چرا اتحادیه اروپا فعلا سپاه را تروریستی اعلام نخوهد کرد

                                     چینی­ سازی سپاه پاسداران و حاکمیت آن در ایران

 

از روزیکه درخواست تروریستی اعلام شدن سپاه از سوی اتحادیه اروپا و بریتانیا به عنوان یکی از خواسته­های برحق جنبش انقلابی زن زندگی آزادی درایران و خارج از کشور مطرح شد و راهپیمایی­هایی برای آن برپا شد، فعالین، سازمان­ها، احزاب، و سازمان­های حقوق بشری همگی سعی داشتند به هر شکلی در این خواسته کمکی کرده باشند. در این بین پیروزی­ها نسبتا بزرگی هم به دست آمد، تحریم اعضای رده پایین، که چیزی حدود ده هزا نفر را توسط دولت کانادا شامل می­شد، سپس رای قاطع کنگره اروپا و خواسته شان از کمیسیون اروپا برای تروریستی اعلام کردن این نهاد بود.

شاید یکی از کسانیکه تلاشی شبانه روزی در این راه گذاشته، و عزیزن ترین داشته خود، یعنی جان عزیزش را به میان آورده، وحید بهشتی نازنین است که دز ۶۲ مین روز اعتصاب غذای خود رو به روی ساختمان وزارت امور خارجه بریتانیاست. هر بار جمعی اعلام شده تا ایرانیان تقاضای تروریستی اعلام شدن سپاه را به گوش اتحادیه اروپا برسانند، جدا از گوش­های بسته؛ تعداد زیادی از عاملین مستقیم و غیرمستقیم سپاه و جمهوری اسلامی ایران به راه افتاده اند تا از فلسلفه بافی و آوردن دلایل سیاسی و امنیتی گرفته تا فشارهای مستقیم و غیرمستقم (شعبان بی مخ ها) بر فعالین یا برهم زدن تجمع هایی که با هدف درخواست­ها از اتحادیه اروپا برا تروریستی اعلام کردن این نهاد برگزار شده در پی آن باشند که از تجمعات اپوزیسیون خارج از کشور را به هم زده و به آشوب بکشانند، دلیل و بهانه تجمع هرچه که باشد.

با بررسی شرایط، من بر این باورهستم که جز کشورهای بسیار کوچک، یا آنها که چیزی از جنگ تمام و عیار با جمهوری اسلامی ایران ندارند این سازمان را تروریستی اعلام نخواهند کر، هرقدر هم ما تلاش کنیم یا شواهد ارائه دهیم. نمیخواهم آن جغدی باشم که دائم میگفت من میدانم ما شکست خواهیم خورد!. برای آن دلایلی دارم.

 دلیل آنرا باید در ماهیت حقیقی سپاه، پاسداران و بررسی موارد مشابهی مثل حزب کمونیست چین بررسی کرد. جمهوری دموکراتیک خلق چین، پدرخوانده ی جمهوری اسلامی است، و روسیه تنها یک متحد استراتژیک که نشان داده حتی توان نجات دادن خود را هم ندارد. در دنیای که قدرت اقتصادی، و سهم کشورها در تجارت جهانی و تولید ناخالص ملی شان قدرت آنها را تعیین میکند، چین به واقع یک ابرقدرت محض محسوب میشود.

جمهوری اسلامی و ساختار جمهوری اسلامی را، نباید همانند دیگر دیکتاتوری های منطقه مانند سوریه دید، چراکه این دیکتاتوری دارای ایدئولوژی ست، مثل دولت خلف چین، پس این دیکتاتوری را باید با مدل های موجود از دیکتاتوری های دارای ایدئولوژی باید با جمهوی خلق چین باید مقایسه کرد به این دلیل که از سال های دهه شصت به بعد سپاه ودولت سفرهای زیادی به چین داشتند و به دنبال روش کنترل آنها بر مردم بودند، سوی دیگر، شوروی و دولت نازی هم سال هاست که مرده اند،. شباهت این دو کشور به این دلیل است که در هر دو یک نهاد بسیار بزرگ وجود دارد که مردم از آن می­ترسند، کسانیکه دنبال سود هستن در پی پیوستن به آنند، هرجا پول و قراردادهای کلان هست یک پایش آنها هستند، قدرتی دارند فراتر از آنچه شاید دنیا و مردم تصورمی­کنند.

