ابر جنبش زنان ایران که بدنبال مرگ مظلومانه دخت ایران “مهسا امینی” در بازداشتگاه گشت ارشاد بازوی سرکوبگر رژیم ظهوری سراسری و مستمر بخود گرفته است دارای ویژه گیهای زیر میباشد.

  1. توسط زنان و دختران ایرانی بصورت دسته جمعی اجرا و رهبری میشود.
  2. جنبشی است زنانه که نه فمینست است نه ضد مردان و نه متکی به مردان.
  3. اگر چه جنبش با تحریک سرکوب گشت ارشاد و در ارتباط با حجاب شروع شد، با گوش دادن به گفتمان دختران این ایران چه در داخل کشور و چه در شبکه های اجتماعی بسرعت نمایان شد که خواستار احقاق حقوق تمامی آحاد جامعه بویژه زنان و دختران کشور از معضلات اقتصادی گرفته تا معضلات فرهنگی، مذهبی، اجتماعی، قضایی و سیاسی در قالب گفتمانی که تابحال در ابعاد اجتماعی و آگاهانه آن وجود نداشته است، بعلاوه اینکه (ایرانِ نوین) ی را نوید میدهد و نمایندگی میکند و بدنبال خلق آن است.
  4. نوید ایران نوین دادن آن نه تنها ریشه در خواستهای مترقی و گفتمان جدیدی است که در صحنه مبارزات اجتماعی مطرح و پیاده میکند بلکه آن محتوا را با نمایشی سلحشورانه، شجاعانه، استوار، مستقل، با صلابت، با اطمینان و اعتماد بنفس خارق العاده عملی و فکری ناشی از درک عمقی از خواسته هایشان توسط دختران جوان و زنان و مادرانشان و البته متحدینشان در میان مردان آنهم در ابعاد اجتماعی و نه تک نمونه هایی از زنان فرهیخته، به منصه ظهور رسانده.
  5. تحولی دگرگون کننده است، چرا که این جنبش توسط کسانیکه که در گذشته ی کهنه، در یک دیدگاه مردسالارانه، از ضعیف ترین حلقات جامعه تلقی میشدند که همواره باید از صحنه های درگیری میدانی-خیابانی دور باشند و صحنه را به مردان سپارند، رهبری و اجرا میشود، طوریکه کمتر زن آزاده ای در جهان [“دنیای آزاد و پیشرفته” که در آنجا نیز صدای زنان از ستم و نابرابریهای جنسیتی به آسمان است( همچون جنبش های محدود “می تو”…)] ماند که در مقابل کیفیت فکری و عمق مبارزاتی آن سرتعظیم فرود نیاورده و بدان در حد توان و درک خود پاسخ مثبت نداده و یا از آن حمایت نکرده باشد.
  6. هرچند دارای حداقل سابقه و ریشه چهل و سه ساله متاثر از “شدت گرفتن سرکوب بی سابقه زنان” در قالب حجاب اجباری است. جنبشی است علیه ریشه چندین هزار ساله تاریخی ناشی از تبعیض و سرکوب زنان در بستر استبداد سیاسی رسمی دولتی و متحد تاریخیش استبدادِ فرهنگی مردسالارانه.
  7. نمایشی است سلحشورانه از اینکه توانسته است نه تنها در مقابل ستم مردسالارانه رژیم حاضر بایستد و خواهان رفع آن باشد، بلکه خود را از هرگونه دامِهای فریبنده بدتر از ستم رژیمِ حاضر، مانند شعار “حجابِ رادیکالِ اسلامِ دمکراتیکِ مجاهدین” تاکتیک های بشدت ضد زنی که تلاش میکنند این زهر مهلک و طاعون تاریخی (ستم مردسالاری) را با سوس های امروزی در قالب “اسلام دمکراتیک” و “اسلامِ رهایی بخشِ زنان”، بدست خود فروش ترین زنان خادم در کلوپ مردان(سازمان مجاهدین)، همچون مریم رجوی بخوردش بدهد را بهمراه  روسریشان به آتش کشیده و برای همیشه بی آینده کند.
