بدنهایی خرد و شکننده بودیم. بی ­پشتیبان و حائلی که به تکیه­ اش دل خوش کنیم در برابر طوفان. سر خم می­ کردیم، می­ شکستیم و فرو می­  افتادیم. غرق در ناامیدی هر دست و پا زدنی در نگاه­مان مهمل می­­ آمد. هر از گاهی هم اگر بدنی راست می­ شد و صدایش را بالا می­ برد، می  دانستیم حتا پیش از آن­که سر برگردانیم، آوارش بر زمین فرو خواهد ریخت. این اما همه ­ی ماجرا نبود. فروافتادگان نفرین می ­شدند و داغ بدنامی بر پیکر­شان می­ خورد. سر از انفرادی، اعتراف اجباری و احتمالا گورهای ناشناس در می­آوردند و بی­رحمانه فراموش می­ شدند. ما جمع فراموشکاران بودیم. اگرهم کسی گوشه­ و کناری چیزی یادش می ­­آمد، چنان قامتش زیر بار روزمرگی خم بود که ترجیح می­ داد در دوراهی اضطراب و نسیان، راه فراموشی را پیش بگیرد: «مگر از یک تن چه ساخته ­است؟» این تصویر ما بود؛ جماعتی بی­ پناه، مضطرب و خاموش که امید را همچون تمام رویاهای نیاکانش باخته و به فراموشی سپرده بود. تصویری که می ­رفت تا هزار سال همین شکل بماند؛ برهوتی از بدنهای خمیده و اخته، بدون انتظار هر تغییری.

تا این که اتفاق افتاد. آن هم وقتی که کسی انتظارش را نداشت. هیچ­کس. خودمان هم باورمان نمی ­شد. ما بعد از آن همه غلتیدن در خاک، به هم تکیه دادیم و ایستادیم. دیگر چیزی نمی­ لرزانَدِمان. پاهایمان محکم در خاک، تکیه­گاه هم شده­ ایم.  تنی هم اگر فرو بیافتد، تن­های دیگری جایش را می­ گیرند. دیگر آدمهای قبل نیستیم، کیفیت تن­های­مان عوض شده، همان­طور که ایستار و سلوک­مان. بدن­های جدید ما جور دیگر می­ایستند، نظاره می­ کنند و خود را به تماشا می­ گذارند. قبلاً اگر صدایی کم­زور و ناشنیدنی داشتیم که از شکاف دهان­مان جلوتر نمی ­رفت، حالا فریادمان تا تمام جهان شنیده می­ شود. حالا رویایی داریم که حاضریم به خاطرش بایستیم و هر تندبادی را دوام بیاوریم. تصویر ما عوض شده است.

* * *

اولین بار نیست که بعد از انقلاب ۵۷، مردم ایران برای اعتراض به خیابان می­ آیند. درچند دهه ­­ی گذشته دلایل مختلفی مردم را به خیابان­ها کشانده است. پاسخ حکومت به اعتراضات در تمامی این سال­ها یک چیز بوده است: سرکوب و کشتار. در تمامی این سال­ها حکومت با شلیک، زندانی کردن، اعتراف اجباری، تبعید و اعدام توانسته بود صدای معترضان را خاموش کند. این بار اما این تاکتیک­ها کارکرد خود را از دست داده­اند. مردم علیرغم خشونت و شقاوت وحشتناک نیروهای سرکوب، همچنان در خیابان­ها مانده ­اند و خواسته ­ی خود، یعنی آزادی، را فریاد می­ زنند. هر روز به تعداد شهرهایی که در آن­ها تظاهرات صورت می­ گیرد اضافه می ­شود و همین مساله حکومت را مجبور به به­ کارگیری نیروهای غیرماهر برای سرکوب کرده است؛ آن­ها علاوه بر کادر اداری خود دست به دامان مجرمان سابقه ­دار و خشن و همچنین کودکان شده ­اند و با مسلح کردن­شان آن­ها را در برابر صف معترضان قرار داده­ اند؛ اقدامی که البته بی­ سابقه نیست. در این میان اما چیزی در معترضان عوض شده. برخلاف قبل آن­ها نه تنها عقب ­نشینی نمی­ کنند بلکه با ابتکاراتی نو در مبارزات خود به پیش­ می ­روند و هر روز بر تعدادشان افزوده می ­شود. آن­ها از توده ­­ی سرکوب ­شوندگانِ سال­های قبل به اجتماع جویندگان حق تغییرشکل داده­ اند. در این دگردیسی بدن رنجور و نحیف آنان به اندامی ایستاده و استوار بدل شده است.

