جواد عباسی توللی؛ مجله حقوق ما: تحقق شادی در هر جامعه‌ای، مستلزم وجود حداقلی از آزادی‌های اجتماعی برای شهروندان است. شادی جمعی، بالقوه می‌تواند عاملی برای همبستگی جمعی و عنصری رهایی بخش تلقی شود. در حقیقت هر جا نامی از شادی و شادمانی در میان باشد، ناگزیر مفهوم آزادی نیز به ذهن متبادر خواهد شد.

 با وجود اینکه «حق شادی» در اعلامیه جهانی حقوق بشر لحاظ نشده اما در رویدادهای رسمی سازمان ملل، «روز جهانی شادی» ثبت شده و شادمانی به‌ مثابه یکی از «هدف‌های بنیادین زندگی بشر» تعریف شده است.

در ایران اما تقریبا همه مصادیق شادی و شادمانی جمعی، نظیر رقص‌ در اماکن عمومی، آواز خوانی، تولید، انتشار و در برخی موارد، حتی گوش دادن به موسیقی، ممنوع شده است. در این بین، به دلیل نگاه مذهبیِ حاکم نسبت به زن، زنان بیش از مردان تحت تاثیر این ممنوعیت‌ها قرار گرفته‌اند.

نیلوفر غلامی، روزنامه‌نگار و کنشگر سیاسی، بر این باور است که شادی، یکی از ملزومات اصلی برای داشتن جامعه‌ای امیدوار و رو به رشد است. مجله حقوق ما، در ارتباط با همین موضوع، با این روزنامه‌نگار گفت‌و‌گو کرده است.

  •  به‌نظر شما دلایل استیلای فضای یأس و نا امیدی بر جامعه امروز ایران چیست؟

 شادی یکی از ملزومات زندگی جوامع انسانی است و اگر ما خواستار جامعه‌ای رو به رشد و امیدوار هستیم، نیاز است که فضای شادی بر جامعه حاکم باشد. جامعه امروز ایران اما در حال حاضر از داشتنِ چنین فضایی بی نصیب است. به‌نظر من یکی از اصلی‌ترین دلایل عدم وجود شادی در ایران، وجود بیش از چهار دهه حکومت دیکتاتوری‌ای است که تلاش دارد بر همه ابعاد زندگی شهروندان مسلط باشد. در ایران، حق تصمیم‌گیری درباره تعیین سبک زندگی، از شهروندان سلب شده و این مساله یکی از دلایل اصلی وجود شادی و شادمانی در جامعه است.

علاوه بر آن، مشکلات اقتصادی و معضلات اجتماعی بسیاری در ایران نظیر فقر، بیکاری و آسیب‌های اجتماعی دیگر وجود دارد که در نتیجه حکمرانیِ جمهوری اسلامی پدید آمده است. به عبارت دیگر، حکومت جمهوری اسلامی، روال عادی زندگی را برای شهروندان خود بسیار دشوارتر از شهروندان کشورهای دیگر کرده است. مجموعه این موارد باعث می‌شود شهروندان ایرانی به جای اینکه فرصتی برای شادی کردن داشته باشد، به‌طور مداوم باید با مشکلات خود دست به گریبان باشد و از پرداختن به اموراتی که برای آنها شادی آور است، چشم پوشی کند. برای مثال، نیروی انتظامی، حتی برپایی دورهمی‌ها یا جشن‌های عروسی را تاب نمی‌آورد و به بهانه‌های مختلف نظیر بلند بودنِ صدای موسیقی یا در کنار هم قرار گرفتنِ زنان و مردان، در این فضاها مداخله کرده و حتی در مواردی، شهروندان شرکت کننده در این مراسمات را بازداشت کرده و برای آنها پرونده سازی کرده است. از طرف دیگر، زنان ایرانی به‌عنوان نیمی از جامعه، از بسیاری حقوق بدیهی خود نظیر حق شرکت در فعالیت‌های ورزشی محروم شده‌اند و در ایران، زنان حتی حق دوچرخه سواری ندارند. همان‌طور که می‌دانیم ورزش یکی از مهم‌ترین مواردی است که می‌تواند شادی و نشاط را برای زنان ایرانی فراهم کند اما این موضوع همواره با دستاویز قرار دادنِ مسائل شرعی، ممنوع شده است.

