ریوار آبدانان عضو شورای رهبری کنفدرالیسم دموکراتیک جوامع کوردستان (ک.ج.ک)
وضعیت حاد و بهبنبسترسیدهی رژیم جمهوری اسلامی در مقابل جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» همچنان ادامه دارد. رژیم، کاملا از مسیر عادی خود خارج شده و شدیدا بحرانزده است. اما عملکرد غوغاسالارانهی اپوزیسیون سلطهطلب ایرانی، نهتنها کمکی به جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» نکرد بلکه یک کودتای سیاسی علیه «زن زندگی آزادی» بود. تلاشی بود برای به انحراف بردنِ انقلاب مردمی و دموکراتیک «زن زندگی آزادی» و تبدیل آن به یک انقلاب رنگی و لیبرال. رفتار آگاهانهی جنبش در قبال اپوزیسیون اثبات کرد که نه ناسیونالیسم مرکزگرا و نه ناسیونالیسم اتنیکی هیچکدام نمیتوانند پاسخگوی خواست جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی« باشند. اصولا جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» گذار از این دو نظریه و جریان سیاسی بود. طی چند ماه اخیر دیدیم که اپوزیسیون مرکزگرا که پشت خاکریز «حفظ تمامیت ارضی» سنگر گرفته و اپوزیسیون اتنیکگرا که پشت سپر «ملیگرایی و تجزیه» خود را پنهان کرده، به هم رسیدند و برای تقسیم قدرت در آینده، حتی دست به ائتلاف زدند. منفعتطلبی و نان به نرخ روز خوردنِ هر دو جریان کاملا آشکار شده است. وقتی این جریانات انحصارطلب در درون خودشان گروه فشار و رفتارهای دیکتاتورمآبانه دارند و عملکردشان غیردموکراتیک است، واضح است که ماهیتا تفاوتی با جمهوری اسلامی ندارند. تا اینجای کار، اپوزیسیون راستگرا و اقمار ملیگرای اتنیکی و «حزب باد»های ارتجاعی که با آنها زدوبند کردهاند به هر ترفندی متوسل شدهاند، نتوانستهاند جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» را با مقاصد پلید خود همراه سازند. آنهایی که برای تقسیم قدرت در آیندهی رؤیاییشان با هم اعلان «همبستگی» کرده بودند به وضعیت دشواری گرفتار شدهاند. زیرا حوالهکردن مطالبات دموکراتیک زنان و ملتهای ایران به یک «صندوق رأی» که گزینههای انتخابیاش را از هماکنون معلوم کردهاند، هیچ اقبالی در میان مردم پیدا نکرد. معنای صندوق رأی در نظر اپوزیسیون سلطهطلب این است که پس از براندازی، مردم رأی بدهند و اختیارات خودشان را تسلیم برخی اشخاص و جریانات مشخص نمایند، سپس صحنهی سیاست را ترک کنند و بروند خانهنشین شوند. این همان شیوهی استبدادی است که استراتژیاش در طول تاریخ ایران، جلوگیری از مبدلشدن مردم و تودههای رعیت به «ملت دموکراتیک و ارادهمند» بوده است. از این لحاظ هیچ فرقی بین شاهان قاجار، رضاخان و خمینی نیست. اما آنچه جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» در افق خود دارد صرفا رأیدادن برای حکومت آینده یا برخورداری از برخی حقوق لیبرال، آزادیهای محدود فردی و کنوانسیونهای حقوق بشری نیست و ماهیتی بسیار رادیکال و انقلابی دارد.
صندلی قدرت در دموکراسی حقیقی، نهایتا خالی خواهد ماند. زیرا قرار نیست کسی بهعنوان تصمیمگیرنده در رأس قرار بگیرد و دیگران مجری محض و گوشبهفرمان باشند. بنابراین هر جریانی بخواهد با هدف کسب قدرت، بر موج انقلاب سوار شود از نظر جامعه هیچ تفاوتی با جمهوری اسلامی ندارد و تداوم استبداد چندهزارسالهی ایرانی محسوب خواهد شد. و این بزرگترین درسی است که مردم ایران بهدرستی از تاریخ خود کسب کردهاند. رژیم جمهوری اسلامی از یک سو با سرکوب وحشیانه و از سوی دیگر با بازگذاشتن میدان برای همبستگی برخی جریانات مخالف و بهظاهر برانداز، تلاش کرد جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» را منفعل سازد. به همین دلیل تضعیف و شکست پروژههای نادموکراتیک اپوزیسیون سلطهخواه، برای جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» یک پیروزی و گام رو به جلو محسوب میشود.