در قیام کنونی معترضان با ژستی جدید در برابر حکومت ایستاده ­­اند. آن­ها با بدن­های خود جایگاه اجتماعی جدیدی را از خود به نمایش گذاشته ­اند که هرچه حکومت می­ خواهد نمی ­تواند نفی ­اش کند و هر چه با ماشین سرکوب یا دستگاه پروپاگاندای خود تلاش می­ کند نمی ­تواند خللی در آن به وجود آورد. چرایی و چگونگی این تغییر پرسشی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده. به باور من یکی از اصلی­ ترین ­عوامل به عوض شدن فناوری های ارتباطی مورد استفاده در اعتراض برمی­ گردد. این امر را به وضوح می­توانیم در ارتباطات گسترده معترضان کنونی با استفاده از شبکه­ های اجتماعی مشاهده کنیم. در گذشته فناوری­های مورد استفاده معترضان تنها امکان انتقال محدود را فراهم می­ کرد و بسیاری از اعتراضات تنها پس از سرکوب و به پایان رسیدن به گوش دیگران می­ رسید (اگر اصلا می­رسید). اما این تنها تفاوتی نیست که اینترنت در اعتراضات ایرانی­ها ایجاد کرده؛ به باور من ایستار جدید مبارزان آزادی در برابر سرکوبگران نیز یکی از دیگر پیامدهای اجتناب­ ناپذیر آن است. این نوشتار تلاشی است برای درک تحول ژست اجتماعی معترضان ایرانی در مبارزات اخیر.

* * *

سرکوب موفق مخالفان در بیش از چهار دهه، رژیم اسلامی را که بعد از غربالگری کلی نیروهایش به طور کامل به دست تندروها افتاده، مطمئن کرده بود که می­ تواند با تکیه بر نیروهای نظامی، کنترل رسانه ­ها و قطع ارتباط معترضان با جهان بیرون (به کمک فیلترینگ، قطع اینترنت و پارازیت انداختن روی ماهواره ­ها) هر گونه اعتراضی را فورا خاموش کند. تا اینکه در ماه سپتامبر، بعد از کشته شدن دختری جوان به نام مهسا امینی در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی، موج جدیدی از اعتراضات به راه افتاد. تنها یک هفته بعد از آغاز اعتراضات رسانه­ های حکومتی از پایان آن­ها خبر دادند، حال آن­که این اعتراضات نه آن زمان و نه تا امروز که چهل روز از مرگ مهسا می­ گذرد، به پایان نرسیده و هر روز گسترده­ تر می­ شود.

زنان نقش اصلی این اعتراضات بوده ­اند و علاوه بر شرکت در اعتراضات خیابانی، با برداشتن حجاب اجباری و حضور در خیابان­ها و مکانهای عمومی، اعتراض خود را به تبعیض سازمان یافته علیه زنان توسط نظام مردسالار حکومت نشان می ­دهند. دانشجویان دانشگاه­ها و دانش­ آموزان دبیرستان­ ها نیز از دیگر حاضران دائمی در اعتراضات هستند و با وجود دستگیری­­های گسترده، آنها همچنان به نقش آفرینی پررنگ خود در تجمعات ادامه می­دهند. حضور شجاعانه­­ ی زنان و دهه هشتادی­ها در برابر سرکوبگران نظام اسلامی، نه تنها نیروهای حکومتی بلکه خود معترضان را به حیرت انداخته است. آن­ها دیگر نمی­ خواهند زیر بار جایگاه اجتماعی که نیروهای سنتی و محافظه کار برایشان در نظر گرفته ­اند بروند و برای ارتقای جایگاه خود وارد جنگی تمام عیار شده ­اند.

