حضور مجدد فیلمی از اصغر فرهادی در مراسم اسکار ۲۰۱۴ به عنوان نماینده ی ایران بار دیگر اورا در کانون توجه رسانه های معتبر در زمینه ی فیلم و سینما قرار داد . اصغر فرهادی که پیشتر فیلم های تاثیر گذاری نظیر شهر زیبا – درباره ی الی و جدایی نادر از سیمین با یک جایزه اسکار از این فیلم را در کارنامه خود دارد اینبار نیز فیلمی را روانه ی سینما ها کرده که حرف اصلیش روابط انسانها و چالشهای پیش رویشان می باشد . اصغر فرهادی از معدود فیلم سازانی است که مخاطب داخلی و خارجی را با هم آشتی داده و تا آخر پای دیدن فیلم هایش می نشاند. عنصری که متاسفانه در کمتر فیلم ساز وطنی دیده می شود.بجز مواری نادر ، فیلم های جشنواره پسند خارجی معمولن با مخاطب داخلی ارتباط برقرار نکرده و فیلم های مورد توجه داخل برای مخاطب بین المللی اغلب نامفهوم بوده اند. مطلب زیر از پیتر برادشاو منتقد گاردین می باشد که فیلم اصغر فرهادی را مورد واکاوی قرار داده و سعی می کند بر روابط شخصیتهای فیلم نور افشانی کند . به اعتقاد من خواندن مطلب فوق به مخاطبین در فهم بهتر فیلم کمک شایانی می نماید.
ترجمه مطلب از سایت سینمای ما می باشد.
کالبدشکافی دردناک یک رابطه
تداوم انرژی و خلاقیت فرهادی در فیلمسازی آدم را تسلیم میکند
اصغر فرهادی با فیلمی گیرا، جذاب، اگر چه کمی قابل پیشبینی، به کن آمده بود؛ قصهای از فروپاشی یک مثلث عاطفی بین برنیس بیژو، علی مصفا و طاهر رحیم. فیلم مضامینی از جدایی نادر و سیمین را دوباره بررسی میکند که بینشان، اخلاقمندیِ عشق به موازات مفاهیمی مثل رابطهٔ نامشروع و زندگی خانوادگی در دنیایی که خانوادههای متشکل از بیش از دو ازدواج کاملاً طبیعی محسوب میشود بر دیگر مضامین برتری دارند. اما در اینجا این تم با رویکردی تراژیک موکد شده است: گذشته و چنگ انداختن بیترحم آن بر حال. فرهادی استیصال و خشمی که برای شکست دادن به گذشته داریم، برای تصحیحِ تصمیمهای بیسرانجام و نادرستِ قدیم را نشان میدهد.
گذشته ملودرامی بغرنج و اغلب درخشانی است که بازیهایی هوشمندانه و کنترل شده ارائه میدهد. شبکهای با وقار و دقت چیده شده از جزییات و تغییرات غیرمنتظره پلات و چرخشهای مضطرب کننده و افشاشدنها در فیلم به کار رفته است. خود روایت فیلم احتمالاً کمی بیش از حد محتوم است. مقداری ملودرام که در دل تراژدی جای داده شده و فقدان حضور یک شخصیت روی پرده احتمالاً صحنه آخر را قابل پیشبینی میکند. فیلم معمولاً مثل یک تئاتر است، اما به معنای جالب توجه و هیجانانگیزش. تداوم انرژی و خلاقیت فرهادی در فیلمسازی آدم را تسلیم میکند.
فرهادی نشان میدهد که کالبدشناسی یک رابطه مثل تشریح موجود زنده است: دردناک و شاید حتی بیشتر مخدوش کننده حقیقت تا دستیابنده به آن. آیا ماری باید کارهای طلاق را در غیاب احمد انجام میداد؟ آیا او باید پیوندهایش با گذشته را به سادگی قطع میکرد و با نارضایتی لوسی شخصاً کنار میآمد؟ فرهادی نشانمان میدهد که جوابِ مثبت و «بله» گفتنِ به این پرسشها شاید جواب منطقی باشد، اما در عینحال این سوالها از اساس بیربطند چرا که ماری مصمم بود که احمد را برگرداند تا یکبار دیگر با او در روندیِ مخرب روبرو شود.
چیزی که در این درام برانگیزنده است اهمیتی است که برای عذرخواهی قائل شده: بچهها وادار میشوند تا برای کوچکترین اشتباهی عذرخواهی کنند، مگر نه به والدینشان نخواهند رسید. سمیر برای رفتارش از ماری عذرخواهی میکند. شاید عادت متمدنانهٔ عذرخواهی و پشیمانی بیشتر از اینکه باعث انفصالمان از اشتباهات گذشته شود، بهانهٔ اتصال و تکرار خطاها میشود.
مرددم که آیا فرهادی فیلمش را بیش از حد انباشته با جزییات و غافلگیریهای روایی نکرده، در حدی که آدم مکث کند و از خودش بپرسد آیا این همه واقعاً لازم بوده است.اما واقعاً چه کار گیرایی است و چه تار وپود روشنفکرانهای دارد با آن سکانس افتتاحیهٔ درخشان که از همانجا میتواند مصیبتهای پیش رو را حدس زد. عقبنشینی خطرناک است؛ عقبگرد خطرناک است، گذشته خطرناک است.
http://www.cinemaema.com/module-pagesetter-viewpub-tid-26-pid-8804.html
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
این مطلب به همراه تصویر و فیلم آنونس می باشد که متاسفانه نمایش داده نمی شود
سه شنبه, ۳۰ام مهر, ۱۳۹۲