پس از دوم خرداد ۷۶، تحت تاثیر رسانهها و شخصیتها و روزنامههای عمدتا اصلاحطلب آن زمان باروی یکی از باورهایم به دست اصلاحطلبان در حال گشوده شدن بود و آن نظرم بود نسبت به روحالله خمینی.
بارها به خود میگفتم نکند خمینی در کشتار ۶۷ و ادامه جنگ تا رفع کل فتنه از عالم و شعار راه ِ قدس از کربلا میگذرد و خفقان موجود و اجباری شدن حجاب و کشتار و محدودیت ِ بهاییان و حصر مرحوم منتظری و به گِل نشستن سکان دولت مهدی بازرگان و نابودی مرحوم شریعتمداری و … بیتقصیر بوده است و از کل امور بیخبر. میگفتم مگر می شود اینهمه اصلاحطلب ِ تحصیلکرده که بسیاریشان به سکولاریسم و جامعهمدنی باور دارند بخواهند به دروغ چهرهای موجه از خمینی نشان بدهند.این بود که دیگر در مورد خمینی با احتیاط سخن میگفتم. تمام تلاشم را به کار بستم تا از منظری دیگر به سخنان و اعمال خمینی نگاه کنم. صحیفهنور را شروع به خواندن کردم. هر چه بیشتر خواندم بیشتر به این نظر رسیدم که خمینی همان است که فکر میکردم. خمینی تا زمان حیاتش فعالانه در بیشتر مصیبتهایی که در ایران میگذشت نقش داشته است. و البته هنوز نتوانستم بفهمم اصلاحطلبانی که برای برخی از آنان هنوز احترام قائل هستم چگونه میتوانند چنین نگاهی به خمینی داشته باشند و اصولا آیا اینها مصلحتاندیشانه خمینی را اینگونه توصیف میکنند و یا به آن باور دارند؟ و از طرفی اگر مصلحتاندیشانه است، چنین شیفتهوار از خمینی سخن گفتن چه مصلحت یا فایده سیاسی در بردارد؟
کدام مصلحت سیاسی ما را بر آن میدارد از کسی که در یک شب حکم قتل چند هزار نفر زندانی سیاسی را صادر کرده است دفاع کنیم؟
بهزاد مهرانی
۲۲ شهریور ۱۳۹۲
پ.ن: همه این خاطرات وقتی از ذهنم گذشت که دیدم آقای عطاالله مهاجرانی در برنامه پرگار و در مقابل سخنان محمدرضا نیکفر، چگونه قصد دارد کشتار ۶۷ و خاوران را به یک نزاع بین یک گروه مسلح و یک دولت مستقر تقلیل دهد و خمینی را تطهیر کند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.