ایده‌‌ی محوری این یادداشت کوتاه بر پایه‌ی خوانش کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت محمّد مصدّق، همچون استمراری از تصمیم و برنامه‌ریزی‌های گوناگون پس از تشکیل دولت دوم مصدّق در اواسط تابستان ۱۳۳۱ است.

پس از تشکیل دولت دوم محمّد مصدّق که با عقب‌نشینی دربار همراه بود، سرنگونی او در دستور کار دولت‌های آمریکا و انگلیس، نیروهای نزدیک به دربار و بخش قابل‌توجّهی از نظامیان و همچنین روحانیت سنّتی به رهبری سیّد ابوالقاسم کاشانی قرار گرفت. برخی از یاران سابق مصدّق در جبهه‌ی ملّی هم پس از تشکیل دولت دوم او و تشکیل مجلس شورای ملّی هفدهم، آرام‌آرام به جرگه‌ی مخالفان او پیوستند. به‌طور عام و به‌ویژه در انعکاس رسانه‌ای، نکته‌ی مهمّی که در مواجهه با کودتای ۲۸ مرداد همواره مغفول می‌مانَد، تلاش مداوم برای کودتا پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ است. در تصویر ساده از روند تحوّلات آن روزها، مصدّق پس از تیر ۱۳۳۱ به پشتوانه‌ی حمایت گسترده‌ی مردمی خواسته‌های خود را به شاه تحمیل می‌کند و ضمن افزایش اختیارات، ارتش را نیز در دست می‌گیرد و دولتِ مستقل خودش را بدون دخالت و فشار دربار و دولت‌های خارجی تشکیل می‌دهد. پس از گذشت یک سال و عدم‌موفّقیت دولت مصدّق در حل مسئله‌ی نفت با دولت‌های آمریکا و انگلیس و بروز مجموعه‌ای از ناکارامدی‌های دولت در امور داخلی و نیز تنش با دربار، ایده‌‌ی کودتا در دربار شکل می‌گیرد و سرانجام در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت مصدّق به کمک نیروهای خارجی و با کودتای نظامی ساقط می‌شود.

امّا به‌واقع آنچه که در عمل اتّفاق افتاد تلاش بی‌وفقه از فردای وقایع پایان تیر ۱۳۳۱ برای سرنگونی دولت مصدّق بود که توسّط برنامه‌ریزان خارجی و عوامل داخلی با جدّیت و عزم همه‌جانبه‌ای پیش می‌رفت. پس از خلع ید دولت‌های خارجی از نفت ایران و ملّی‌سازی یک‌طرفه‌ی نفت توسّط دولت مصدّق و تلاش‌هایش برای سازشی متناسب که یکی پس از دیگری شکست می‌خورد، طرح سرنگونی دولت مصدّق به کمک نیروهای مخالف داخلی و دربار پهلوی روی میز دولت انگلیس و آمریکا قرار گرفت. از نمونه‌‌های مهم، برجسته‌ و علنی چنین تلاش‌هایی که باید تمام آنها را در کنار کودتای ۲۸ مرداد به‌عنوان بخشی از یک کل فهمید نه تلاش‌های جداگانه، می‌توان به کودتاهای نافرجام مهر ماه ۱۳۳۱ و اسفند ماه ۱۳۳۱ اشاره کرد که اوّلی به تعطیلی سفارت انگلیس در ایران انجامید و روابط دولت مصدّق با انگلیس تیره‌تر از قبل شد. دومی هم که با نقش آشکار هندرسون سفیر آمریکا تا بسیج اراذل و اوباش و حمله به خانه‌ی مصدّق و سوقصد به جانش پیش رفت، به تیرگی کامل روابط مصدّق با دربار پهلوی ختم شد.

