شروین وکیلی، جامعهشناس درگفت وگو با «قانون» به بررسی شرایط اجتماعی برآمدن و سقوط دولت دکتر محمد مصدق پرداختهاست.
به اعتقاد او مصدق در هرصورت سقوط میکرد، اما نه به دلایل اقتصادی و یا اجتماعی. همچنین او مصدق را آخرین نسل از سیاستمداران نسل قدیم سیاست ایران میداند و معتقد است که تمام رفتار سیاسی او بر اساس پیگیری مطالبات مشروطه است.
به گفته شروین وکیلی، مصدق میتوانست جلوی وقوع کودتا را بگیرد: «مصدق کاری که نکرد و بسیار هم نقد به آن وارد است، این است که از سازمانیافتگی هوادارانش جلوگیری میکرد. جای بحث هم دارد که چرا این کار را میکرد؛ یعنی مثلا از تشکیل میلیشیا یا سپاه ملی برای حمایت از نهضت ملی خودش جلوگیری میکرد؛ درحالی که شرایط برای رخ دادن چنین اتفاقی فراهم بود. محمل قانونی هم میتوانست داشته باشد».
***
— برای شروع بحث می خواهم کمی درباره شرایط اجتماعی آن روزها و فضایی که باعث برآمدن مصدق شد توضیح بدهید.
اولین نکتهای که باید در نظر گرفت این است که دکتر مصدق، وثوق الدوله وقوام الدوله، از دولتمردان قدیمی دوران مشروطه به شمار میآیند؛ درواقع یک نسلی از سیاستمداران قدیمی که در مشروطه فعال بودند؛ مثلا دکتر مصدق در ۱۷ یا ۱۸ سالگی مستوفی میشود.
اینگونه افراد که بعدها هرکدام یک سیاستمدار معروف میشوند، متعلق به نسل قدیم هستند. فروغی هم از همین نسل است؛ ضمن اینکه از خانوادههای با نفوذ قاجار هم هستند؛ بهعبارت دیگر، سیاست ایرانی را میشناسند و آن را به ارث بردهاند؛ از جایگاه تثبیت شدهای هم برخوردارهستند و نیازی هم نیست که برای کسب جایگاه بجنگند؛ غوغاسالار نیستند. ویژگیای که در نسلهای بعدی سیاستمداران که بعضا از طریق مطبوعات وارد سیاست شده اند، مثل سیدضیاء و یا محمد مسعود دیده نمیشود.
در واقع بعد از ۱۳۱۰ به بعد نسلی از سیاستمداران جوان داریم که آنها یا تحصیلکرده اروپا هستند و یا با فرهنگ اروپا آشنا هستند و ارتباط دارند. همچنین از نظر ساخت و خاستگاه طبقاتی کاملا با نسل قدیمی متفاوت هستند و خاستگاههای گوناگون دارند. به تعبیر دیگر، می توان گفت مصدق آخرین نسل از سیاستمداران ایرانیست و بعد از وی چرخشی در سیاستمداران رخ می دهد.
افرادی میآیند که روشنفکر هستند و همگی به نسل جدید و جوان تعلق دارند. کسانی مانند منصور، هویدا و امثال اینها که تقریبا هم سن و سال شاه هستند و دوران کوچکی و بچگی شاه را ندیده اند؛ چرا که رابطه شاه و مصدق مثل رابطه عمو و برادرزاده یا پدر و پسراست که به چشم یک بچه به او نگاه میکردند.
رابطه فروغی و شاه هم از همین جنس است. به همین دلیل شاه نسبت به نسل قدیم سیاستمداران آن اتوریته و اینکه بتواند مستبدانه حرف خودش را بزند را ندارد؛ حرفش هم در برابر اینها خریدار چندانی نداشت.
از سوی دیگر این افراد کسانی هستند که بشدت به اصول مشروطه پایبندند. در واقع شرایط اجتماعی ایران دارای یک جنبش جدی و فعال سیاستمداران است که جنبش مشروطه را به پیروزی رساندهاند. در دوران پهلوی هماینها فعال هستند ولی درچارچوب نسبتا متمرکز شاهی مقتدر قرار گرفتهاند. از ۱۳۲۰ تا ۲۵ هم یک آشفتگی داریم که آن هم به دلیل اشغال مملکت در جنگ جهانی دوم است که قوای روس همچنان در ایران ماندهاند.
دراین زمان هم باز نسل قدیم سیاستمداران کم وبیش حضور دارند و پس از تخلیهی ایران است که این نسل جدید آرام آرام وارد صحنه میشوند.
از ۱۳۲۰ تا ۲۸ مرداد ۳۲ میتوان گفت که کشور ازحالت اشغال خارج شدهاست، اما میدانهای نفوذ خارجیها همچنان سر جای خوداست؛ در جنوب شرکت نفت ایران و انگلیس است و در شمال حزب توده حضور دارند که بقایای شوروی هستند. همچنین جنبههای نظامی آنها نیز در برخی مناطق مانند آذربایجان و کردستان فعالیت میکنند. درواقع، در این فضا باید ظهور مصدق را دید.
— چگونه؟
یکی از ویژگیهای مصدق این است که متعلق به نسل قدیمیست که تا مدتی از سیاست خارج است؛ یعنی ازدوره رضاشاه چندان فعال نیست.