  •  در روزهای اخیر یک زنِ مربی رقص و چند شهروند زن در کرمانشاه به‌دلیل اقدام به رقصیدن، بازداشت شده‌اند؟ در نمونه‌های دیگر هم شاهد نقض حق شادی و شادمانی از سوی حکومت ایران بوده‌ایم. براساس قوانین جاری در ایران، رقصیدن و آواز خواندن زنان، جرم انگاری شده است. حکومت ایران از این ممنوعیت‌ها چه بهره‌ای می‌برد؟ چرا حق شادی زنان بیش از مردان نقض می‌شود؟

 حکومت ایران در دهه‌های گذشته، به‌ویژه در سال‌های اخیر که کنترل فضای جامعه تا اندازه‌ای نسبت به دهه‌های گذشته برای او سخت تر شده، نشان داده است که با هرنوع شادی و نشاط در جامعه مخالفت دارد. در این سال‌ها، بارها مربیان رقص، زنانی که آوزا خوانی کردند یا حتی شهروندانی که ویدئوهای شخصی‌ای از خود منتشر کرده‌ بودند که نشانگر وجهی از شادی بود، بازداشت شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند. بسیاری از این شهروندان تاکنون مجبور شده‌اند به‌دلیل وجود قوانین حاکم، کشور را ترک کنند.

حکومت جمهوری اسلامی، از ابتدای شکل گیری، سعی داشته حقوق شهروندان را ممنوع کند و از فضای یأس و نا امیدی که به واسطه این ممنوعیت‌ها ایجاد کرده به نفع خودش استفاده ‌کند. جامعه‌ای که شاد باشد، امید به آینده دارد اما متاسفانه با وضعیت موجود، جامعه به سوی رخوت رفته است. حکومت دینی حاکم بر کشور هم تلاش می‌کند با سوء استفاده از همین رخوت، برای ادامه حیات خود بهره برداری کند. در چنین شرایطی، حقوق زنان بیش از همه نقض خواهد شد. این حکومت با زن ستیزی آمیخته است. از ابتدای روی کار آمدنش و با استفاده از شرایطی که در دهه‌های پنجاه و شصت شمسی وجود داشت، توانست برای سرکوب زنان، موجی ایجاد کند. از جمله قوانین حمایت از خانواده را لغو کرد. همچنین، حق داشتن چند همسری را برای مردان قائل شد و حجاب را اجباری کرد. حتی قضات زن را از حق کار محروم کرد. سران حکومت ایران می‌دانند اگر زنان در جامعه آزاد باشند، قطعا می‌توانند تأثیر زیادی بر فضای جامعه داشته باشند. حکومت جمهوری اسلامی به خوبی می‌داند که اگر زن را محدود کند، جامعه را محدود کرده است.

به همین دلیل، در سال‌های اخیر حتی زنانی که تابوی حجاب اجباری را شکسته‌اند یا زنانی که انتخاب کرده‌اند به فعالیت سیاسی و مدنی بپردازند، با احکام زندان طولانی مدت مواجه شده‌اند. زنان از برخی جهات، بیش از مردان از سوی حکومت تحت فشار قراردارند.

در اینجا باید تأکید کنم که حقوق زنان و مردان ایرانی به اشکال مختلف در ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی در حال پایمال شده است اما حکومت با استفاده از ابزارهایی که در اختیار دارد، همواره سعی داشته فشار بیشتری بر زنان وارد کند و حقوق اساسی آنها از جمله حق شادی آنها را نقض کند.

  • در تمدن ایرانیان مانند تمدن‌های دیگر، شمار قابل توجهی از اسطوره‌ها یا جشن‌هایی که یادآور شادی هستند نظیر جشن نوروز، جشن تیرگان، جشن مهرگان، شب یلدا و جشن‌هایی از این دست وجود دارد. به‌نظر شما آموزش سیستماتیک و تبلیغ مذهب شیعه در بیش از چهار دهه اخیر، تا چه میزان به نقض حق شادی در جامعه امروز ایران دامن زده است؟

پیش از اینکه اسلام بر ایران حاکم شود، جشن‌های بسیاری وجود داشته که ماهیتا شادی آفرین بوده‌اند و همواره فضایی را در جامعه به‌وجود می‌آورده‌اند که احساس امید و همدلی بیشتر شود و تفاوت زیادی میان زنان و مردان در آن دوران وجود نداشته است اما بعد از حاکم شدن اسلام و به‌ویژه پس از شکل گیری مذهب شیعه که امتداد آن تا امروز رسیده، به‌خصوص در چهار دهه اخیر، اسلام سیاسی و خوانشی که جمهوری اسلامی از دین دارد، خود، ناقض حق شادی در جامعه ایران است.

