انقلاب شکوهمندی که آغاز شده خیزشی توده ای و اجتماعی است که به صورت یک طوفان در آمده است. در حال حاضر نخستین موج های این طوفان در جامعه احساس شده است. شکی نیست که موجهای گوناگون و سنگین از پی خواهند آمد. اگر این طوفان به طرزی خردمندانه و عالمانه هدایت شود، میتواند برای کارگران و تمامی کسانی که صرفاً از قبلِ کار خود زندگی میکنند سازنده باشد. اما هدایت عاقلانه و عالمانه کافی نیست، بلکه باید ابزاری داشت تا از کانال آن تحلیل های دانش پژوهانه و تاکتیک های خردمندانه پیاده شود. آن ابزار، سازماندهی انقلابی سیاسی، طبقاتی و مدنیِ مناسبی می باشد و در دل آن شکل دادن به یک رهبری انقلابی است.

نخستین موج طوفان پس از آن فرارسید که ژینای جوان و بی دفاع در چنگال چند زن و مردِ تربیت شده برای اِعمال توحش به دام افتاد. او به طور طبیعی به رفتار ددمنشانه پلیسِ گشت ارشاد اعتراض کرد. جانیان با لگد و باتوم بر او هجوم بردند، با کوبیدن سرش به آسفالت جمجمه اش را شکستند و موجب جانباختنش شدند. این مرگ معصومانه، همچون مرگ جرج فلوید بدست یک پلیس نژادپرست در آمریکا، جرقه ای شد و آتشی را برافروخت که اکنون به انقلابی بنیانکن علیه جمهوری اسلامی تبدیل گردیده است. این انقلاب جوهری چپ گرایانه و چپ داشته و نقاط قوت و ضعفی دارد که بررسی عینی و علمی آنها برای رشد و به پیروزی رساندش فایده بسیار خواهد داشت.

کل دنیای سرمایه داری تشنه یک تغییر انقلابی و رهائیبخش می باشد که فقط میتواند تحت هدایت گرایش سوسیالیسمِ علمی شکل واقعیت به خود بگیرد. این حکم در مورد ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی به درجات بسیار بالایی صادق است. انقلاب موجود پاسخی به این نیاز تاریخی، اجتماعی و سیاسی می باشد. بنابراین باید با تمام قوا کوشید تا به نفع طبقه کارگر و مردمی به سرانجام برسد که هیچ نفعی در حفظ استثمار و استبداد ندارند. این انقلاب در داخل و خارج مرزها امید به تغییراتِ مورد نیاز را ایجاد کرده است.

اما چشم اسفندیارِ این جنبش عظیم، فقدان تشکل های سراسری و محلی نیرومند و رهبری مناسب آنست. انقلاب کنونی یک تغییر کیفی در مبارزاتی طولانیست که کارگران، زنان، مبارزان حفاظت از محیط زیست، فعالین حقوق بشر، دادخواهان، کنشگران تامین حقوق کودکان و کشاورزان به آن دست زده اند. در دل آن مبارزات، تشکل هایی شکل گرفته و رهبرانی پرورده شده اند. اما دشمنِ بورژوا و حکومت هارِ خدمتگزار آن در ایران، همیشه دستگاه عریض و طویلِ سرکوب، تبلیغی و بوروکراتیکش را علیه این دو مشخصه به کار گرفته است. با این حال مبارزات کارگری و توده ایِ ماقبل انقلاب و خیزش کنونی نشان می دهد که رژیم سرکوبگر نتوانسته است به تمامی، طبقه کارگر و آزادیخواهان برابری طلب را از درجه ای از سازمانیافتگی و رهبری محروم سازد.

در این دوره، فرصتهای مناسب برای ایفای نقش آگاهگرانه و نقشه‌مند فعالین کمونیست فراهم شده است. این فرصتها نبایستی از دست بروند. بسیاری از انقلابیونِ کمونیست و پیشرو در چنین دوره هائی همدیگر را می یابند. پایه محمکترین رفاقتها که سرمایهِ حرکتهای بعدی هستند در چنین مواقعی گذاشته می شود.

علیرغم گستردگی و تداوم اعتراضات هنوز یک رهبری که مقبولیت اجتماعی کسب کرده باشد و به عنوان آلترناتیوِ وضع موجود، پا به میدان بگذارد، شکل نگرفته است. با این حال این مبارزات، ماتریالِ انسانیِ شکل دادن به رهبران رادیکالِ پیشروِ را فراهم کرده اند. در دل مبارزات جاری، رهبران و پیشروان قابل اتکائی در داخل کشور رو آمده اند. اعتصابهای کارگری، اعتراضات معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، کشاورزان، بی آبی و محیط زیست، رهبرانی را عرضه کرده اند که استخوان بندی شوراهای انقلابی تشکیل خواهند داد. در دل چنین جریانی است که سرانجام شورای موقت رهبری انقلاب شکل خواهد گرفت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)