ژست جدید مبارزان با آنچه تا پیش از این از معترضان در ایران دیده می­ شد تفاوت چشمگیری دارد. بدنهای آن­ها فرم استوارتری به خود گرفته و شعارهایشان بی­ پرده ­تر از قبل شده است. آن­ها بدون ترس از درد و زخم، بدن­های بی­ حفاظ خود را در برابر ضربه­ های باتوم و گلوله ­های ساچمه ­ای یا جنگی قرار می­ دهند و به پیش می­ روند. دیگر از نیروی روبه ­رو نمی­ ترسند و در نبرد تن به تن با آن برابری می­ کنند.

* * *

مفهوم ژست اجتماعی، یا آن­طور که برشت می­ گفت گستوس، چیزی است که در روابط افراد نمود پیدا می­ کند. برشت با نگاه سیاسی خود به اجرا خواهان متوجه ساختن تماشاگرانش به اهمیت ایستار و ژست بازیگران در رابطه با هم بود. او می­خواست تماشاگران با آشنا شدن تلاشی برای دگرگونی موقعیت اجتماعی خود صورت دهند. توجه به فلسفه­ ی برشت و نگاه او به تئاتر برای درک این اصطلاح ضروی است. او تحت تاثیر کارل مارکس، بر این باور بود که واقعیت به صورتی که ما تجربه می ­کنیم، چیزی است که توسط بشر به وجود آمده و در نتیجه امکان دگرگونی آن وجود دارد. این نگاه که دنیا و وضعیت انسان­ها غیرقابل تغییر نیست، در تعارض آشکار با درام ارسطویی قرار دارد که انسان را قربانی سرنوشت گریزناپذیر تصویر می ­کرد. او که می­ دانست تغییر و یک مساله  بدون آگاهی از وجود آن ممکن نیست در آثار خود با خلق ژست­هایی اغراق ­شده، به یادماندنی و قابل ارجاع، توجه مخاطبانش را به روابط میان کاراکترهای نمایش جلب می­ کرد و بعد نشان می­ داد که با تغییر جایگاه آن­ها این ژست­ها چگونه متحول می­ شوند. تلاش او این بود که اولاً توجه تماشاگر را به ژست­های اجتماعی جلب کند و سپس آن­ها را به فکر وادار کند که آیا و باید ایستار آن­ها نیز تغییر کند. (مامفورد، ۲۰۰۹، ۵۵).

مقایسه رفتار معترضانی که این روزها در خیابان­های ایران هستند، با معترضان سالهای قبل تفاوتی آشکار در سلوک آنها را نشان می­ دهد. سوالی که اینجا مطرح است این است که معترضان ایرانی چگونه به اهمیت ایستار اجتماعی پی بردند و ژست خود را متحول کرده­ اند؟ در اینجاست که نقش مهم شبکه­ های اجتماعی و تاثیر آن­ها به میان می­ آید.

از آغاز به کار شبکه­ های اجتماعی، کاربران ایرانی علی­رغم تمامی محدودیت­ها از آنها به خوبی استقبال کرده ­اند. اگرچه بسیاری از این شبکه­ ها مانند فیسبوک و توییتر و تلگرام فیلتر بوده ­اند، اما کاربران با استفاده دائمی از فیلترشکن­ ها همچنان به استفاده از آنها ادامه می­ دهند. (فیلترشکن اولین برنامه ­ای است که ایرانی­ ها بعد خرید یک موبایل یا کامپیوتر جدید نصب می­ کنند). براساس آخرین آمار منتشر شده ۷۸.۵ درصد از کل شهروندان ایران دست­کم از یکی از شبکه ­های اجتماعی استفاده می­کنند. در میان شبکه­ های اجتماعی آنهایی که مثل واتسپ و اینستاگرام فیلتر نبودند کاربران بیشتری داشتند (بعد از اعتراضات اخیر حکومت این دو شبکه­ ی اجتماعی را هم فیلتر کرد).

