دو هفته نامه شهریاران در سرمقاله پیش شماره یک خود با اشاره به وضعیت حضور گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی در جریان اعتراضات اخیر، جهت روش تشخیص گروه های علاقه مند به منافع ملی ایرانیان و آندسته از گروه هایی که به منافع حزبی و سیاسی خود می اندیشند، راهکاری را ارائه کرده است.

متن کامل این سرمقاله در ادامه آمده است.

برای دیدن فایل pdf نشریه برروی لینک فوق کلیک کنید.

در این روزهای پر از شور و التهاب، پر از خشم و انتقام و فراخوان های رنگارنگ در صحنه های سیاسی و اجتماعی، بحث های بسیاری مطرح می شود از جمله اینکه که به چه صدایی می توان اعتماد کرد؟
البته با تجربه ای که در رویداد سال ۵۷ رخ داد و سایر اتفاقات پس از آن طبیعی است که مردم نگران صداها و نحله هایی باشند که از این سو و آن سوی فضاهای واقعی و مجازی به گوش می رسند.
نگرانی هایی که در بیشتر مواقع جوابی هم برای آنها در دسترس همه علاقه مندان به ایران و ایرانی نیست.
یک روز سلبریتی هایی با نیات خیرخواهانه و روزی دیگر کنشگران و فعالان سیاسی و اجتماعی در گوشه و کنار ایران و خارج از کشور هم فراخوان ها و یا اعلام موجودیت هایی با نام ها و اشکال مختلف می کنند.
بدون شک همه آنها ایرانی هستند و دلواپس و نگران آینده کشور!
اما این همه ماجرا نیست و صرف ایرانی بودن نمی توان مهر تأیید و مورد اطمینان بودن به هر شخص و جریانی را پای برگه هویت آنها زد.
اما برای شناخت سره از ناسره باید چه کرد؟ اصلا نگرانی از چیست؟ چرا باید این مسائل مطرح باشد و چه الزامی داردکه وقت و فکر و ذهن خود را برای چنین مسائلی تلف کنیم؟
پاسخ روشن است، به همان دلایلی که طی چهار دهه و نیم، کشور ایران را با تمام ثروت و منابع طبیعی که داشت به قهقراء نیستی و نابودی کشاند.
ملتی که می توانست بسیار ثروتمند و پرافتخار در جهان امروز باشد را به یکی از جوامع متحجر و واپسگرای تاریخ و عصر حاضر بدل کرد! بدون شک این همه واقعیت نیست و مردم ایران به همین دلیل امروز فریاد می زنند، خون می دهند و جوانانشان را از دست می دهند تا از زیر این همه نکبت و بدبختی کشور و نسل های آینده را نجات دهند!
آری نظامی جمهوری با پسوند دینی و با شعارهای سوسیالیستی و توده پسند و در عمل با سیاست های استعماری و ثروت اندوزی در جهت منافع حزب و گروهی خودش بر سر کار آمد و آمدنش هم بر اساس همان اعتمادی است که نباید به برخی جریان های سیاسی می شد.
در همان روزهای ۵۷ گروه ها و جریانات مختلفی شعارهای انقلابی با وعده های شیرین و رویایی می دادند، برخی مدعی وطن پرستی و ایران پرستی داشتند، برخی نه تنها سوسیالیست و چپی و پیرو تفکرات وارداتی و خارجی نبودند، بلکه با شعارها و عناوین ناسیونالیستی و ایران پرستی مدعی ایراندوستی شده و در عمل اما کنار گروه های متخاصم ایران قرار گرفتند و در رویداد ۵۷ کاری را کردند که تنها خائنان به وطن می توانستند انجام دهند، اگر چه شاید حتی قصد چنین کاری را هم نداشتند، اما نقطه مشترک تمامی آنها تصمیم و دشمنی با حذف نشان شیروخورشید و یا سکوت در برابر این عمل بود که در نهایت ماحصل آن، نابودی ایران شد.
می توان گفت که اعتمادی شد و گروهی حاکم شدند که هیچ علاقه ای به ایرانی نداشتند.
اعتمادی که نباید می شد ولی شد و امروز از آن درس گرفتیم و لازم است تا به نسل جوان که خواهان تغییرات هستند گوشزد کنیم که به هر جریان و شخصی اعتماد نکنید، حتی اگر از مشهورترین سلبریتی ها، فعالان و یا کنشگران حقوقی و اجتماعی باشند.
