#در_چنین‌_روزی ۲۹ اسفند ۱۲۸۸، همان مجلس ملی مشروطه که با کمک ستارخان از دست سلطنت نجات یافته‌بود، در پارک اتابک روی نیروهای ستارخان اسلحه گشود و ۳۰۰ نفر را کشت تا انجمن شورایی و ایالتی تبریز را سرکوب کند. واقعه پارک اتابک شاهد مثالی بر لزوم تمرکززدایی و تکثرگرایی حکمرانی در ایران است.
انجمن‌های مخفی در سراسر ایران انقلاب مشروطه را زیر شعار «عدالت، حریت، مساوات» رهبری کرده بودند. اما «مجلس شورای ملی» به قدرت رسیده ‌بود که اکثر نماینده‌ها از تهران یعنی ۶۰ از ۱۵۶ کرسی و از «طبقات» مرتجعی تشکیل شده بود که اساساً علیه آنها قیام صورت گرفته بود، مانند: «شاهزادگان»، «اعیان و اشراف» و «علما و طلاب». در یکی از شبنامه‌های آزادی‌خواهان می‌خوانید:

 

«رعیت انقلاب کرد تا نمایندگان رعایا به مجلس بروند و نه غاصبین مال ملت. به خیالتان مردم نمی‌دانند وثوق‌الدوله‌ها چقدر مال از مردم صرف کرده‌اند و امروز وکیل مشروطه شده‌اند؟ این نمایندگان همانان‌اند که مردم علیه‌شان برخاستند… سبحان الله ما وکیل انتخاب کردیم که در مجلس شورا حقوق مغضوبه ما را از دست ظالمین بی‌رحم بازستاند. هیچ وقت احتمال نمی‌دادیم که وکیل بتواند حقوق حقه‌ما را به ظالمان ببخشد … اگر پیشتر بدون سند حقوق ما را می‌بردند، حالا با سند می‌برند که وکلای مجلس چنین رای داده‌اند.»

بهمن ۱۲۸۷، حدود یک سال پیش از واقعه پارک اتابک انجمن شورایی و ایالتی تبریز یک «کمیته نجات» برپا کرده بود که ستارخان ریاست عملیات آن را به دوش می‌کشید. شعار نظامی آنها این سرود بود:«یا شاسون دولت مشروطه میز هرآن یاشاسون، یا شاسون مشق الین ملت ایران یاشاسون». این نیرو به همراه نیروهای نظامی انجمن‌های شهر‌های دیگر پس از به توپ بستن مجلس توسط شاه توانستند دوباره پایتخت را در تیرماه ۱۲۸۸ آزاد کنند.

از پس از پایان انتخابات ۱۲۸۵، مجلس ملی صحبت از برچیدن انجمن‌‌های ملی سراسر شهرهای ایران را می‌کرد و تصمیم بر آن داشت تا کنترل امور را از دست آنها خارج و به دست خود گیرد. استثناً در این یک مورد قوای روسیه و بریتانیا نیز با هم یکزبان بودند. اما به دلیل ماجراهای به توپ بسته شدن مجلس این کار به تعویق افتاد و قانون خلع سلاح در ۱۲۸۹، برای خنثی کردن قوای نظامی انجمن‌ها به تصویب رسید.

برای خلع سلاح کردن ستارخان، ابتدا یپرم خان، همرزم قدیمی او را فرستاندند تا او و یارانش را در پارک اتابک اقامت دهند. سپس مذاکرات آغاز شد اما چون به نتیجه نرسید، نیروهای دولتی به سمت پارک تیراندازی کردند که موجب کشته شدن حدود ۳۰۰ نفر و زخمی شدن تعداد کثیری شد. ستارخان نیز راه رفتن یک پایش را از دست داد.

در عکس بالا ستارخان را در بستر و باقرخان را در کنارش می‌بینید، برای مطالعه بیشتر ‌می‌توانید به «انجمن‌های شورائی در انقلاب مشروطه» از هما ناطق و «تاریخ ۱۸ ساله آذربایجان» از احمد کسروی رجوع کنید.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)