بارها به حکومت آخوندی ج.ا یا آخوندیسم اشاره شده در مطالب، همانطور که گفتم قصدی برای درگیر شدن با رفرنس و مقالات پیچیده نیست، اینها را بارها افراد صاحب نظر فراوان منتشر کرده اند و امروزه جزئی از بدیهیات سپهر سیاست ایران و جهان است.
صلح حقایان: نکاتی برای پیشنویس قانون اساسی موقت ایران برای انتقالی به حاکمیت مردمی مبتنی بر حقوق بشر و عدالت و آزادی عقلانی-اخلاقی-از جنگ اباطیل تا صلح حقیان
نکته مهم: فرق مهم مطالب امثالهم با بسیاری مخالفان و مدعی براندازیخواهی حاکمیت ج.ا، در این است من هیچگاه به اسلام یا شیعه حمله نکردم، حتی به نوعی موجودیتی تحت عنوان شیعه اصلاحگر مطرح کردم، این جدا از این است که چه نوع اعتقادی دارم، اینها بر اساس مصالح و منافع ملی و واقعیتهای موجود است، معاندان و اسلامستیزان کلاسیک و متظاهر (معلوم نیست پشت این عناد چه چیزی مخفی میکنند)، گویا انگار حقایق و واقعیتهای میدانی ایران رد نظر نمیگیرند، اینکه به کل جمعیت اخوندها یا شاید میلیونها هوادار و لاقل معتقد به اسلام و تشیع نادیه میگیرند، همیشه این افراد افراطی معاند ضد اسلامی یا ضد شیعی، در جریان اعتراضاتی که میتوانست به یک انقلاب واقعی تغییر رژیم و حکومت شود یا لااقل از درون منجر به یک کودتا یا شبه کودتای ملی برای برکنار حکومت آخوندیستی شود، را ناکام گذاشتند، مثل همان کاری که تقریبا همیشه گروههای تجزیهطلب میکنند! اینها بیشتر از اینکه تسهیل کننده تغییرات اصلاحاتی یا انقلابی باشند در سویش منافع ملی ایران، موحب مانع و سرعتگیر و ناکامی منافع ملی و خواستههای حقوق بشری و غیره اکثریت مردم شده اند!
چیزی که تحت عنوان دوگانه خطر جنگ داخلی و تجزیه و یا استمرار حکومت آخوندیستی استف چرا که اجازه تجمیع نیورهای اصلاخاتی یا انقلابی نمیدهد و هر بار این جنبشها ناکام میشود!
آخوند+ایسم: خلاصهوار، یعنی یک عقیده یا ایدئولوژی و یا شبه ایدئولوژی است، که میگوید صنف محصلان حوزهها علمیه مذهبی تشیع امامیه، به دلیل این تحصیلات، پوشیدن لباس آخوندی (عبا+عمامه+…)ف با یک سری ادا و اطوار و حرافی کلیشهای، حق و امتیاز ویژهای از سوی خدا (الله) در دین اسلام شیعه دوازده امامی (شیعه امامیه) دارند.