معترضان امروزی چه آن­هایی که تمام اعتراضات قبلی را از نزدیک تجربه کرده و امکان شرکت در  آن­ها را داشته ­اند، چه نسل جدیدی که برای نخستین بار وارد خیابانها شده در این سالها به شکلی گسترده از شبکه­ های اجتماعی استفاده کرده ­اند. شبکه­ های اجتماعی برای کاربران، مکانی (نسبتاً) امن را برای ابراز عقیده فراهم می­ کنند. در این سالها کاربران ایرانی از این شبکه­ ها به عنوان مکانی برای ابراز عقاید خود و همچنین نمایش سبک زندگی مورد علاقه­ ی خود که توسط حکومت ممنوع شده استفاده کرده ­اند. همچنین استفاده از نامهای مستعار و آواتارها آزادی عملی بیشتری را به کاربران داد تا بتوانند محتواهایی را که هیچ جا دیگری نمی­توانستند بیان کنند و به نمایش بگذارند.

نکته جالب دیگر در مورد شبکه­ های اجتماعی، استفاده ­ی گسترده مقامات حکومت ایران (حتا رهبر جمهوری اسلامی) است. آنها از این شبکه­ های اجتماعی که خود فیلتر کرده ­اند، برای پروپاگاندای حکومتی استفاده می­ کنند. هرچند برخلاف خیابان، دراینجا قادر به خاموش کردن صدای مخالفان خود نبوده­ اند. درنتیجه حکومت با تاسیس “ارتش سایبری” تلاش کرد به مصاف دشمنانش در آنچه «فضای مجازی» می­ خواند برود. ارتش سایبری جمهوری اسلامی متشکل از اکانت­هایی جعلی است که نسبت به وقایع روز واکنشهایی مطابق با نسخه­ های تائید شده حکومتی می دهند، با کامنتهای خود پستهای مخالفان حکومت را به چالش می­ کشند و البته تلاش می­ کنند آنان را شناسایی و برای دستگیری معرفی کنند.

با این وجود، کاربرانی که هیچگاه فرصت رویارویی با مسئولان را نداشتند و نسبت به آن­ها همواره در مقام فرودست قرار داشتند، حالا فرصتی یافته بودند که در جایگاهی برابر مسئولان را به طور مستقیم مورد خطاب قرار دهند و حقوق خود را مطالبه کنند یا نسبت به اظهارات آنان مخالفت نشان دهند. اگر نسل­های قبلی این اختلاف جایگاه میان مسئولان و مردم را تجربه کرده بودند، نسل جدید که با شبکه­ های اجتماعی بزرگ شده از ابتدا خود را در جایگاه برابر برای ابراز عقیده دیده است. این مساله تفاوتی اساسی را در دیدگاه «بومیان دیجیتال» رقم زده است. فرقی نمی­ کند که آنها چه اندازه در قید و بند باشند، رشد یافتن در دنیای دیجیتال آنان را شهروندانی آزادی­خواه و باورمند به اصل برابری بار آورده است و این نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا تهدیدی جدیدی برای حکومتهای تمامیت­خواه است.

