آیا بدون علم و آگاهی‌،‌می‌توان تاریخ ساز بود ؟

“برای …” کسانی که با روز شمار  ج.ا.ا.  زندگی کردند ، نتایج آن چه از ۱۴۰۱/۶/۲۵ تا کنون رُخ داد ،  کم وبیش قابل پیش بینی بوده است .
“برای …” افرادی که بادقت عملکرد۴۰ -۵۰ ساله بنیان گذاران و کنشگران ج.ا.ا. را زیر نظر داشته اند ، پیشاپیش به سرنوشت این خیزش سرشار از شهامت وفدا کاری واقف بوده اند .
” برای …” انسان هائی که از نقش تاریخی فضل الله نوری های ضد قانون ، مدرس های ضد زن . کاشانی های ضد وطن دوستی و باورهای‌ دنباله رو راستین آنان ، آیت الله خمینی بانی ج.ا.ا. ، آگاهی دارند ،کمتر در پیش بینی آن چه گذشت ره به خطا می جویند .
“برای …” روشنفکرانی که از تشیّع و اسلام شناخت دارند ، آن چه در این مدت بر سرخیزش مالامال از فریادهای آزادی خواهی رفت ، موجب حیرت شان نگردید.
“برای …” روشنگرانی که به چگونگی پیدایش و عملکرد ادیان مبلغ ومروج یکتا پرستی علم و آگاهی دارند ، ازچگونگی ایفای نقش تاریخی آنان در مسند قدرت بدرستی علم وآگاهی دارند .

از ابعاد دیگری هم می توان به موضوع نگاه کرد و ” برای …” های پر شمار دیگری را ردیف کرد .
برخی‌از اشارات وتشبیه ها را باید جدی‌گرفت ، مانند ” درخت کهنسال ” ها  و  ” دنبال بهانه بودن” ها را !
اولی به قدمت دستگاه قدرت دین سالاران اشارت دارد و دومی به آمادگی مقابله به بی رحمانه ترین شکل در برابر انواع ” اغتشاش ها”(!).  

حکمرانان متکی بر ادیان یکتا پرستی و به ویژه ادیان ابراهیمی ، خود را وابسته به نیروئی لایتناهی می دانند که بسیار والاتر از وابستگان به قدرت های مادی است ، شاه با آن چهارمین مقام جهانی ارتش اش، وقتی خود را از حمایت سران قدرت های دنیائی محروم دید ، دُم اش را روی کول اش گذاشت و صحنه را خالی کرد ، صدام حسین که ازبرتری های خودش و کشورش نسبت به شاه و ایران خبر داشت ، فوری  در آمد و گفت : شاه کُلت داشت‌ و ایران را ترک کرد ! 
ظریفی اهل تاریخ و تفکر و نظر اشارتی به منبعی دارد که در اوائل انقلاب در آن آمده بود : ” ناظران آشنا به خرده فرهنگ های این جامعه هیچ گاه تردیدنداشته اند عاشقان ولایت در روز واقعه مثل سامورائی مغلوب در سکوت و تنهائی خود کشی نخواهند کرد. جائی هم برای رفتن نخواهند داشت .کشتی را با خود ته دریا می برند .”

نظام آپارتاید به ظاهر” جمهوری ” اسلامی ایران – حتی در اِعمال استبداد اش – هیچ گونه شباهتی با نظام به ظاهر “سلطنتی” شاهنشاهی‌ایران ندارد ؛ که بتوان از همان راه و روش سرنگونش کرد .
این بار ناخدا باید تدبیر‌ دیگری در پیش گیرد .  

قصد بزرگ کردن نظام ” مقدس “ج.ا.ا. نیست ، قصد این است که بیشتر به شیوه های برخوردهای “هوشمندانه” اش توجه کنیم و تحت هیچ شرایطی آن را دست کم نگیریم .
از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تا مهرماه همان سال ، رژیم تظاهرات چه بسا مسلحانه‌ی اعضاء و هواداران سازمان مجاهدین ین خلق را با شلیک مستقیم از پا در نمی آورد ، آن ها را دستگیر می کرد و با نام وبی نام مشمول دادگاه های چنددقیقه ای می شدند و به جوخه های اعدام سپرده می شدند و با اسم وبی اسم آن ها را رسانه ای می کرد ، کشتار انبوه زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ در خفا وسکوت مطلق انجام شد ، نحوه ی اِعمال نهایت خشونت ها که در تیرماه ۷۸ رخ داد و سال های ۸۸، ۹۶ ،۹۸ و از ۱۴۰۱/۶/۲۵ ادامه داشت ودارد، کاملاً متفاوت بوده است ، رژیم دائم با شناخت از نیروهای ” اغتشاش‌گر “(!) با حفط استراتژی اش مبنی بر قلع و قمع و محو و  نابودی آن ها از تاکتیک های مختلفی سود می برد . اما معترضین چه ؟ آیا همچنان بر آن نیستند که با همان روشی که ج.ا.ا. قدرت را تصاحب کرد ، رفتار خود را پیش ببرند ؟

کسی با تظاهرات و اعتراضات خیابانی مخالف نیست ، اما آن آخرین گام است .
تمهیدات و تدارکات اولیه ازجمله پیش شرط های آن است .
تا حداقل تشکل های مقدماتی  صنفی – دمکراتیک (حالاسیاسی‌پیش‌کش ) شکل نگرفته باشند ، اعتراضات وتظاهرات خیابانی هرچند شجاعانه ، متهورانه و متکثر باشند ، کار را به شکل اساسی و نظام مند پیش نخواهند برد .

به علت فقدان تاریخی شرایط دموکراتیک در سرزمین مان ، درس های لازم از حرکات اجتماعی یا فرا گرفته نمی‌شوند و یا به بهانی‌ثمین بدست می آیند  و یا از همه بدتر : چه بسا بها را پرداخته ایم ولی درس ها را غلط غلوط آموخته ایم !
سرزمین ما صرفاً طی سده‌ی‌ پیش ، سه جنگ ، سه کودتا و دو انقلاب را پشت سر گذاشته ، اما دست‌آورد های مشترک و پرشماری از این هشت واقعه ی‌تاریخ ساز در ذهن نداریم .فقر نظری بیداد می‌کند !

به عنوان حسن ختام خاطره ای را که از ظریفی شنیده ام برای تان تعریف می کنم :
روزهای اولیه پیروزی انقلاب سیاسی بهمن۵۷ بود ، تلویزیون روشن بود و در آلمان همراه خانواده ای آلمانی مشغول شام خوردن بودیم ، مادر آلمانی خانواده پشت اش به تلویزیون بود واز آن چه نشان داده می شد خبر نداشت . هنگام جمع کردن میز  وقتی داشت ظر ف وظروف را درسینی می گذاشت ، نگاهی به صفحه‌ی تلویزیون انداخت و جمعیت حاظر در بهشت زهرا را در مقابل امام راحل دید ، بناگاه تمام آن چه درسینی جمع کرده بود به شدت شروع به تکان خوردن کردند ، و چهار ستون بدن زن هم به لرزه افتاد و فریاد بر آورد : هیتلر ! هیتلر !!
درس از تاریخ گرفتن یعنی این !!!

مسعود خوشابی    ۱۴۰۱/۱۰/۱۲   

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)