مصدّق اگرچه توانسته بود خواسته‌هایش را به پشتوانه‌‌ی حمایت گسترده‌ی مردمی به شاه و دربار تحمیل کند، امّا پاشنه‌ی آشیل او این بود که علیرغم کسب مسئولیت ارتش پس از تیر ۱۳۳۱، نتوانست در ساختار صلب ارتش تغییرات بنیادین و ریشه‌ای ایجاد کند و تغییرات او صرفاً در سطح چند تیمسار و سرتیپ و فرمانده باقی ماند. حتّی فرماندهان منصوب او نیز همه تا پایان به او وفادار نماندند و فرماندهانی که تا آخر به او وفادار ماندند تاوان کارشان را دادند. نمونه‌ی برجسته، محمود افشارطوس ریاست کل شهربانی کشور بود که پس از نقش کلیدی در شکست کودتای اسفند ۱۳۳۱، شبانه توسّط اوباش وابسته به کودتاگران و دربار ربوده و به طرز فجیعی کشته شد. افراد سرشناس و بلندپایه‌ای در این پرونده دستگیر شدند و یا تحت‌پیگرد قرار گرفتند که با کارشکنی دربار این پرونده مدّت‌ها باز ماند و در نهایت به نتیجه‌ی خاصّی نرسید. تقریباً تمامی مظنونانی که در پرونده‌ی این قتل دستگیر نشدند نقشی اساسی در کودتای ۲۸ مرداد ایفا کردند و دستگیرشدگان پرونده هم بلافاصله پس از کودتا آزاد شدند. چهره‌ی سرشناسِ دیگرِ وفادار به مصدّق، سرتیپ محمّدتقی ریاحی بود که پس از کودتای نافرجام ۹ اسفند ۱۳۳۱ و عزل محمود بهارمست، به ریاست ستاد کل ارتش رسید. او اگرچه تا آخرین روز به مصدّق وفادار ماند و پس از کودتای ۲۸ مرداد به حبس محکوم شد، امّا در دوران ریاستش بر ستاد ارتش، اشراف کافی اطّلاعاتی به تحوّلات لایه‌های زیرین قوای نظامی و نیز درک درستی از روند دگرگونی‌های سیاسی نداشت. او با اینکه توانست با ایستادگی کودتای ۲۵ مرداد را خنثی کند امّا تا شب کودتا و علیرغم هشدارهای حزب توده، هیچ بویی از کودتا نبرده بود و درست همان شب در جشن تولّد دخترش حضور داشت. در کشاکش اوج‌گیری طوفان کودتای ۲۸ مرداد، ریاحی چنان از درک سرعت تحوّلات عاجز بود که فکر می‌کرد شورش‌های اوباش خیابانی کار حزب توده است و با کسب نظر مساعد مصدّق، دستور دستگیری توده‌ای‌ها را صادر کرد. کاری که عملاً یکی از مهم‌ترین و منسجم‌ترین سازمان‌های حامی دولت در آن زمان (و احتمالاً تنها سازمان سیاسی منسجم) را از میدان درگیری‌ها و تغییر موازنه به نفع دولت مصدّق خارج کرد.

کودتای ۲۸ مرداد را باید در روند تحوّلات یک‌ساله‌ی پرآشوب علیه دولت محمّد مصدّق در نظر گرفت. تصمیم کودتا یا براندازی به هر شکل و سیاقی، بیش از یک سال در دستور کار وابستگان به دربار و دولت‌های آمریکا و انگلیس بود و از هیچ تلاشی برای آن فروگذار نکردند. پس از تیر ۱۳۳۱ آیت‌الله کاشانی در سِمَت ریاست مجلس از مصدّق فاصله گرفت. کاشانی مخالفان پارلمانی مصدّق را رهبری می‌کرد و از سوی دیگر بسیج اوباش خیابانی را پیش می‌برد و روحانیت سنّتی را به رویارویی با مصدّق می‌کشاند. بی‌تفاوتی‌های مصدّق به چالش‌های مذهبی روحانیت سنّتی (به‌عنوان نمونه مسئله‌ی بهایی‌ها) روند چنین صف‌آرایی‌هایی را تسریع می‌کرد. در سوی دیگر چهره‌های تأثیرگذاری چون حسین مکّی و مظفّر بقایی و احزاب پان‌ایرانیست، سومکا و زحمتکشان از هر تلاشی برای سرنگونی مصدّق فروگذار نمی‌کردند. سرلشگر فضل‌الله زاهدی نظامی سرشناس و امینِ آن روزهای دربار پهلوی هم با همراهی انبوهی از نظامیان دیگر، در سودای نشستن به جای مصدّق بود.

چنین آرایش قوایی علیه دولت محمّد مصدّق امّا در دربار پهلوی بود که به نقطه‌ی عمل مشترک می‌رسید یا به چنین نقطه‌ی اجماع مشترکی نیاز داشت. محمّدرضا پهلوی در آن زمان تنها ۳۳ سال داشت و بیش از ده سال پس از رسیدن به پادشاهی، هنوز از اقتدار کامل برخوردار نبود. او یکی از عوامل کودتا و نه تمام آن، امّا قطعاً تعیین‌کننده‌ترین عامل آن بود. بدون رضایت نهایی او امکان نداشت که کودتا یا هر برنامه‌ی سرنگونی به سرانجام برسد. در آن سال‌ها، او نه به اندازه‌‌ای قدرت داشت که رأساً برای کودتا تصمیم بگیرد و نه به اندازه‌‌ای ضعیف بود که هیچ نقشی در تصمیم‌گیری و اجرای آن نداشته باشد. اینکه آیا او از همان ابتدا راضی به کودتا علیه مصدّق بود یا نه، چندان روشن نیست. امّا او احتمالاً از روزهای پایانی سال ۱۳۳۱ دیگر تردیدی در براندازی و یا کودتای نظامی علیه مصدّق با طرح و نقشه‌ی خارجی و اجرای داخلی نداشت و سرانجام تمام همکاری‌های لازم را با کودتاگران انجام داد و علیرغم تنش‌ها و تردیدهایش، در نهایت تمام‌قد پشت کودتا ایستاد. نقل‌هایی از تردیدهای شاه در کودتا علیه مصدّق وجود دارد. امّا پس از اسفند ۱۳۳۱ احتمالاً این‌ تردیدها صرفاً در چگونگی و زمان اجرا بود نه در نفس عمل کودتا یا سرنگونی برنامه‌ریزی‌شده. بدون نظر نهایی او کودتا ممکن نبود.