خوب سئوال اینجاست که چطور باید تشخیص داد و چگونه می توان به این شناخت رسید؟
جواب ساده است، اگر جریان و یا فراخوانی مربوط به مردم ایران است باید، موارد اولیه شناخت و سمبل های شناسایی ملت ایران را که نتیجه و میراث هزاران سال موجودیت ایران و ایرانی با اقوام مختلف آن است را به رسمیت بشناسد.
اگر جریانی نخواهد بارزترین سمبل و نشانه عظمت و افتخار ایرانیان را نادیده بگیرد پس دیگر در سوی ملت ایران نایستاده است.
این سمبل چیست؟ بدون شک چیزی نیست جز نشان “شیر و خورشید” باستانی ایرانیان! نشانی که هر نژاد و زبان و رنگ و قوم و قومیتی با هر دین و ایده و سیاستی تا پیش از سال ۵۷ بر آن باور داشت و لااقل آن را به رسمیت می شناخت.
اما تاریکترین روزهای تاریخ ایران طی هزاران سال درست زمانی شکل گرفت که جریانات موجود در صحنه های سیاسی کشور از همان ابتداء قصد به نادیده گرفتن و نابودی این نشان باستانی کردند تا ابتداء هویت ایرانی را از او بگیرند و سپس دیگر مانعی برای عدم شناسایی و مخفی نگاه داشتن دوست از دشمن و دوغ از دوشاب نباشد.
به همین دلیل است که امروز هر جریان و هر موجودیت سیاسی اجتماعی و یا فرهنگی که نخواهد میراث هزاران ساله ایران را به رسمیت بشناسد، در اصل هویت ایرانیان را نپذیرفته و اگر این امر اتفاق بیافتد می توان مدعی شد که ضد ایرانی و اجنبی است.
این بدان معنی است که هر موجودیت فعالی در صحنه های مختلف کشور، باید شناسنامه ایرانی داشته باشد نه شناسنامه اجانب شرقی و غربی با توهمات مارکسیستی سوسیالیستی و یا حتی اسلامیستی!
این شناسنامه ایرانی نشان دارد و نشان آن شیروخورشید است و عنوان وفاداری به آن در بیانیه وجودی هر جریان و فراخوانی باید درج شده و عنوان گردد تا مردم بتوانند آن را به رسمیت شناخته و بپذیرند.
حتما عده ای معتقد هستند که این امر به خود مردم ایران بستگی دارد که تشخیص دهند که چه کسی دوست و یا دشمن آنان است، اما هر عقل سالم و صاحب تفکری می داند که برای شناسایی افراد و اعتماد کردن به آنها باید ابتداء شناسنامه آنها را مورد بررسی قرار داد.
آیا افراد خارجی می توانند کاندید مقامات عالیرتبه سیاسی شوند؟ خیر همانطور که در اینجا باید شناسنامه سیاسی داشت، جریان ها، فراخوان ها و ایدئولوژی های مطرح در سطح جامعه هم باید شناسنامه مشخص خود را داشته باشند اگر نه نمی توانند در هیچ فعالیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور که سرنوشت ساز است مشارکتی داشته باشند.
شاید لازم باشد که ایرانیان امروز بیش از پیش به این مسئله توجه کنند و در شبکه های اجتماعی و فضاهای مجازی اطلاع رسانی کنند که عدم اعلام وفاداری به نشان شیروخورشید و نماد هزاران ساله ایرانیان از سوی هر حزب، جریان و یا نحله ای در هر حوزه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی مصادف با ترد و اخراج او از صحنه فعالیت ها در تمامی حوزه ها خواهد بود و این بدان معنی است که به آنها نمی توان به عنوان یک جریان ایرانی اصیل و ایران دوست اهمیت داده بلکه حتی باید به عنوان یک عامل خارجی و یا نفوذی مورد توجه قرار گیرند.
باشد که چنین توجهی در آینده بتواند از تکرار وقایع تلخی که رویداده است جلوگیری کرده و دست متجاوزان و غاصبان و غارتگران را از کشور کوتاه کند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)