در کتاب رولت سرخ یا شاهزاده سرخ که هر دو بخش های اساسی به رئیس جمهوری کنونی جمهوری خلق چین میپردازند، تایید بر این نکته وجود دارد که قدرت «شی ژین پینگ» از ریاست جمهوری او نشات نمیگیرد، بلکه ناشی از ریاست او بر حزب کمونیست چین است که مدتی پیش جشن صد سالگی­اش برگزار شد. شخصا به چین سفرهایی داشته­ام و این ایده­ی ریشه اصلی قدرت در چین را بارها ار افراد متفاوت شنیده، و درعالم سیاست هم نشانه­های فراوانی برای اثبات آن دیده می­شود.  قدرت و نفوذ حزب کمونیست ابتدا از طریف گروهی که پولیت بورو خوانده میشد اجرا میشد، اما شی ژین پینگ به مرور تمام قدرت را از آن خود کرد و از ان زمان قدرت حزب کمونیست چین را هر روز بیشتر و بیشتر کرده است. جدا از موجودیت دولت جمهوری خلق چین، شی ژن پینگ به عنوان تنها رهبر تنها حزب موجود در کشور، دارای بالاترین قدرت ممکن است. قدرت او نه از رئیس جمهوری بودن، که از ریاست این حزب برآمده است. این از طریق ریاست بر این حزب و تعیین افراد در کمیته های مختلف بوده که هرچه نیاز داشته را برای قدرت چندین دهه­ای خود فراهم کند. شاید حذف کردن خفت­بار رهبر قبلی حزب از کنگره قبلی نمادی بود از پاکسازی کامل درون حزب که بارها انجامم شده و هرکه وفادا به رهبر نبوده حذف شده و کسی جرات پیگیری وضعیتش را هم ندارد، و هر بار برای اهداف سیاسی، اقتصادی، ژئوپولیک و تجاری جدیدی تعریف کرده که سیاست در های باز و ورود به اقتصادی جهانی یکی از آنها بود، سیاستی مه بارها فراتر از شیائوپینگ بودند.

اما چرا حزب کمونیست چین را با سپاه پاداران انقلابی اسلامی مقایسه میکنم؟ شبهات­های غیرقابل کتمان این دو سازمان، که نه دولتی در سایه، بلکه سایه­ی بر دولت هستدند، که کارکرد و الگوی رفتارشان را شبیه به هم میسازد، بخصوص در زمینه کنترل داخلی. حزب کنونیست چین نزدیک به ۶۰ میلیرد از مرادوات سامی بازار چین ررا در کنترل  هستندارد، و تقریبا تمام کارفرمایانان و ثروتمندان چبنی آنگونه که در کتاب « رولت سرخ» شرح داده شده، به جلساتی مهم با اعضایی از حرب کممونیست دعوت میشوند و تقریبا اکثرشان هم همیشه منتظر چنین دعوتی از یک مقام حزبی هستند. همکاریکه حزب از آنها خواهد خواست از منافع اقتصادی و مالی، تا حمایت در مواقع لازم، و همکاری های امنیتی در مواردی مانند الیبابا را شامل م­شود و اکثر ثروتمندان عاشق همکاری با حزف هتند چون بی نهایت ربرایشان سود دارد. سیطره سپاه هم بر اقتصاد ایران هم که نیازی توزیح ندارد.

 

راه رسیدن به مقامات دولتی، خواه وزارت باشد یا معاونت و فرمانداری، یا استانداری و شهرداری شهرها، همگی از حزب کمونیست چین میگذرد که ۹۶ میلیون نفر عصو دار از میان یک میلیارد و اندی چینی که به دلیل جدا بودن از حزب شانس چندانی برای موفقیت های تجاری یا سیاسی نخواهند داشت.

 

 

احمدی نژاد، آن معجزه ی هزاره سوم، زمانی آنها را برادران قاچاقچیی  خواند و روحانی به آنها لقب «دوست یا اسحه» داد این رئیس جمهورها متوجه شده بودند که دولت و و وزرایش کاره­ای نیستند. به هر حال، برادران قاچاچی، و یا همان دولت با تفنگ به اشتباه در ایران درک شده است. از زمان ریاست جمهوری مهندسی شده­ی رئیسی، به عنوان فردی مطیع و ساکت، امروز تقریبا تمام اعضای هیئت دولت رئیس جمهوری رئیسی از اعضای فعلی یا سابق سپاه هساتند، و اکثریت مطلق استانداران و فرمانداران هم با اساس همین روش انتخاب شده اند. امروز در ایراند دولت و حاکمیت قانون اساسی و قانونی نیست که حکومت میکند، بلکه طبق الگوی برادر بزرگتر، یعنی چین، دولتی داشته اند فارتر از آنچه در انظار دیده میشود. مسئولین بسیاری از حکومت جمهوری اسلامی مورد تحریم های حقوق بشری قرار گرفته اند، حتی برخی فرماندهان هم مورد تحریم ها بوده اند، اما آنچه برای هر روزنامه نگاری قابل مشاهده است و در بسیاری کتاب ها ذکر شده، برای سیاسمداران غربی هم روشن و واضح است، این است که سپاه مانند حزب کمونیست چین تمام ایران را در اختیار خود دارد.