کودتا علیه دولت محمّد مصدّق را باید در مجموعه عوامل دنباله‌دار و کارشکنی‌های مداوم در دست‌کم یک سالِ منتهی به ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فهمید که دولت مصدّق را تضعیف و مستأصل می‌کرد و آنرا به سمت تصمیمات نادرست سوق می‌داد که دست آخر هم به نحوه‌ی اجرای عجیب رفراندوم انحلال مجلس توسّط دولت مصدّق انجامید و بستر سیاسی ملتهب آن روزها را بیش از پیش ملتهب‌تر و متشنّج‌تر و برای موفقیت کودتا آماده‌تر کرد. مصدّق حتّی برای سازش با آمریکا و انگلیس بر سر نفت هم فشار عجیبی تحمّل کرد. کار به جایی رسیده بود که هر نرمشی از سمت مصدّق در برابر آمریکا و انگلیس، با نام خیانت به وطن از جانب مخالفانش همچون زاهدی (که شوربختانه خودشان به کمک نیروی خارجی علیه‌اش کودتا کردند) برجسته می‌شد. مصدّق در منگنه افتاده بود. نفت را ملّی کرده بود امّا همان نفت ملّی عایدی خاصّی برای اداره‌ی کشور به همراه نداشت. تحمّل فشارهای فلج‌کننده‌ی خارجی پس از کوتاه کردن دست آنها از نفت ایران و کارشکنی‌های مخالفان داخلیِ وابسته به دربار و دارودسته‌ی کاشانی و بهبهانی، خارج از توان دولت مصدّق بود و اگر ۲۸ مرداد هم خنثی می‌شد هیچ بعید نبود که چند ماه بعد کودتای دیگری به سرانجام برسد.

مصدّق عاری از اشتباه نبود. او اشتباهاتی داشت که اجتناب‌ناپذیر نبودند. مصدّق تا خود روز کودتا بزرگترین حزب سازمان‌یافته‌ی حامی خودش در آن سخت‌ترین روزها یعنی حزب توده را در حاشیه نگه داشت و در برهه‌هایی حتّی تا دستگیری اعضای حزب پیش رفت. اگر مصدّق می‌خواست روی حمایت مردمی همچون ۳۰ تیر ۱۳۳۱ حساب کند، باید با درایتی بیشتر با حزب توده برخورد می‌کرد. اشتباهاتی چنین در کارنامه‌‌ی مصدّق کم نبودند. امّا هیچکدام از آن اشتباهات ربط مستقیمی به تصمیم و اجرای کودتا علیه دولت او نداشت. مصدّق فقط این شانس را داشت که بتواند بر فشار خارجی و داخلی فائق آید و با کارآمدی دولت، حمایت گسترده‌ی مردمی را با خود همراه کند و امکان عملی شدن نقشه و برنامه‌ی براندازی و کودتا را مدام به تعویق بیندازد و نحیف و نحیف‌تر و در نهایت منتفی کند. کار دشواری که در نهایت اتّفاق نیفتاد و دولت مصدّق با کودتای نظامی سرنگون شد.

کودتای ۲۸ مرداد نقطه‌ی عطف تثبیت استبداد داخلی و دخالت خارجی بود و رد پای آن هنوز گریبان ما را رها نکرده است. بازخوانی مداوم لحظه‌لحظه‌‌های منتهی به آن و نقش و تغییر نقش بازیگران کودتا و فهم چرایی وقوع‌اش، هنوز پس از نزدیک به هفتاد سال همچون ضرورتی پیش روی ماست.

—–

* برای یک خوانش موجز و منسجم از یک سالِ منتهی به کودتای ۲۸ مرداد، مراجعه کنید به فصل پنجم کتاب «کودتاهای ایران» اثر ارزشمند دکتر سهراب یزدانی. یادداشت حاضر در امتداد این کتاب قرار می‌گیرد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)