جنگ ایران وعراق همانند تمامی نبرد های دیوانه وار ، افسارگسیخته تمامی داشته های دو ملت را به آتش کشید!

طنز مطلب آنجاست که حکومتی شیعه مذهب برای دفاع از تزخود ساخته حکومت جهانی شیعه تنها کشورشیعه مذهب جز خود را تا بدانجا تحت بمباران تبلیغاتی خود قرار داد که در گیری های سرد پروپاگاندائی تبدیل به جنگی گرم و ویرانگر شد !
صدام حسین رئیس جمهورعراق که پس ازانتخاب شدنش به این سمت رفته رفته تمامی نهادهای قدرت را در کشورش بدست گرفته بود آرزو داشت که بتواند نقش جمال عبدالناصر را برایاعراب بازی کند به همین منظور و البته بدون تحلیل و شناخت درست از داشته ها و نداشته هایش با حمله نظامی به ایران جنگ سردی را که رهبران ایران آغاز گر آن بودند ، تبدیل به نبردی خونریز و دهشتناک نمود!

صدام حسین تصور میکرد دولت های عربی در برد و باخت با او شریک هستند درحالیکه آنها فقط از عراق برد و نابودی رقیب دیرینه را انتظار داشتند همانطور که دیدیم بعد از صلح سال ۱۹۸۸ دولت کویت با تقاضای طلب هایش کشور عراق را تا مرز ورشکستگی پیش برد و صدام را وادار کرد به آن کشور هجوم ببرد که این باعث شروع جنگ بین المللی نفت و در نهایت زمینه ساز نابودی دولت و اشغال کشور عراق گردید!

از لحاظ نظامی اشتباه بزرگ صدام را شاید بشود در ارتباط با اطلاعات نا درست وغلطی دانست که در باره نابودی ارتش ایران به او رسیده بود!

پس از انقلاب ۱۳۵۷ قشر وسیعی از نظامیان ایران یا اعدام شدند و یا متواری و یا به اجبار مستعفی شده بودند واین مسئله باعث شد که صدام حسین تصور کند با حمله به ایران یک شبه بخش های وسیعی از سرزمین های مورد ادعای اعراب را تصرف خواهد کرد ، در سال ۱۳۵۹ یک سال و نیم پس از انقلاب بسیاری از مردم ایران از حکومتی که باخیزش ۵۷ برسر کار آمده بود دلسرد شده بودند و بهمین دلیل بود که رهبر عراق به این باور رسیده بود که تنفر ایرانیان از دولت مرکزی دلیلی برای تسلیم شدنشان به قوای متجاوز خواهد بود!

اما ارتش نیمه فلج ایران پس از یورش نا بهنگام عراق با کمک نیروهای مردمی دوباره جان گرفت ، هرچند ارتش ایران هم هیچ زمانی نیروئی ملی و حامی مردم نبود و در زمان حکومت شاه درحمایت از حاکمان مستبد جلو مردم ایستاد و پس از انقلاب هم در کنارحاکمان جدید قرار گرفت ولی در بین همین ارتشیان وابسته به قدرت نیروهائی با غیرتی هم بودند که خاک و ناموس وطن برایشان مهم بود و هم اینان بودند که در کنار مردم بومی شجاعانه
ایستادگی کردند اما همانگونه که انتظارمیرفت این مدافعان با شرف سرزمین ایران دریافتند که دریک آن باید در دو جبهه بجنگند در یک طرف با نیروهای مهاجم عراقی و در طرف دیگر با نیروهای به ظاهرانقلابی بنام سپاه پاسداران که رژیم برای سرکوب شورش های مردمی تدارک دیده بود و در جبهه ها هم آماده ضربه زدن ازپشت به مدافعین سرزمین بودند ارتش در مرز با نیروی متخاصم می جنگید اما سپاه برد های اورا به پای خود مینوشت و با
ناشیگری هایش در بسیاری از مواقع نقشه های دشمن را پیش میبرد ، تفاوت دیدگاه دو نیرو در یک چیز بود ارتش پیروزی در جنگ را میخواست اما سپاه که دیدگاه مسئولین نظام را پیاده میکرد و خود جنگ را میخواست یعنی ادامه جنگ و جو کودتا گونه بر تمامی مملکت بهمین دلیل بود که خمینی جنگ را نعمت میدانست چون باعث بقای حکومت تزویر و ریا بود در ابتدای جنگ نیروهای مردمی بصورت خود جوش درکنار ارتش خود بخود شکل گرفتند و
خالصانه ودربسیاری ازمواقع با دستانی خالی آنچنان ازخاک وطن وناموس شان دفاع نمودند که حکومت عراق مجبور شد که بپذیرد بردی در ادامه جنگ فرسایشی ندارد، بهمین دلیل با پادرمیانی رهبر انقلابی فلسطینیان یاسرعرفات مذاکرات صلحی را به انجام رساند که بر اساس آن مقرر گردید عراق از خرمشهر عقب نشینی کند و در پشت مرز ها مستقر شود تا پیمان صلح برقرار شود اما خمینی که هدفش نه صلح بود و نه آرامش مردم ، ناجوانمردانه و البته یکطرفه به جنگ ادامه داد چون همانگونه که در بالا آمد هدف او ایجاد و ادامه جو کودتا و در پی آن گسترش سایه سیاه اختناق و سرکوب بود بهمین دلیل با هدف قرار دادن آزادی قدس گفت ” راه قدس از کربلا میگذرد ” این درحالی بود که او فلسطینان را هم مانند بقیه مردم فقط ابزاری میدانست جهت گسترش حکومت ترور و وحشت چون زمانی که ارتش اسرائیل به فلسطینان حمله نمود و پایگاهایشان را اشغال کرد سلاح های به غنمیمت گرفته شده را به خمینی فروخت!