 

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نه بخشی نظامی یا اقتصادی از حاکمیت ججمهوری اسلامی ایران، که تمام آن، و حتی دقیق تر، فراتر از آن است و دولت و حکومت حالا دیگر تنها بخشی از آن هستند که اساس اوامر ، و رهبری واقعی سپاه، که فعلا آیه الله خامنه ­ایست. در چنین شرایطی، تحریم تمام سپاه پاسداران به معنای اعلام جنگ به این سازمان پلید. اما به امروز تنها کشوری که حاضر به این اقدام شده است که آن هم به پیش از جنبش ژینا بود. آن هم بر اساس تنش های دائم آمیریکا بوده که در یک تنش نظامی دائم با جمهوری اسلامی ایران قرار دارد، و تحریم سپاه که به معنای از دست دادن کامل تجات با ایران ینده است را سال هاست رها کرده است. با وجود رای بالا در پارلمان اروپا، رهبران کشورهای اروپایی حاضر به تروریست اعلام کردن آنجه که  سازمانی است که دلایل و شواهد ترروریستی بودن واضح و روشن هستند. هر چین شناسی میداند که در ابتدا باید به تحقیق در مورد حزب بپردازد، در ایران هم از چند سال گذشته چنین شده، و این سپاه پاسداران است که ایران را در چنگ دارد. اعلام تروریستی آن، اعلام تروریستی تمامیت حاکمیت ایران است که هیچ کشوری مایل به آن نیست. تمام تجات، روابط خارجی، اوضاع بی ثبات منقطقه، کشورهای اروپایی را از این کار میترساند.

نشانه های آنکه سپاه پاسداران صرفا یک سازمان تروریستی و نظامی نیست را میتوان در مصاحبه های ظریف دید، که مدعی بود «میدان» بر دیپلماسی قدرتی داشت فراتر از قدرت دیپلماسی، میدان همان سپاه و دپلماسی هم وزیر امور خارجه ای است که چهل میلیون نفر در انتخابات منتهی به پیروزی اش شرکت کرده بودند. سپاه پاسداران تمام است، مثل چین، تمام مشاغل و مناصب تنها میان همین گروه تقسیم شده، و تحریم آن به معنای تحرییم تمام و کمال ایران خواهد بود.

وقتی چنین اختاپوسی در کشور سیطره پیدا کرده و منصب و موقیعیتی نیست که در اختیارش نباشد، یا هیچ سیاست داخل یا خارجی خارج از دایره تصمیم گیری ان انجام نمیشود، چطور انتظار داریم اتحادیه اروپا تمامش را تحریم کند؟ سازمان های اطلاعاتی این کشورها کر و کور که نیستند، میبیتنند شرایط را، و میدانند سپاه تبدیل به  چیزی شبیه حزب کمونیست چین شده، و پس از اتفاقات و وقایع مرگ و میر که دست خداست، حتی رئیس جمهوری هم مثل چین تنها و تنها از دل سپاه و به دلیل رهبری آن خواهد بود، درواقع رئیس جمهور همان فرمانده سپاه خواهد بود، سپاهی که حتی دیگر علنا بخش به ظاهر خصوصی را هم فتتح کرده و هرچچه بوده را از آن خود ساخته.

در شرایط فعلی آنچه کشورهای دیگر را به تحریم و کامل سپاه پاسداران وا میدراد، تنها یک راه دارد و تغییر ماهیت سپاه از آنچه که تصویر کردیم. تنها آن راه آ« این است که با نافرمانی مدنی، اعتراض خیابانی، تعصب­های صنفب فراوان و همینطور اشتباهات خودشان با درگیری های بیخود و تضعیف توان سپاه پاسداران، هیمنه قدرت آنرا شکسته و حاکم اصلی ایران تصویر نکرد. تنها زمانیکه جنش اپوزیسییون ایران با اتحاد، اکسین های بزرگ، و همینطور نافرمانی های مدنی و اعتصاب ها و فعالیت ها به شکلی سازمان یافته و متحد خود را به عنوان آلترناتبوی توانا به دنیا معرفی کند. در چنین شرایطی کشورهای اروپایی و دیگر کشورها مایل و قادر به تحریم سپاه پاسداران حواهند بود.

برای درخوایت فرار دادن سپاه پاسداران انقلاب در فهریت تروریستی، بید پیش از هر چیز، این سازمان را از آنجه هست تفیر دهیم و مبارزت داخی قدرت و نفوذ آنر زبر سوال ببرد و یک آلترناتبو فوب و متحد به عنوان آلترناتبو معرفب کذد.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)