شبکه ­های اجتماعی از این حیث قابلیت آن را دارند که به عنوان «صحنه»­­ در نظر گرفته شوند که در آن­ها نمایشِ همیشگی جایگاه و ژست اجتماعی در حال اجرا است. اما این صحنه برخلاف تئاتر متعارف است که در آن رابطه­ ی اجراگر و تماشاگر یک­ سویه است و در آن انتشار (DISSEMINATION) متن و ژستهایی از پیش طراحی شده صورت می­ گیرد. شبکه­ ­های اجتماعی بیشتر صحنه ­ای مشارکتی است که در آن دیالوگ میان تماشاگر و اجراگر شکل می­ گیرد و ژست­ها به صورت زنده ساخته می ­شوند.  در نتیجه کاربران شبکه­ های اجتماعی علاوه بر این­که در مقام تماشاگر شاهد ژست­های دیگران هستند و در مقام اجراگر نیز ژست­ هایی جدید را اجرا می ­کنند. در این­جا ژست به عنوان چیزی فیزیکی و مربوط به بدن مطرح نیست، چنان که برشت هم ژست را هر چیزی (اعم از کلام، ژست، کنش) تعریف می­ کند که ایستار اجتماعی افراد را نسبت به هم فاش می ­کند. پس هر زمانی که یک کاربر در واکنش به کاربری دیگر، دیدگاه خود را در قالب یک توئیت، کامنت، عکس یا استوری بیان می­ کند، یا پای پستی کامنت می­ گذارد و آن را به چالش می­کشد، ما با یک ژست طرف هستیم.

برای کاربران ایرانی که هیچ گاه در «دنیای واقعی» بیان آزادانه را تجربه نکرده بودند، شبکه­ های اجتماعی امکان تمرین و اجرای ژست­هایی متفاوت را فراهم کردند. تا زمانی که این ژست­ ها صرفا در شبکه­ های مجازی حضور داشتند، تهدیدی به شمار نمی­ رفتند و حکومت مطمئن بود که با فیلترینگ و ارتش سایبری می­ تواند در لحظات حساس جلوی معترضان را بگیرد. اما ژست­ها بدن­مند شدند و به خیابان آمدند. برخلاف تصور حکومت دیگر فاصله­ ای میان «فضای مجازی» و دنیای حقیقی وجود ندارد. آن­چه زمانی «امر واقع» دانسته می­ شد حالا امتدادی از فضای دیجیتال به شمار می ­رود و آنطور که لگاسی راسل بیان می­ کند، امر واقع دیگر بدان شکلی که قبلا می­­شناختیم وجود خارجی نخواهد داشت. آنچه راسل در زمینه­ ی گلیچ فمنیسیم درباره دوگانه ­ی آنلاین در برابر زندگی واقعی (IRL) می­گوید در اینجا هم صدق می­ کند. او با مطرح کردن دنیای دور از کیبورد (AFK) به عنوان دنباله­ ی دنیای دیجیتال می­ نویسد: «دنیای دور از کیبورد (AFK) در مقام یک اصطلاح در جهت تحلیل بردن «بت ­سازی» از زندگی واقعی پیش می­ رود و به ما در مشاهده ­ی این کار کمک می­ کند، زیرا واقعیت­ها در دنیای دیجیتال در دنیای آفلاین نیز تکرار می­ شوند و بلعکس. ژست­ها، مکاشفات، کنش­های آنلاین می­ توانند هستی دور از کیبورد ما را آگاه کرده و حتا عمق ببخشند. این بسیار قدرتمند است». (راسل، ۴۳)

این روزها ­برای معترضان در ایران فاصله ­ی میان دنیای دیجیتال و دنیای بیرون (خیابان) برداشته شده است. آن­ها روی دیوارها در خیابانها همان چیزهایی را می­نویسند که قبلاً روی دیوارهای فیسبوک و توئیتر می­ نوشتند (جالب اینجاست که حتا زیر دیوارنویسها و گرافیتیها هم هشتگ می­ زنند) و همان شعارهایی را با صدای بلند سر می­ دهند که پیشتر در اینستاگرام استوری می­ کردند. به این ترتیب آن­ها صحنه ­ی شبکه­ های مجازی را به خیابان آورده ­اند و ژست­هایی را که پیشتر در آنجا اجرا کرده بودند به بازاجرا گذاشته ­اند. ژست­هایی که هر روز در قالب تصاویری جدید از بدنهای معترضان تکثیر و استوارتر از قبل می ­شوند. بله این ژست­ها خیلی قدرتمند هستند.

منابع:

– Mumford, Meg, Bertolt Brecht, Routledge, London, 2009.

-Russell, Legacy, Glitch Feminism, Verso, NY, 2020.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)