این نظریه مشخصا خمینی از چند ده قبل از ۱۳۵۷ بسیار بیشتر مطرح کرد، خود ایده احتمالا همیشه از سوی برخی از روحانیون/آخوندها دبنال میشد، آنهایی دنبال اجرای کامل شریعت اسلامی البته با قرائتهای شیعی بودند، همیشه سعی در دخالت حکومت داشتند، اما در مقابل اینها یک بخش مهم و احتمالا عمده روحانیون/آخوندهای در سطح مرجعیت و به اصطلاح خودشان علمای طلبگان حوزی هم بوده و هستند اساسا این نظریه ولایت فقیه و دخالت در سیاست به طور کامل و نسبی رد کرده اند، آنها ولایتی در فقه شیع آمده را از نوع ولایت بر صغیران یتیم بدون قیم و بیسرپرستان ناتوان مانند مجانین یا معلولان بدون حامی در جامعه میدانند، تا از وجوه یا اعانات اقشار و مذهبیون، امکانات تهیه زندگی و رفاه این افراد نیازمند و یتیم تامین کنند، با توجه این که هوز در چند قرن قبل، هنوز نهادها و امکانات مدرن سازمانی بهزیستی بوجود نیامده بود و نه از سوی دولت وقت و نه مردم مانند سازمانهای مردم نهاد NGO، در واقع نوعی عهده این مسئولیت به خود واگذار کرده بودند، اما امثال خمینی -به دلایل هنوز جز اسرار تاریخ سیاسی ایران و جهان است! و واقعا پشت صحنه داستان کاملا مشخص نشده، این ولایت (سرپرستی بر صغیران یتیم) را به تمام مردم یک کشور اعم از شیعه و غیر شیعه و مسلمان و غیر مسلمان تعمیم داد!- در تصور و یا آروزی او این بوده گویا ولایت و سرپرستی آخوندهای مرجع تشخیص داده داده توسط صنف آخوندها، به صرف یک کلمه با تعمیم و توسعه معنایی اش این حق انحصار حکومت به آنها میرسد، آنها، آن هم حکومت اسلامی با قرائت خاص امثال خمینی!، در حالی بخش بزرگ و شاید عمده روحایون و به اصطلاح علمای شیعه امامیه، اساسا حکومت تنها حق امام معصوم میدانند و از انجا که اخرین امام معصوم غایب است و حتی از طریق نواب ارتباط مستقیم موثر نیست (از سال ۳۲۹ ه.ق) این ارتباط مستقیم یافته، اما مسئله منافع و هر چیزی این ایده تقویت کرد، که هدایت مسلمانان (شیعیان) چکونه است، اگر بواقع بنگزیم بیش از هزار سال است غیبت کبری (بزرگ) امام عصر شروع و هیچ زمان خاصی برای ظهورش قطعی اعلام نشده، برخی از آخوندها از همین قضیه استفاده یا سوءاستفاده کرده، حق انحصاری حکومت را به لطایف و حیل و یا انواع توجیهتراشی از آن خود دانسته اند!
خلاصه تمام آنچه منجر به مشروعیت پنداری حکومت ولایت فقیه و بعد مطلقه در به اصطلاح نظام جمهوری اسلامی حاکم بر ایران است همین است، در ابتداء طرح فرضیه ولایت فقیه توسط خمینی، تا وقتی این فرضیه د رعمل اجرا شده و بعد از چند دهه، آثار و عوارض این نوع حکومت به شدت در رویدادهای ظالمانه و فاسدانه و جنایتکارانه اش بر همگان شد، دیگر بیش از پیش مردم اکثریت ایران (که شیعه یا شیعه زاده هستند) متوجه کلاه گشادی سرشان رفته شده اند، برخی به دنبال بازگشت به مفهوم اولیه همان ولایت یعنی سرپرستی بر صغیران یتسم هستند و از راه منطقی هم شدئه میخواهند متعصبان لااقل در حاشیه شیعه متعصب متوجه این کلاهبرداری بزرگ یا حتی اشتباه سهوی بکنند (فرض را بر این میگذارند حتی امثال خمینی و جانشینان و پیروانش در ج.ا نیتشان خیر بوده و اما دچار اشتباه شده اند)، در هر دو صورت به یک چیز میرسیم، این نوع حکومت اساسا توجیهات عقلانی ندارد، روشی هم در سیاستهای داخلی و خارجی گرفته، عاقبت به نابودی ایران و جنگ داخلی و تجزیه کشور دیرینه و باستانی ایران خواهد شد.
امروزه بیش از هر زمان دیگر ایران در معرض نابودی است بواسطه حکومت آخوندیستی، گروهی که از ابتداء و بعدا دچار ناباوری به شیعه و اسلام و حتی خدا شده اند، به طور کامل در حال مبارزه تبیینی و رسانه ای و تبلیغاتی علیه اسلام و از جمله تشیع هستند، اما گروهی به دلیل مختلف، از احترام به آزادی عقیده تا اقتضائات منافع ملی، نمیخواهند مستقیما به اصل اسلام و یا تشیع امامیه حمله و منکر آن شوند، اینان کار یبه یان ندارند عده ای بخواهند شیعه باشند، بویژه که از دوران صفویه، شیعه امامیه، یکی از مهمترین عوامل وحدت و انسجام ملی ایرانیان بوده است، آنها به درستی دریافتند، حملات معاندان به اسلام بویژه از نوع شیعی، در نهایت به نابودی این چسبندگی به ظاهر نامرئی ملی میشود، بلکه میخواهند به ایجاد نوعی رژیم و حکومت غیر آخوندیستی و مردمی بر اساس انجمن نخبگانی برگزیده مردم (که در اصلاح رایج بدان سکولار دموکراسی گفته میشود) در ایران مستقر شود.
