جنایات رژیم جمهوری اسلامی در سراسر ایران هنوز بپایان نرسیده و تا زمانی که تیر در ترکش دارد به این جنایات ادامه می دهد. در ادامه سرکوبهای خونین رژیم، کشتار وحشتناک زاهدان که بر مبنای آمار موجود تعداد قربانیان به صد نفر نزدیک می شود چیزی کمتر از یک قتل عام عامدانه نیست. اما پاره ای از اخبار که امکان تایید کامل آنها وجود ندارد، از آن منطقه واقعیات دیگری را نیز گزارش کرده اند. دستگاه امنیتی رژیم سرطایفه های محلی را که از سالها قبل روی آنها سرمایه گذاری کرده و بعنوان سران گروه های بسیجی عشایری محلی مورد بهره برداری.قرار داده است، اکنون وارد میدان شناسائی و سرکوب بیرحمانه معترضان کرده است. این شیوه کثیف چندان جدید نیست ولی با بعدی که بخود می گیرد امکان راه انداختن جنگ های.خونین محلی بسیار زیاد شده است.
سر طایفه های صاحب امتیاز با آنکه بمفهوم کلاسیک سر قبیله نیستند ولی با منابعی که در قبال فراهم کردن اطلاعات و نیروی بسیجی از رژیم دریافت کرده اند یک نیروی تا دندان مسلح را در پیرامون خود جمع کرده و نام قبیله ای هم به آنها داده اند. این در حالی است که بسیاری از مردم عوام با همان نام قبیله ای در میان لیست قربانیان رژیم قرار دارند.
خویشتن داری معترضان و خانوادگان خشمگین این قربانیان این جنایات در چنین شرایطی یک واژه توخالی است ولی در این موقعیت هر چند افشای چنان سر طایفه هائی ضروری است ولی حمله مستقیم و مسلحانه برـآنها اوضاع.را بسیار پیچیده می کند و بهمان سوئی هدایت می کند که رژیم میـخواهد.
افشای آنها در چنین شرایطی موجب انزوا و احتمالا جدائی بعضی از اعضای این عناصر مخوف شده و امکان عمل را از آنها سلب می کند. در آنصورت حد اقل بخشی از آنها ممکن است از نقشی که دارند اظهار پشیمانی کنند و یا از محل کاملا فراری ـشوند. عمل زودرس در تنبیه فیزیکی و مسلحانه این افراد ممکن است بیشتر به تقویت آنها کمک کند و تشنج درونی بین اجتماعات محلی و یا، با برآمد خاطرات نزدیک و دور از روابط باز مانده طایفه ای ، تشنجات درون طایفه ای را گسترش دهد.
در همان حال نباید از یاد برد که بشار اسد متحد جمهوری اسلامی با شروع اوج گیری اعتراضات ضد رژیم در سوریه زندانیان وابسته به القاعده را آزاد کرد تا به بهانه مبارزه با آنها هم تمامی جنبش را به آنها منسوب کند و هم جنبش اعتراضی را تضعیف و سرکوب کند بعضی از گزارشات هم می گویند که رژیم جمهوری اسلامی در موارد متعددی نیروهای القاعده را در کردستان جا داده و مورد حمایت قرار داده است. ملاهای زیادی هم هستند که از امتیازات متعددی برخوردار بوده اند و احتمالا این رابطه را با رژیم تسهیل می کنند. 
در بلوچستان شرایط.بسیار پیچیده تر است ولی در شرایطـ بحرانی با حتمال زیاد رژیم امکان ورود و حضور گسترده نیرو های داعشی و القاعده را در منطقه فراهم می کند. عبور و مرور آسان نیروهای زینبیه و فاطمیه هم از این منطقه و امکان عمل آنها در منطقه و سراسر ایران را هم نباید از مد نظر دور داشت.
با چنین وضعی برای جنبش اعتراضی در بلوچستان ایجاد رابطه محکم با جنبش دموکراسی.خواهی و حق طلبانه سراسری ایران و بویژه جنبش آزادی زنان، و نیز حرکت در جهت سازماندهی خود در سطوح سیاسی و مدنی و بدور از غلیظ سازی مرز های قومی و دینی از ضروریات است. چاره جوئی اساسی برای نفی تبعیض و بیعدالتی که مردم در بلوچستان از آن بشدت رنج برده اند، تنها در یک کشور کاملا دموکراتیک ممکن است. از این جهت همراهی همه جانبه با جنبش دموکراسی خواهی در ایران و فریاد زدن شعار رهائی بخش “زن، زندگی، آزادی” ضرورتی بنیادین است.
 لندن – ۷ اکتبر ۲۰۲۲

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)