ملت ما را آزاد بگذارید، شعاری که در جریان ملی شدن نفت از سوی دکتر مصدق و دکتر فاطمی مطرح شد، کعبه و سنگ بهانه‌ست که ره گم نشود، فرض کنید که در صحرایی بیکران راه را گم کرده‌اید و هیچ نشانی از زندگی نیست تا به جاده‌ای می‌رسید که در صحرا تا بیکران کشیده شده است شما در مسیر جاده می‌افتید حتی اکر دیگران راه گم کرده به شما مسیر دیگری را نشان دهند ولی شما به جاده ایمان دارید که حتما به مقصدی دیر یا زود خواهد رسید، داستان ما و وکیلان خود خوانده نیز چنین است، بارها گفته ام که یک بازیگر فقط بازیگر است و به دید کاسب کارانه به هر چیزی نگاه می‌کند، حساب دو تا دو تا چند می‌شود دارد، داستان ۲۸ مرداد یکبار دیگر اتفاق می‌افتد اما اینبار نه به شکل درام بلکه به شکل کمدی دوباره بازیافت میشود، مشتی الوات شعبان جعفری و فواحش مغزی خود را وکیل اکثریت جامعه ایران معرفی می‌کنند، پس مانده سکس فرقه ساینتولوژی نازنین بنیادی صدای عدالت جامعه ایران می‌شود، ما بت تراش خوبی هستیم اما بت شکن خوبی نیستیم، دوباره به پرستشگاه می‌رویم و بتی را که دیروز شکسته بودیم با چسب به هم می‌چسبانیم تا دوباره آن را به شهر بیاوریم، اما این بت صلابت پیشین را ندارد و به کاریکاتور می‌ماند ، همانگونه که شیخ را پس از ۱۴۰۰ سال از گوردخمه به شهر آوردیم تا دنیایی را به آتش بکشد، اژدهای خفته را به شهر نیاورید، حالا خواب آلود است فردا که به منابع بیکران ثروت و قدرت این کشور دست یافت خدا هم حریف او نیست.

غرب در حال تست اولیه مهره‌های خود است از روسری قرمز و فیروزه‌ای تا پهلوی و فرقه اسماعیلیه و… به روی استیج می‌آیند و هنرنمایی می‌کنند و جالب است که هیچ هنری ندارند، بیشتر به دلقک می‌مانند تا رهبر، ما در این مبارزه تنها هستیم، خودفروشی سکه رایج این بازار است چه فرق می‌کند که چه کسی بیاید مگر به حال ما فرق می‌کند هر کسی بیاید باید تضمین دهد که منافع غرب را تامین می‌کند و نه منافع ملت ایران را، روزی در این سرزمین دکتر فاطمی سفارت انگلستان را بست او نمیدانست که روزی می‌رسد که مزدور بی‌بی‌سی شدن و دست در دست پنتاگون دادن افتخار می‌شود.

۱۴۰۰ سال است که مشغول دعوای مرحوم عمر و مرحوم علی هستیم، ۱۵۰ سال است که مشغول دعوای شیخ و شاه هستیم، مگر ملت ما چه می‌خواهد، فقط یک چیز می‌خواهیم ملت ما را آزاد بگذارید، دلسوزی دنیای غرب به حال ملت ایران را عاقلان باور نمی‌کنند،  در دنیای امروز همه چیز پول، سکس، اسلحه است، در این سرزمین بلاخیز جز استبداد چیزی نمیروید، هر چند دهه، مام میهن باردار می‌شود و بجای آزادی، بچه غول میزاید، این بچه غول بعدها غول بزرگی می‌شود و ما می‌گوییم این از کجا آمده‌؟ زیرا دیگران باردارش کرده‌اند که در بزرگسالی منافع آنها را تامین کند، قادسیه همیشه در حال شدن است، گرفتار در این تکرار پردرد و درد بی‌درمان،

یکبار بچه غول را زیر درخت سیب نشاندند و عکسش را در ماه انداختند و به عنوان گل یاسمن از فرانسه آمد، اینبار ببینیم بچه غول از آمریکا می‌آید یا از آلبانی یا از کانادا،

ملت ما را آزاد بگذارید، مام میهن خودش به وقتش آزادیخواه میزاید، خودش رهبر میزاید، همانطور که مصدق و دکتر فاطمی را زایید. نمی‌شود رهبر ساخت و وکالت داد، رهبران در کوران حوادث طلوع میکنند.

سلطنت پهلوی را خون فاطمی بر باد داد، مگر فاطمی چه میخواست، حمایت از نفت ملی یک کشور همیشه به تاراج رفته، با دوستی از سیستان صحبت می‌کردم، می‌گفت ما کجا را داریم که برویم، ما جز این کشور هستیم، میمانیم و می‌میریم، سیستان نه پاره تن ایران که قلب ایران است. بیش از صد سال مبارزه طولانی برای مشروطیت و دمکراسی و آزادی صورت گرفته، پیران ما تو را به بیعت با شیخ یا شاه فرا میخوانند، استبداد را خوب و بد می‌کنند، خون را در ترازو اندازه‌گیری می‌کنند و می‌گویند شاه کم آدم کشت، اخلاق نسبی شما چه فرقی با تقیه شیخ دارد.

رسالت ملیون ایران اتحاد بر سه اصل آزادی، دمکراسی و عدالت برای جلوگیری از این انحراف تاریخی است، شعار زن، زندگی، آزادی به شعار من وکالت میدهم رسید، این شوخی تاریخ فردا به واقعیت جامعه بدل خواهد شد.

ملت ما را آزاد بگذارید

ﭼﻪ ﻫﻨﺮ ﺑﺖﺷﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﺑﻮﺩ ﺁﺯﺭ ﺑﺘﮕﺮ

ﺧﻮﺩ ﺑﺨﻮﺩ ﺑﺖ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻮﺩ ﺁﺯﺭ ﺷﮑﻨﺎﻥ

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)