بهمین دلائل است که گفته میشود جنگ و مقاومت میهنی ایرانیان تا سوم خرداد ۱۳۶۱ دفاع از ناموس و شرف بوده یعنی همان بیست ماه ابتدائی جنگ و بقیه جنگ هشت ساله مربوط به ایران و ایرانیان نیست بلکه جنگ شخصی خمینی بود که ادامه اش باعث رنج و بر باد رفتن خون جوانان وطن ، نابودی خانواده ها و سوختن چندین نسل از مردم این سرزمین پاک بود .

بهمین دلیل کسانی که از جنگ هشت ساله تا به آخر دفاع میکنند همانندکسانی هستند که قاتلین کودکان و زنان ومردم مظلوم سوریه را مدافعین حرم مینامند!

تبلیغات خمینی جهت داغ کردن جبهه ها بالاترین سیاست جنگ افروزانه اش و در پی آن صدور تز جهانی شیعه و شعاری هم که برای جنگ شخصی خود بر گزید این بود : جنگ جنگ است و عزت و شرف ما در گرو آن است !
حال پس ازسی واندی سال ازخاتمه جنگ باید پرسید کدام عزت وشرف برای ایرانیان مانده؟

او با سیاست کشته سازی و شهید پروری خانواده قربانیان را هم درگیر جنگ نمود و آنانرا بجان مردم عادی انداخت تا مجبورشان کنند به این باور برسند که شهروند درجه دوم هستند و اگر میخواهند همپای آنان باشند باید جگر گوشه های خود را روانه مسلخ کنند !

خمینی برای در اختیار گرفتن کامل ارتش و نابودی شعار جنگ با هدف پیروزی افسرانی را در مقابل داشت که مخالف هدف او یعنی جنگ برای جنگ بودند بهمین دلیل با سقوط هواپیمای حامل سران نظامی شامل : نامجو ، فلاحی ، فکوری ،……….. و پاکسازی بقیه ارتش را در اختیار فرمانده هانی مزدوری همچو صیاد شیرازی قرار داد تا سیاست های اورا در جبهه ها گسترش دهند رویه ای که پیروزی نمیخواست فقط و فقط جنگ و آتش و خونریزی بیشتر و تهیج جامعه برای رسیدن اهداف مورد نظرش !

در خط مقدم هم نیروهای مردمی یا باید طبق سیاست خمینی عمل میکردند و یا با مارک ضد انقلاب طرد و از جبهه ها روانه زندان می شدند ، همانند تمامی نیروهای انقلابی که بعلت مخالفت با سیاست های جنون آمیز خمینی مورد تعقیب و ترور و بایکوت واقع شده بودند !

اما در سال هشتم جنگ خمینی مجبور شد نبرد در دو جبهه را تجربه کند ، حال فقط لشکر عراق نبود که با نیروهای خمینی در گیر بود بلکه ارتش آزادیبخش ملی ایران به رهبری مجاهدین شکل منظم بخود گرفته بود و قصد ورود به ایران و سرنگونی حکومت را داشت ، خمینی به این باور رسیده بود که اگر مجاهدین وارد ایران شوند به احتمال فراوان بدنه اصلی ارتش که خسته از نابرابری و بی عدالتی ها بود به آنها می پیوست بهمین دلیل خمینی مجبور شد جام زهر را بنوشد و قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد تا رژیمش را حفظ کند و البته جهت انتقام از مجاهدین زندانیان در بند را که حکم هم داشتند را فوج فوج اعدام کرد !

هر چند هلوکاست وحشتناک اعدام های ۶۷ از تیرماه آن سال شروع شده بود حتی قبل از عملیات فروغ جاویدان اما از اوائل مرداد آن سال رژیم جهل و جنایت افسارگسیخته و دیوانه وار سی هزار نفر از فعالین سیاسی در بند را به شهادت رساند در نهایت خمینی از این جنون مرد ، اما فلسفه جنگ افروزی و ایجاد تشنج در منطقه که سیاست و تز اصلی رژیم خمینی بود ادامه یافت !

رژیم از پایان جنگ هشت ساله در سال ۱۹۸۸ تا حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ ، با نیروهای تروریستی القاعده در افغانستان و با جنبش امل و حزب الله در لبنان در عملیات تروریستی همکاری میکرد و همچنین با گروه های کوچک در آفریقا هم در زمینه ترور و نا امنی شریک جنایاتشان بود اما موهبت اصلی برای رژیم تروریستی آخوندی زمانی اتفاق افتاد که عراق در سال ۲۰۰۳ به اشغال نیروهای ائتلاف در آمد از آن زمان بود که عراق بی صاحب جولانگاه نیروهای ویروس گونه تروریسیم به رهبری رژیم آخوندی قرارگرفت تا شاخک های متعفنش را درتمامی منطقه خاورمیانه ، آفریقا ،آسیای مرکزی ، آمریکای مرکزی ، اروپای شرقی و……. گسترش دهد تا شعار : ” جنگ جنگ است ” را تحققی جهانی بخشد!

سید محمد سیدیSEYEDMOHAMMAD SEYEDI

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)