آن طور که ما قدیم عادت کرده بودیم آمریکایی ها وقتی می خواستند کشوری را بر هم بریزند و اختیارش را به دست بگیرند، آلترناتیو تراشی می کردند و خلاصه نوکری پیدا می کردند و بزرگش می کردند و برایش تبلیغ می کردند تا به هر ترتیبی بود برایش اعتباری، هرچند لق و موقت، دست و پا کنند تا به هر ترتیب شده و بخصوص با کودتا، به قدرتش برسانند که کارشان راه بیافتد. خودمان که دیده ایم و باقی مردم دنیا هم آن قدر دیده اند که حاجت به آوردن مثال نیست.

این عادت به عوض دکش کلاسیک باعث شده تا تحولی را که در روش های رهبر بی مروت جهان آزاد پیدا شده است درست نبینیم و اگر هم دیدیم درست متوجه منطقش نشویم. موقعیت فعلی اپوزیسیون ایرانی که مدت هاست آمریکایی ها از کارش انداخته اند، نمونۀ روش جدید است. در این جا فقط یک جایگزین، فرضاً سپهبد زاهدی نداریم که صیقلش بدهند و سوار کار بکنند. نگاهی به این جلسۀ هشت نفره بکنید و از این مهم تر، ملحقاتش را هم در نظر بیاورید تا دستتان بیاید که چه می گویم. همین طوری که نگاه بکنید می بینید که با یک نفر سر و کار ندارید، چهره ها و حتی سلائق متفاوت است. تازه این جا آنهایی هستند که اصولاً قرار است پهلوی چی باشند یا این که بشوند، همین هایی که وکالت داده اند و اگر هم نداده اند، بالاخره یک جور دور شاهزاده می چرخند و وزوزی می کنند. ولی یک چند تایی هم هستند که رسماً جمهوری خواهند و برای این ها ادا می آیند ولی سر همه شان به یک جا بند است. وحدتی بینشان هست، ولی کجا؟

وحدتشان در پیروی از نومحافظه کاران آمریکایی است، برخورداری از پشتیبانی مادی و معنوی آنها و کوشش در پیشبرد سیاستشان. از این دیدگاه که به صحنۀ اپوزیسیون ایران بنگرید منظره مرتب می شود و نظمی که به ضرب پول و فشار سیاسی بر آن حکمفرما گردیده، درست خواهید دید و متوجه خواهید شد که چطور تنها وسیله ای را که برای مبارزه با حکومت آخوندی دارید و همین اپوزیسیون معیوب است و هزار جور هم برایش لغز می خوانید، از شما دزدیده اند و گذاشته اند در جیب خودشان. از قدیم مثل بود که می گفتند از نخورده بگیر بده به خورده. همین است دیگر، فقیر را بدوش و غنی را پروار کن.

ممکن است بپرسید غامض شدن صورت مسئله چه فایده ای دارد؟ چرا کسی بیاید و در روش ساده ای که برای پیشبرد مقاصدش داشته است این اندازه پیچیدگی ایجاد کند؟ چرا لقمه را چند بار دور سر بگرداند؟ چند دلیل دارد که برایتان می گویم.

اول دلیلش بلبشویی است که از بابت فکری و سیاسی در بین ایرانیان حکمفرماست. وقتی مردمی این اندازه پراکنده هستند و هر کدام بر سر هر چیزی با بقیه کلنجار می رود، برای این که بخواهید بر سرشان سوار شوید باید اول خودتان به یک شکلی منظمشان بکنید و اگر نمی توانید وحدتی بیافرینید، اقلاً در چند دسته مرتبشان بکنید. آمریکایی ها هم چند دهه است که مشغول سر و صورت دادن به اپوزیسیون ایران هستند ولی انصافاً موفقیتشان هم خیلی چشمگیر تر از خود ایرانی ها نبوده.

ولی فقط این نیست. یعنی این بی سر و سامانی یا به قول آنهایی که فکر می کنند حسن است «تنوع رنگین کمانی ما» نیست که باعث شده آمریکایی ها چنین معرکه ای راه بیاندازند. این روش به خودی خود محاسنی هم دارد. اول از همه این که در جایی که گوناگونی نیست چون همه دنبال یک سیاست هستند، تصور تنوع را ایجاد می کند و به هر کس فرصت می دهد تا مجالی برای ابراز سلیقه پیدا کند تا خیال کند که با بقیه فرق دارد ـ دیوار سیمانی را به این ترتیب رنگ آمیزی می کنند. وحدتی که آمریکا درست کرده و فایده ای به حال ما ندارد، به این ترتیب استتار می شود.

دیگر این که به این ترتیب به جای یک زلنسکی ده تا درست می کنند و اگر بلایی سر یکی دو تای انها آمد، خشاب پر است و زلنسکی زاپاس آماده. علاوه بر این، وقتی نامزد ها متعدد باشند، اداره شان هم آسان می شود. وقتی با یکی طرفید، ممکن است توقعاتی پیدا کند و مشکل زا بشود. ولی رقابت در نوکری، خواه ناخواه، کار ارباب را آسان می کند. به علاوه، مسابقه در خوش خدمتی هم از تبعات چنین آرایشی است که در جای خود بسیار مطلوب است. همه می خواهند شاگرد اول باشند. اگر یکی خواست نافرمانی کند، فوری به او حالی می کنید که بقیه منتظرند.

