من در چهارمین سال، از گذران حبس و تبعید، صدای پای رهایی و آزادی را از تمامی ایران می‌شنوم. دیوارهای اوین نمی‌تواند جلوی رسیدن صدای #زن_زندگی_آزادی از چهارگوشه‌ی ایران را بگیرد.

این ها چیزی از ترس و وحشت هر لحظه‌ام از شکنجه و اعدام و سرکوب را کم نمی‌کند. هر بار با پخش نامستندی فرو می‌ریزم؛ گرچه نوید انقلاب را خیابان در گوش‌مان زمزمه می‌کند. من در زندان دانشجوی رشته‌ی حقوق هستم و در میان این سردی و وحشتِ هر روزه، برای اخذ امتحان به مکانی به نام فرهنگی زندان اوین می‌روم. مکانی که فقط جایی برای برگزاری آزمون‌ها بود. حال گویا تبدیل به ساختمان بازجویی شده است. لابد بسیار طبیعی است که مدارس به سربازخانه  و دانشگاه ها به محل هجوم اراذل حکومتی تبدیل شده است.

در تاریخ هفتم آذر‌ مقابل درب خروجی فرهنگی، پسر جوانی را در حال بازجویی دیدم. من فریاد می‌زنم تو رو خدا اعتراف نکن و مرگ بر شما ستمگران که به زودی تقاص پس می‌دهید. جلوی دهانم را مأمور زن می‌گیرد و به زور می‌بردم. می‌توان حدس زد که در این مدت، عموم احکام زندان و اعدام، از دل همین بازجویی‌ها درآمده است. از دل شکنجه‌گاه‌ها.

اینک تکرار اعترافات اجباری و پخش نامستندها ادامه دارد اما صدایی که فضا را می‌شکند این بار نه از راهروی بازجویی بلکه از خیابان‌های مریوان، ایذه، رشت، مازندران و سیستان و بلوچستان و باقی شهرهای ایران به گوش می‌رسد. این صدا، صدای انقلاب است.

صدای واقعی #ژن_ژیان_ئازادی .

 

 

#سپیده_قلیان 
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#قیام_ژینا
#قیام_زندگی
#زندان_اوین

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)