  8. با تکیه به عنصر بالندگی و اهداف بشدت رادیکال خود توانسته اهداف جنبش را از قید وبند و فریب چپ، بعنوان یک “خواست و اهداف با اولویت دست چندم” بعد از خواست طبقه کارگر رها سازد. چرا که زنان خود بدست کارگران مرد مورد استثمار قرارمیگیرند. از این روی نوید بخش شکستن بن بست تاریخی سوسیالیسم و گفتمان دو صده گذشته “چرا کارگران متحد نمیشوند و چرا کارگران حتی در استثماری ترین و صنعتی ترین کشورهای پیشرفته برخلاف تئوریهای مارکسیتی بپا نمیخیزند؟” باشد.
  9. برداشتِ “کارگران رادیکالترین و بالنده ترین طبقه” میباشند را از بنیان تغییر داده و نشان داد این زنان هستند که رادیکالترین و بالنده ترین بوده چرا که توسط مردان کارگر کارخانه ها و معادن در قالب پدر، شوهر، برادر و دیگر عناصر جامعه مرد سالار مورد ستم و تبعیض و استثمار و سرکوب قرار میگیرند، بنابراین زنان هستند که در مبارزه برای امحاء چنین ظلم وستمی چیزی برای از است دادن جز زنجیر های مردسالاری از انواع و اقسام آن بر گردن و پایشان ندارند.
  10. تاریخا مدعی است در نفی مقوله استثمار، این زنان نیستند که رهایی شان در گرو حاکمیت طبقه کارگر است، بلکه این طبقه کارگر است که بدست زنان از استثمار رها خواهند شد.
  11. از این رو نوید بخش سوسیالیسمی “زنانه” است که ریشه آن نه در کوبیدن بر طبل تضاد طبقاتی و نفرت کارگران از استثمار سرمایه داری و در نتیجه اعمال دیکتاتوری پرولتاریا، بلکه این سوسیالیسم زنانه -اومانیستی ریشه در انسانگرایی و عشق به بشریت و عدالت اجتماعی واقتصادی و زیست محیطی دارد و از این روست که بغایت ضد استثمارو نظام سرمایه داری و سوسیالیست واقعی و انسانی است.
  12. جنبشی اجتماعی، سراسری و گسترده و بنابراین ملی، است. چرا که حیطه حضور و عملش محدود به هیچ صنف و مکان(شهر و استان) و سن و طبقه و ایدئولژی وغنی و فقیر نیست.
  13. رهبران آن، درعمیق ترین نقطه عاطفی و احساسی جامعه بعنوان دختر، خواهر،همسر و دخترخاله و… مردان قرار دارند، مردانیکه سالیان بنوعی(درخانواده، محل کار و تحصیل و اجتماع) در قالب همدستِ سیستم مردسالارِ سرکوب، علیه اش بوده و هستند، و توانسته با تکیه به مظلومیت خود و نمایشی جگر سوز از مقاومت در برابر سرکوبهای بی رحمانه ای که شده و میشود، به بخش آگاه این همدستان مردسالار سرکوب نشان دهند که دردشان با آنها مشترک است و خواسته های تمامی اقشار جامعه را نمایندگی میکنند و از این رو، رهایی و آزادی آنهانیز به رهایی زنان وابسته است.
  14. توانسته در جامعه سنتی ایران با شکستن تابو ضد ارزشی مردسالارانه، را با قرار “گرفتن زنان بصورت گسترده در نوک رهبری جنبش و درگیری با نیروهای سرکوبگر و دستگیری و زندان رفتن و … آنهم به بصورت گسترده و در سراسر کشور” را به یک ارزش اجتماعی-سیاسی-فرهنگی تبدیل کند، تا دراثر آن نگاه “شهروند دسته دوم مردان” را به خود تاریخا متحمل کند. طوریکه در اثر آن امروزه هر ایرانی در جهان با سری بلند خود را ایرانی میخواند.
  15. توانسته است با تکیه به رادیکالیزم تاریخی خود، جامعه مردسالار را شقه کرده و بخش آگاه آنرا بتدریج تحت رهبری فکری و دلیرانه و سلحشور و شجاعانه اش (بصورت فعال در پشت سرش و یا کنارش) در این جنبش تاریخی با خود متحد کند.