با تضعیف اپوزیسیون سلطهگرا و شکست زنجیر همبستگیِ جریاناتِ انقلابستیز، از این پس نیروهای انقلابی میتوانند با همگرایی در میان خود، یک جبههی دموکراتیک و ضدفاشیستی تشکیل دهند و با تمرکز بیشتر بر روی تاکتیکهای نوین، جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» را به پیش ببرند.
زنان و ملیتهای ایران از طریق جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» یک دگرگونی و جهش کیفیتی صورت دادند. مساله صرفا مقابله با یک رژیم نیست بلکه دگرگونی عمیق فکری و نمودیافتن آن در زندگی فردی و اجتماعی است. مقابلهی مستمر با حجاب اجباری و اعتصابات کارگران و رنجبران، گامی مهم در رد زندگی بردهواری است که جمهوری اسلامی با تحمیل آن بر جامعه، بقای قدرت خود را تضمین میکند. این مبارزات و اعتصابات اگر گسترش یابند، میتوانند مانند یک بازوی قوی عمل کنند و جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» را وارد مرحلهی جدیدی از رویارویی با رژیم نمایند.
جریانات و گروههای سلطهطلبی که خواهان «رهایی به هر قیمت ممکن» هستند به هیچ وجه تغییرات اجتماعی و گذار به شیوههای زندگی مدرن و دموکراتیک را در برنامهی خود ندارند و تنها دغدغهشان گذار از نظام فعلی است. یعنی نهایتا به جابهجایی قدرت در بالا رضایت میدهند. این شیوه از سیاستورزی به هیچ وجه با خصلت جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» همخوانی ندارد. آنچه میتواند برای زنان و ملیتهای ساکن ایران، آزادی و برابری و عدالت به ارمغان بیاورد این است که خصلت انقلابی «زن زندگی آزادی» در تمام عرصههای زندگی اجتماعی و سیاست مبنا قرار داده شود. به این ترتیب باید هر نوع ملیگرایی، مرکزگرایی و سلطهخواهی مردود شمرده شود. یک همگرایی کنفدرال و دموکراتیک گسترده (که در حال حاضر در چارچوب جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» بهشکل طبیعی در بین تمام هویتهای ساکن ایران شکل گرفته)، میتواند به یک برنامهی سیاسی مشخص و نظاممند منتهی شود و جنبش را بهشکل فعالتری از درون رهبری کند. تمام افراد و نیروهای مدرن و دموکراتیکی که خواهان ساماندهی به حیات سیاسی و اجتماعیشان بر اساس ارزشهای انقلاب «زن زندگی آزادی» هستند میتوانند در این ائتلاف مشارکت کنند. قرارداد اجتماعی مدرن و دموکراتیک ایران میتواند از دل چنین همگرایی دموکراتیکی پدید آید. با چنین شیوهای، گروههای متنوع هویتی، زنان و ملیتهای مختلف ایران، اصناف و طبقات گوناگون میتوانند انقلاب «زن زندگی آزادی» را بهشکل سازمانیافتهتری پیش ببرند. در حال حاضر شاهد تکثیر هزاران کانون و سلول مقاومت اجتماعی علیه رژیم هستیم که به اشکال مختلف علیه سرکوبگری و وحشیگری رژیم ایستادگی میکنند. اگر این سلولها و کانونهای متکثر حول یک سازماندهی نامتمرکز، دموکراتیک و کنفدرال همگرا شوند، قطعا جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» با شیوههای تازه و نیرومندتری بر رژیم ضربه خواهد زد و دستاوردهای بزرگتری را رقم خواهد زد. رمز تداوم و پیروزی جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»، تشکیل یک شبکهی بزرگ «کنفدرال دموکراتیک» در میان همهی هویتها، ملیتها و زنان ایران است.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.