از جمله ویژگیهایی امثالهم از نوع حکومت انتظار داریم:
۱- جدایی دو نهاد دینی (مذهبی،آخوندی) از نهاد حکومت است، به طوری که هر آن کسی به مقام رهبری حکومت- به صورت اسم پادشاه و یا رئیس جمهور و نخست وزیر و غیره- میرسد مشروعیتش از رأی مستقیم یا غیر مستقیم مردم (مانند پارلمان/مجلس ملی) بگیرد، تا زمانی اکثریت مطلق مردم موافق ادامه حکومتش بودند ادامه و تمدید یابد، با برگزاری انتخابات دوره ای، اینکه یک دوره در میان شود نامزدی اش برای انتخاب شدن، تا خطر حکومت مادام العمر شبیه حکومتهای سطلانی و همین ولایت فقیه مطلقه باز بوجود نیاید، قطعا پیشنهاد خوبی است.
مثلا پادشاه و یا رئس جمهور و یا نخست وزیر، هر ۵ یا ۷ سال انتخاب شود برای یکبار متوالی، توسط رأی مستقیم مردم یا با رأی نمایندگان نخبه مردم که قبلا از سوی مردم برگزیده شده اند، مانند پارلمان (مجلس ملی)، این کار موجب میشود جریان نظر مردمی (مردمسلاری) و خرد جمعی در اداره حکومت ادامه داشته و از استبداد و حکومت منفعت طلبانه فردی-گروهی اقلیت بر اکثریت جلوگیری شود.
اینکه به نظر بسیاری، مخالف رژیم پادشاهی حتی به شکل پادشاهی مشروطه هستند، خاطره تاریخی و عدم استعداد جامعه برای پذیرش دمکراسی سکولار است، پادشاهان در طول تاریخ جهان از جمله ایارن تاجایی امثالهم اطلاع داریم- به جز استثنائاتی- همگی کمابیش از درجاتی شدید تا خفیف استبداد و دیکتاتوری و خودکامگی بوده اند، بر اثر این صفت زدیلانه ضد انسانی و ضد منافع ملی عمومی کشور، مرتکب اشتباهات و جنایاتی شده اند، تصممیات هولناکی علیه حقوق بشر گرفته یا بخشهایی از کشور را به اجنبی واگذار و در میدان نبرد باخته اند، این صفت زدیلانه استبداد، موجب نخبهکشی و فرار مغزها، و عدم اجازه روال تعالیبخش علمی نوآورانه و نخبگی و فرهیختگی و نقادی و با به اصطلاح رونشفکری میشود.
برای همین، حتی پیشنهاد میشود اساس نام کشورها تا حد امکان فاقد پیشوند و پسوندی باشد که آینده نسلها در قید اسم انتزاعی بگذارد، چه اسمش پادشاهی باشد یا جمهوری و یا بدتر قیودی به شدت مبهمی چون اسلامی با آن همه قرائت و اختلاف و امکان سوءاستفاده از این نامها!
اگر هم اسم رهبر و سردولت-سرحکومت یک کشوری خواست پادشاه و یا شاه و همچین چیزهایی باشد، باز بایست نوعی از التزام به رأی دورهای باشد، به طوری که واقعا اگر مردم از او ناراضی بودند بتوانند او را به صورت مسالمتآمیز در یک انتخابات برکنار کنند، یکی از مزایای دمکراسی انتخاباتی همین است، که مثلا ملت و مردم مجبور نباشند برای برکناری یک حکومت استبدادی ضد بشری و ضد منافع ملی، هر بار با کالی هزینه مایل و جانی و عمر و خسارتهای سنگین گاه جبرانناپذیر، قیام و انقلابی کنند و آن حاکم و یا رژیم حکومتی سرنگون کنند، مثل اتفاقاتی در این صد و اندی ساله اخیر در ایران و بسیاری کشورهای رخ داده و میدهد! برای اینکه مردم از شر یک حکومت ناکارامد و ظالم فاسد و جنایتکار رها شوند این همه مصیبت و رنج بکشند!