  16. توانسته است  بخش دیگر را به حمایت غیرفعال (بصورت حمایت از داخل خودروها و رهگذاران خیابانی و مغازه داران، و در اینترنت) از خود بکشاند و بخش دیگر را با خنثی نمودن مخالفت آنها با ورود و شرکت زنان به مبارزه در خیابانها و اعتراض و درگیری با نیروهای سرکوبگر وا دارد، و اینگونه جنبش را ارتقاء و دشمن قدار را تضعیف کند.
  17. به همین میزان در حال تغییر فرهنگ ایرانیان و حتی با آنچه در انعکاس جهانی آن دیده شده  جهانیان در عمیق ترین اشکال آن در نگاه به زن بویژه زن ایرانی هستند.
  18. قدرت آن و رمز استمرار، ماندگاری و شکست ناپذیریش، گذشته از موارد فوق، ریشه در این دارد که موتور و محرک جنبش “محصلین و دانشجویان” هستند. گروه اجتماعی که لزوما مشکل جدی معاش ندارند(بطورکلی تحت حمایت خانواده خود هستند) یعنی مجبور نیستند تحت فشارهای اقتصادی، جنبش را تعطیل و بدنبال سیر کردن شکم خود و یا خانواده باشند.
  19. قدرت دیگرش در جوان و پر انرژی بودن و همزمان مسلح بودن به دانش امروزه زندگی انسان مدرن است.
  20. نداشتن قفل زنجیرهای ایدئولژیک نسلهای گذشته مانند جهان دو قطبی، بر پای فکریش. نداشتن هیچ فصل مشترکی با نسلهای گذشته و حاکم.
  21. بلحاظ امنیتی شکست ناپذیر است چون متمرکز نیست بلکه در تمامی کوچه ها، خیابانها، محله ها، مدارس، ادارات، روستاها، و شهرهای سراسر کشور گسترده است و نیروی سرکوبگر توان و نیروی لازم برای مقابله با این گستردگی را ندارد.
  22. جنبشی آینده نگر و مترقی که با شعارهای خود با تمامی جنبش های و حرکات ساختگی و فرصت طلبانه رو به عقب، در خارج کشور مرزبندی جدی دارد.
  23. با شعارهای از زاهدان تا کردستان جانم فدای ایران اجازه نداده که دستان خارجی علیرغم هزینه های سرسام آور  راه اندازی تلویزیونها و شبکه های گسترده به بهانه سرکوب داخلی، با رهبری تراشی، رهبری جنبش را بنفع جریانهای تضمین کننده منافع خارجی، و تجزیه طلب مصادره کنند.
  24. با بدست گرفتن آگاهانه رهبری جئبش با شعارهای تاریخی خود (از سقز تا زاهدان جانم فدای ایران) و پذیرش آن توسط تمامی آحاد ملت با به میدان آمدن همه استانها از سیستان و بلوچستان تا کردستان، امر ی که پارچه گی و استقلال کشور را بعنوان امری حیاتی در جنبش خود به ثبت رساندند.
  25. نسلی از زنان را پرورش و به میدان آورده که خواسته هایشان را خودشان نمایندگی میکنند و آنرا مدیون به اصطلاح رهبران و یا مردان نیستند، و اینگونه تحولی فرهنگی-اجتماعی-سیاسی را در جامعه و افکار ایرانیان در عمیق ترین اشکال ممکن امروز نهادینه میکند. از همین رو برعکس دوران قبل و در جریان انقلاب ۱۳۵۷ که زنان در صحنه مبارزه به تمام و کمال شرکت داشتند ولی بزودی دستآوردهای مبارزاتیشان بدست بخشی ازمردان و با سکوت بخش دیگر مردان به یغما رفت، اینبار نه تنها بازگشت ناپذیر است، بلکه بعنوان مادران، سازندگان، معلمان، اساتید، کارمندان، …و در یک کلام پرورش دهندگان فرزندان وسازندگان آینده کشور که در آینده ایران نقش حیاتی بازی خواهند کرد متضمن تداوم این فرهنگ در آینده نیز هستند.
  26. این جنبش زنان ایران بروشنی ایدئولژیهای داعشی مجاهدین که به کمک بوغ های استعماری و دشمنان ایرانی، مدعی هستند که آزادی زن با روسری اجباری از حرمسرای مردِ رهبری عقیدتی (مسعودرجوی) در اسلام دمکراتیک!!! میگذرد را بگور سپردند.

داود باقروند ارشد 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)