خلاصه این که به این ترتیب دست ارباب باز می شود و دست مردم بسته.

خوب، این از توصیف وضعیتی که وضعیت نشد. حال ببینیم ما چه بکنیم که دست خودمان باز شود و دست فضول بسته. آیندۀ ایران را به این ترتیب قفل کرده اند و باید بازش کرد. اگر نکنیم، افتخار رفتن در صف عراق و لیبی و اوکراین نصیبمان خواهد شد. حریف زورمندی داریم ولی حتماً از حکومتی که می خواهیم بیاندازیم و خواهیم انداخت، قوی تر نیست.

زورآزمایی در میدان بحث و تبلیغ انجام خواهد شد و باید چند خط عمل را تعقیب کرد.

اول از همه برگرداندن سر بحث به منافع ملی ایران. این گفتار هپل هپو را که همه جا را گرفته و دائم صحبت از این می کند که حذف جمهوری اسلامی برای جهان چنین و چنان است، باید دور ریخت. بحث ما باید متمرکز باشد بر منافع ایران و مردمش. مردم جهان به فکر خودشان باشند، ما به فکر ایرانیم. کسی را هم که تن به قبول این شرط اساسی نمی دهد باید از دایره بیرون انداخت. این که طرف فارسی زبان است، چیزی را تغییر نمی دهد. گول این شعار ها را نخورید که باید همۀ نظرات به حساب بیاید. حرفی نیست، همه فرصت ابراز داشته باشند، ولی آنهایی را باید در حساب آورد که دغدغۀ ایران و ایرانی را دارند و مرهمی بر زخم مردم می گذارند. در این زمینه اصلاً رودربایستی نکنید. قرار نیست ما منافع آمریکا و اسرائیل را تأمین کنیم، گردن کلفتند و بلدند و امکانات دارند، خودشان بکنند. هر کسی هم فکر می کند که باید بکنیم برود پیش صاحبکارش.

باید به این شبه رهبران فرنگی ساخته حالی کرد که کسی قرار نیست دنبالشان برود. در تمام فرصت هایی که برای ابراز نظر و در حقیقت محض میدان دادن به ابراز پشتیبانی از آنها، ایجاد می گردد باید درست پیام عکس را فرستاد و یک نه ی بزرگ توی صورتشان زد. فشار به هر ترتیب روی رسانه های موجود را هم که تماماً در خدمت این پروژه هستند، نباید از قلم انداخت. چه روی خود رسانه و چه تک تک کارکنانشان. اینها دارند مملکت را می دهند برود و فردا که رفت دیگر نخواهید توانست نشانی شان را پیدا کنید.

باید در همه جا، به طور دائم و با صدای بلند گفت که اینهایی که دارند باد می کنند، نمایندگان ما نیستند و قرار نیست آیندۀ خود و کشورمان را به دست این ها بدهیم. تا نگویید و حالی بقیه نکنید، کار جلو نخواهد رفت. دنیا، دنیای صدا و تصویر است. اگر بقیه مال شما را پخش نمی کنند، خودتان بکنید.

از این رسانه های دوزاری که فقط می توانند صدایشان را بلند بکنند، نترسید. صدای رسانه ها از تک تک شما بلند تر است ولی نه از جمیع شما. جمع که بشوید بر آنها فائق خواهید آمد. با قدرت که عمل بکنید تابع و منکوبشان خواهید کرد. قرار بر این نیست که این و آن دولت خارجی با صرف پولی که در مقیاس کشوری، چندرغاز است و با همکاری مشتی بی مایه و میانمایۀ خودفروش و وطنفروش، برای ایران و ایرانی تکلیف تعیین بکنند. باید هم به روی خودشان تف انداخت و هم به روی نوکرانشان. حباب موجود رسانه ای را باید شکافت. در این زمینه تنها ابزاری که برای ما مانده که تازه آن هم هزار تقلب و نادرستی و پشت پا با خود دارد، همین رسانه های معروف به اجتماعی است. باید از اینها تا حد امکان استفاده کرد. درست است که حرفها راجع به هم ذاتی این ها با دمکراسی و هزار جور ادعای دیگر از زمرۀ تبلیغات ایدئولوژیک است و خود این ها وسیله است برای بازی دادن مردم، ولی در این جا رخنه ای هست که می توان از آن وارد شد که در جای دیگر نیست.

حرف هایی را که می خواستم بزنم، خلاصه زدم و سریع چون تصور می کنم که با مسئله آشنا هستید و همین که طرح کلی داستان دستتان بیاید، خودتان خوب می دانید که چه بکنید. حرفم این است که تعلل نکنید، سستی نکنید و از همه مهم تر، رحم هم نکنید. بدانید که کسی به شما رحم نکرده و نمی کند.

۲۳ فوریۀ ۲۰۲۲، ۴ اسفند ۱۴۰۱

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است

rkamrane@yahoo.com

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)