مرتضی صادقی – اولین اقدام برای حل این مشکل این است که وزارت امور خارجه دولت آقای روحانی که حمایت مردم را دارد توافق راس هرم قدرت در ایران را هم جلب کند برای اینکه وارد گفتگوی علنی با ایالات متحده بشود.پیشنمایش نوشته
اخیرا نامه ای از سوی ۵۵ زندانی سیاسی (یا کسانی که قبلا در زندان بودند) به رییس جمهور آمریکا و بعد هم نامه ای از طرف ۴۶۶ فعال سیاسی و مدنی به حمایت از آنها منتشر شد. نکتهای که این نامه ها روی آن انگشت گذاشته اند این است که قربانیان اصلی این تحریمها مردم ایران هستند. نگاه های مختلفی به این نامه ها وجود دارد.اما می توان از دو زاویه با این مسئله برخورد کرد :
اول از نگاه یک فعال سیاسی به این نامه ها که نگاهی جهتدار است و یا از زاویه موقعیتی که جامعه مدنی یا فعالین سیاسی – اجتماعی میتوانند داشته باشند .
یک بار هم به عنوان یک ناظر و تحلیل گر سیاسی که می خواهد شرایط را به طور واقع گرایانه تحلیل کند و به تاثیر و توانمندی این نیروها و اقدامات شان بپردازد. دراین رابطه برخی می گویند چرا به جای اینکه به اوباما نوشته شده به رهبر جمهوری اسلامی یا به آقای روحانی نوشته نشده است و مسائلی از این دست.اما من می خواهم نگاه کلی تری داشته باشم و اساسا بپرسم که این گونه نامهها اثر دارد یا نه؟
طبیعتا اگر ما به آنچه که به عنوان موضوع تحریم در طول ۳۴ سال گذشته به کشور ما رفته است نگاه کنیم خواهیم دید که موضوع تحریمها، موضوعی است که از فردای تسخیر سفارت امریکا، ایران با آن مواجه شده و موضوعی بوده که جامعه و حاکمیت ایران از یک سو و از سوی دیگر کشورهای غربی و در راس آن ایالات متحده امریکا با آن درگیر بودهاند. اما در هشت سال گذشته این تحریمها شکل دیگری به خودش گرفته و در چهارسال اخیر این فشارها بر روی جامعه و زندگی مردم اثری جدی داشته است. یکی از دلایلی که اثرات این تحریمها، علیرغم اینکه موضوع هسته ای همواره مطرح بوده خیلی گستردهتر از دوران های دیگر بوده این است که جامعه ایران در هشت سال گذشته و بخصوص از سال ۸۸ به بعد، کمترین حمایت را از حاکمیتش داشته است. وقتی شکاف بین دولت و ملت بیشتر شود طبیعتا تاثیرفشارهایی که بر دولت و بر کل کشور وارد می اید بیشتر است. به این خاطر نوشتن این نامهها که میخواهد نشان دهد مردم از فشاری که بر رویشان است ناراحت و نگران هستند؛ میتواند تاثیر گذار و موثر باشد. اینطور نیست که گفته شود کسی نامههای مردم را نمیخواند. سخن مردم هم در جایی که از یک اقدام به نفع آزادی و دموکراسی حمایت میکنند تاثیرگذار است و هم جایی که با تحریمها مخالفت میکنند. جایی هم که با اعمال ضدانسانی و امنیتی و سرکوبگرانه مقابله میکنند طبیعتا بر حاکمیت موثر است.
برمی گردم به نکته اول. من از نگاه یک فعال سیاسی یک جور به مسئله نگاه میکنم و از نگاه کسی که میخواهد شرایط را تحلیل کند جور دیگر. طبیعتا به عنوان یک فعال سیاسی به جد معتقدم که قربانی اصلی این تحریم ها مردم هستند و نیروهایی که این باور را دارند بایستی در مقابل آن موضع بگیرند. اما این موضوع قابل قبول است که عدهای بگویند این نامهها بایستی به رهبری یا رئیسجمهور نظام جمهوری اسلامی نوشته شود؛ آنها هم همین کار را بکنند.