برای مثال در ترکیه، که در همسایگی ایران واقع شده و من در این کشور حضور دارم، خوانش دیگری از دین اسلام رواج دارد که دست‌کم حق تصمیم گیری برای انتخاب پوشش بر عهده زنان است و زنان با حجاب اسلامی و بدون حجاب می‌توانند در کنار یکدیگر در جامعه حضور داشته باشند. همچنین زنان در کشور ترکیه، آزادی‌های دیگری از جمله آواز خواندن، رقصیدن و شادی کردن دارند اما در کشور ایران، حکومت با خوانشی که از اسلام دارد، تلاش می‌کند همه مردم حتی کودکان را مغزشویی کند. سران حکومت ایران به خوبی می‌دانند که سیستم آموزشی، تا چه میزان می‌تواند روی نسل‌های آینده تاثیرگذار باشد و همین مساله باعث شده به ویژه در سالهای اخیر آموزش هم بسیار ایدئولوژیک‌تر شده و شاهد آن هستیم که مفاهیمی وارد کتاب‌های درسی دانش آموزان شده که به شدت سویه‌های ایدئولوژیک دارند و برای نهادینه کردن سیاست‌های جمهوری اسلامی به کارگیری می‌شوند.

از سوی دیگر، من فکر می‌کنم با وجود شبکه‌های اجتماعی و تغییراتی که در سطح بین المللی اتفاق افتاده،، نسل جدید آگاه تر شده و شرایط به نفع مردم ایران تغییر کرده است. سران حکومت ایران هرچقدر تلاش کنند تا مردم را محدود کنند، اما فضای فعلی، دیگر فضای دهه شصت نیست که حکومت بتواند با سرکوب و کشتار گسترده، فضای رعب و وحشت ایجاد کند.

برخلاف خواسته‌های حکومت، شاهد آن هستیم که نسل جدید به دنبال شاد بودن و در پی به‌دست آوردن یک زندگی انسانی است. شهروندان جوان امروز در جامعه ایران، به دنبال دست یابی به بسیاری از حقوقی هستند که حتی در کشورهای منطقه خاورمیانه هم به رسمیت شناخته شده است. به همین دلیل شاهدیم که در سال‌های اخیر، متولدین دهه هفتاد و دهه هشتاد شمسی در صف اول اعتراضات علیه حکومت ایران حضور دارند. این نشان دهنده این است که نسل جوان ایرانی برای رسیدن به شادی، رفاه و آزادی حاضر به فداکاری و هزینه دادن هستند. به نظر من این مساله نوید آینده بهتری برای ایران می‌دهد.

  • به‌نظر شما، آیا اساسا باید راجع به «حق شادی» در ایران مطالبه‌گر باشیم؟

به نظر من، باید هموراه مطالبه حق شادی را داشت به دلیل اینکه اگر خواست و مطالبه‌ای در کار نباشد، قطعا تغییر اتفاق نخواهد افتاد اما به یاد داشته باشیم که فراتر از مطالبه حق شادی و یا مطالبه حجاب اختیاری و مواردی از این دست، ما به‌عنوان شهروندان قرن بیست و یکم و انسان‌هایی که در دنیای متمدن زندگی می‌کنند، باید این مطالبه را داشته باشیم که حکومتی مبتنی بر موازین حقوق بشر و منطبق با اصول دموکراسی را سرکار بیاوریم.

مطالبه همه شهروندان ایرانی باید رسیدن به حقوق انسانی‌ای باشد که به هر حال مردم در بسیاری از کشورها به آن دسترسی دارند. قطعا زمانی که با چنین دیدگاهی، از حکومت جمهوری اسلامی عبور کنیم، می‌توانیم به تمامی حقوق خود نظیر حق آزادی پوشش، حق شادی، حق آموزش مناسب و بسیاری دیگر از حقوق شهروندی و حقوق اساسی دست پیدا کنیم.

از طرف دیگر می‌توان گفت، بخش زیادی از تمرین‌هایی که انجام می‌دهیم از همین مطالبات کوچکتر به‌وجود می‌آید اما مطالبه اصلی ما باید رسیدن به یک حکومت نرمال و حاکمیتی مبتنی بر اصول دموکراسی و حقوق بشر باشد.

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)