیلیون، قجر، عبادی و… هر کدام حزب خویش تاسیس کنند و به شیوه دموکراتیک خودشان در معرض رای مردم قرار دهند.

– تا زمانی قدرت سیاسی و نظامی در دستان حکمی است، می شود با او شبه مگناکارتیی اجرا کرد، تقسیم قدرت مطلقه به دموکراتیزه، به هر دو تضمین و تا منافع ملی و عمومی و بویژه مردم معمولی که اکثریت قاطع ملت تشکیل می دهند حاصل شود.

– شبه مگناکارتا ۱۴۰۲مرداد ماه قبل وقع بازخیزش شهریور، همان شعورمندی عظیم ملی را می طلبد صدها سال پیش مردم انگلوساکسونی از خود ظهور دادند که پایه یکی از قدرتمندترین و باشکوه ترین و طولانی ترین ممالک تاریخ فراهم کرد (به منفیاتش فعلا نمی پردازم)، اما این شبه مگناکارتا بین لردها و پادشاه نیست، بین نخبگان و مردم معولی و رئوس قدرت حاکمه است، تقسیم قدرت بین مردم و رئوس قدرت حاکمه است، پذیرش جمهورشاه از سوی مجتبی خامنه ای و اگر نپذیرفت، بین کی فرماندهان نیروهای مسلح خواهد به مدت دو الی ۵ سال، تا انتخابات هم او و هم رقبا شرکت کنند و اگر مردم به هر کسی رای دادند، به مدت ۵ سال جمهورشاه خواهد شد.

– بنگرید اگر چنین مگناکارتایی در دی و بهمن ۱۳۵۷ صورت می گرفت چقدر جلوی این همه خسارات مادی معنوی گرفته می شد؟ این سه نسل سوخته دهه های ۱۳۵۰و۶۰و۷۰ صورت نمی گرفت، چند تلیارد یورو خسارات ناشی فرصت سوزی و اتلاف منابع و غارت توسط مفسدان و تحریم و… به وقوع نمی پیوست، جایگاه اقتصادی و رفاهی و سعادتمندی مردم ایران در ده کشور اول نخست جهان بود، لااقل این جایگاهی مستعد ایران بود را کشورهایی نظیر امارات و قطر و کره جنوبی و مالزی و ترکیه و… نمی گرفتند، البته منکر استعداد و تلاش مردم این کشورها نیستم و نه حسادتی دارم و نه مخالفتی با این جایگاهشان (زحمت کشیدن و نازشان باد) ، منظور این است ایران هم می توانست در کنار آنها باشد.

– فرصت نیست تا همه مطالب گذشته دوباره یادآور شوم، اما قضیه مهم عفو ملی یادآور می شوم، مصالحه ملی، نیازمند عفو ملی است، هر دو طرف از همدیگر کشتارها و جنایات و ظلم و غارت و فسادها و زندگی ها برگرفته اند، عفو ملی در شبه مگناکارتا برای همین است که خط صفر کشید، هر که هر چه کرده هر چه برده حسابش با خدایی که می پنداریم هست، خودش داوطبانه حاضر به توبه و طلب عفو حلالیت شد و تا مقداری توانست اموال پس بدهد به بیت المال، واگذار به وجدان خودش، اما از این پس این بساط ظلم و جنایت و فساد برچیده شده و ادامه غارت و اتلاف فرصت و نسل و منابع ملی تمام شده و منابع ملی در اختیار حاکمیت و دولت حکمرانی مردمی شده و با محوریت اقتصاد بازار آزاد رقابتی و بخش خصوصی تحت نظر حاکمیت ملی دموکراسی خواهد بود.

  • عفو ملی پیش نیاز شبه مگناکارتا است.

 

آخرین فرصت شاید؟ خشت اول کژ نهادید ج.ا، شانس نجات خودتان و مردم از خطرات فروپاشی سریع یا مرگ تدریجی، تغییر نوع حکومت به سکولار دموکراسی است، از این اسم و رسم خودتخریبی دست بردارید

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)