جامعه پویا جامعه ای است که وقتی فردی نظری دارد میتواند زبان تند و محکم و حتی گاهی تلخ یا زبان مودبانه اما مستحکمی داشته باشد. پس عدهای هم میتوانند معتقد باشند بایستی این نامهها را به رهبر ایران نوشت. منتها موضوع این است که یک طرف این درگیری دولتهای غربی و در راس آنها امریکاست. من به عنوان فعال سیاسی خطابم دولت امریکا و نیروهای غربی هستند که می گویم این تحریمها به ضرر مردم است.
اما جایی می خواهم به صحنه موجود بپردازم و بدانم که چه کاری صحیحتر است؟ در اینجا جدا از آنکه جهتگیری من چه هست یک پیشنهاد هم خواهم کرد. این پیشنهاد در شرایط کنونی بر این اساس مبتنی است که موضوع تحریمها به موضوع هستهای و روابط ۳۴ ساله بین ایران و امریکا گره زده شده است.
ما برای اینکه این مشکلات حل شود باید به تمام این موضوعات از جمله روابط ایران و آمریکا، موضوع هستهای، شرایط ایران در خاورمیانه و حضور امریکا در منطقه به عنوان یک مجموعه به هم مرتبط نگاه می کنیم. آنجاست که پیشنهاد می کنیم اولین راه حل این معضلات و بهترین کار دولت اقای روحانی که موضوع اصلی که عنوان کرده و هنوز هم بر سر آن است، این است که مشکلات اقتصادی و حل مناسبات خارجی را در برنامهاش بر ای انتخاب شدن قرار داده این است که به صورت روشن و مستقیم با آمریکا وارد مذاکره شود. از مذاکرات پنهانی و غیرعلنی به شدت و به جد بپرهیزد. دولتی که مدعی است یک دولت تثبیت شده است و می خواهد مشکلات را حل کند اگر برای مذاکره به واسطه روی آورد و از گفتگوی مستقیم گریزان شود نمی تواند حرف خودش یا مردم یا حاکمیتش را بزند.
به این ترتیب به نظر میرسد در جایگاه تحلیلی من فکر می کنم اولین اقدام برای حل این مشکل این است که وزارت امور خارجه دولت آقای روحانی که حمایت مردم را دارد توافق راس هرم قدرت در ایران را هم جلب کند برای اینکه وارد گفتگوی علنی با ایالات متحده بشود.
گفتگوی علنی با ایالات متحده امریکا به معنی کوتاه آمدن از خواستهای به حق مردم نیست اما پنهانکاری معنی اش جز این نمی تواند باشد .
موضوع دومی که باید به آن توجه داشته باشیم این است که اقدام بعدی که حاکمیت جمهوری اسلامی باید انجام دهد، حاکمیتی که می گوید من نمی خواهم دسترسی به سلاح هسته ای داشته باشم و هیچ دلیلی هم برای پنهانکاری ندارد و بر اساس قوانینی که در MPT و در شورای حکام وجود دارد؛ بایستی واضح و شفاف عمل کند.
در عین حال جامعه مدنی هم همان گونه که هم در نامه زندانیان نوشته شده بود و هم در نامه ۴۶۶ نفر، از دولت آمریکا بخواهد که این فرصت و موقعیت طلایی که میتواند به پایین آمدن تشنج در خاورمیانه کمک کند باید به عنوان آخرین فرصت مورد استفاده غرب قرار گیرد و اگرمورد استفاده قرار نگیرد می تواند به قدرت گرفتن نیروهای اقتدارگرا منجر شود.
در پایان؛ این اقدام که پرونده هسته ای ایران ازشورای امنیت به وزارت امور خارجه داده شده است پیام بسیار مشخصی است که برای دولتهای غربی به ویژه ایالات متحده فرستاده شده یعنی میخواهیم این پرونده را به شکل دیپلماتیک حل کنیم. به نظر من درخواست تعلیق کنگره امریکا در موضوع حمله به سوریه هم در جایگاه خود پیامی است که به روایتی می توان گفت اوباما فرستاده که می خواهد تبدیل فضای ملتهب کنونی به یک فضای آرام را مورد دقت قرار دهد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.