منتقدان و اصلاحخواهان همیشه بیم جان دارند از حکومت مستبد، قادر نیستند آزادانه انتقاداتش را بیان کنند، تازه اگر به نحوی هم بتوانند بیان کنند، هیچ تضمینی نیست حتی به سمع نظر بیشتر خواص و عوام مردم برسد، سانسور و خودسانسوری، حتی همین دوران انقلاب اطلاعرسانی وجود دارد، رسانههای مجازی که امید زیادی بود که موجب شود حتی هر شخص و شهروند دارای نظر و انتقاد بتواند سخن و نظریاتش به گوش عموم برساند، به شیوههای پیچیدهای عملا محبوس در میان انبوه بمباران تولید محتوای دیگران است، سیستمهای شناسایی پیچیده، خطر جدی است که منتقدانی میخواهند برای حفظ جان و امنیت روانی و راحتی اندیشهورزی ناشناس باشند در معرض خطرند، تروریسم دولتی و غیر دولتی غلیه منتقدان تهدید میکند، ساعتها نوشتن و تهیه مطلبی که حاصل سالها مطالعه و تجربه و اندیشهورزی است، به عرض چند دقیقه در میان هزاران محتوای با ارزش و کمارزش و سطحی و تا سرگرمیجات مدفون میشود در دنیای مجازی!
در اندک سیستمهای نشر شبکه مجازی هم، انواع الگوریتمهای برنامهنویسی پنهانی، نشر نظرات را کانالیزه و سانسور نامرئی میکنند، عملا باندها و گروههای دارای توانایی مالی و یا اسپانسرهای تجاری و اصحاب قدرت ثروت کشورها یا جهانی، اجازه نمیدهند منتقدان مستقل بتوانند عقاید و نظراتشان را به سمع و نظر عموم و حتی به حاکمان و گروههای مرجع برسانند، چه بسا پیشنهادها و ایدههای خوبی که در این میان نابود میشوند و جهانیان محروم میشوند!
۲- در این پشنهادها، کسی منکر فعالیت و موجودیت نهاد و یا افراد آخوند نمیشود، آنها میتوانند همچنان اگر علاقه مند به فعالیت نوعی تبیلغ و توصیه ای لفظی و گفتمانی تبلیغی برای معنویت و اخلاق هستند ادامه دهند، اما هرگز اجازه زورگویی و اجزای منویات ذهنی و تخیلی و اوهامی و منافع گاه شخصی تا خواستهها و عقاید صنفی اخوندیستی بر سایرین نباشند، مثلا همین فجایعی در پی سالها حکومت آخوندیستی بوجود آمد، مانند ستاد امر به معروف و… تا گشت ارشاد و این حوادث اعتراضی، که موجب صدمات جانی و مالی به مردم و منافع ملی شده است و مورد سوءاستفاده مافیای فساد اقتصادی برای انحصار و رانت تا گرانفروشی، تا سوءاستفاده تجزیهطلبان و کسانی که میخواهند کشور ایران با این موقعیت ممتاز ژئوپلتیک و ژئواکونومیک از میان بورد، کشور ایران به واحدهای کوچک قومگرایی تجزیه شده و شاید اندکی از منافع بیشتر به اقلیت از مردم برسد، اما به بهای از دست رفتن امتیازات کمنظیر و گاه استثنائی موقعیت جغرافیایی و عمومی بالقوه ایران برای همه آحاد ملت فعلی ایران!
برای روشن اندیشی درباره سری مطالب جنگ های اباطیلی بایگانی را مرور کنید
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/korooshbotshekane
نمونه دیگر نوشتارهای مشابه
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/botshekan
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.