ضمن اینکه طی فاصله ۱۳۰۱تا ۱۳۰۴ مصدق هوادار اقتدار رضاخان است و مخالف سرسخت شاه شدن او. یکی از دیگر ویژگیهای اخلاقی مصدق جسارت و راستگویی جدی اوست.
در دورهای که مصدق در مجلس با تغییر سلسله قاجار به پهلوی مخالفت کرد، تقریبا تمام نخبگان سیاسی ایران موافق این ماجرا بودند؛ یعنی از میان نخبگان طراز اول تنها بهار، آیتا… مدرس و مصدق مخالفت خود را اعلام کردند.
در این بافت است که مصدق دوباره به صحنه میآید. مصدق در دوره رضاشاه بهعنوان یک سیاستمدار جسور و محبوب مطرح است، ولی یک صدای تک است و سال ۱۳۲۹سازماندهی خاصی نمیکند، تا انتخابات مجلس که به شدت مهندسی شده بود و با اعتراض شدید مصدق و بسیاری دیگر مواجه شد که شاه انتخابات را لغو میکند ومجددا انتخابات صورت میگیرد. درواقع نقطه شروع نهضت ملی است.
نکته مهم دیگر حقوقدان بودن مصدق است بهطوری که رفتار سیاسی او را میتوان رفتار سیاسی حقوقدانانه دانست. خیلی خیلی هم قانونمدار است، حتی در حوزه بینالمللی هم همینطور است؛ در داخل هم به همین نحو عمل میکرد.
— یعنی بدون اما و اگر کاملا قانونمند عمل میکرد؟
البته اخیرا اما و اگرهایی مطرح شدهاست که درجای خود قابل بحث هستند، اما کدام یک از دولتمردان آن دوره اما و اگر دنبالشان نیست. بحث ما دفاع و حمله نیست، ولی نسبت به بقیه آدمهای آن دوره، این فرد در چارچوب قانون گام برمیدارد و حرف میزند. تمرکزش هم تغییر و بازنویسی و اصلاح قانون اساسی است.
— از مصدق و وثوقالدوله نام بردید. البته شاید کمی از بحث دور شویم، اما این مرد، وثوقالدوله سیاستمدار کوچکی نبود و در زمانی هم توانست با فریب شوروی آن را وادار به خروج ازایران کند. این کار در نوع خودش کار بسیار مهم و ماندگاری محسوب میشود، اما میبینیم که نام وثوق الدوله ماندگار نمیشود. پرسش اصلی این است که اگر نفت را از مصدق جدا کنیم، آیا باز هم نام مصدق ماندگار میشد؟
وثوق الدوله به هر ترتیب یک دولتمرد بسیار مهم درتاریخ ایران است، اما با مصدق تفاوتهایی دارد. یکی اینکه بسیار جاهطلب است و به نظرم این مسئلهایست که باعث شده از چشم بیفتد.
مسئله دیگر هم چندوچونی در مورد مسائل مالی او است.
ضمناینکه آدم حزب سازی هم است. مثل حزبی دموکراتی که راه میاندازد.این حزب را وثوق الدوله در برابرحزب توده علم میکند که نسبتا هم موفق است.
آدم بسیار توانایی در عرصه سیاست هست و بسیار موثرهم هست، ولی کلا خوشنام نیست و باید بگویم که واقعا هموزن مصدق نیست.
— یعنی دکتر مصدق بدون نفت هم ماندگار میشد؟
بله. به رغماینکه هردو متعلق به نسل قدیم سیاستمداران ایران هستند، اما رفتار سیاسی متفاوتی داشتند.
— برگردیم به بحث. به یک سال و ۲۸ روز قبل از کودتا. در آن هنگام و در روز ۳۰ تیر ۱۳۳۱ که مصدق علاوه بر حمایتهای مردمی و حزب توده، از حمایت کامل و پرقدرت سران جبهه ملی هم برخوردار است. دراین مدت چه اتفاقی میافتد که یک سال بعد، این حمایتها رنگ دیگری میگیرند؟
باید به دو نکته اشاره کرد؛ یکی رفتار سیاسی ودیگری رفتار استقلالطلبانه وی است. این رفتارها دقیقا در امتداد شعارها واهداف مشروطه است. رفتار سیاسی مصدق یک رفتار استقلالطلبانه است. دقیقا در امتداد شعارهای مشروطه است که استقلال ایران از استعمار غرب را هدف گرفته است. به عبارت دیگر، رفتار سیاسی مصدق را در امتداد مشروطه میتوان قرار داد. اگر گفتمان مصدق را تحلیل کنیم به دو رکن بر میخوریم؛ یک استعمار و دیگری استبداد.
جالب است که در آن دوره استبداد نداشتیم و مطالبی هم که درمورد استبداد در آن زمان مطرح میشود، برای دوره رضا شاه است؛ چون که محمد رضا شاه در آن دوران مستبد نیست و محبوب هم هست. اوج محبوبیت او و در سال ۱۳۲۵ و بعد از آزادی آذربایجان است که بهعنوان یک شاه جوان دموکرات و محبوب مطرح میشود.
البته شواهدی هم هست که نشان میدهد که از ابتدا آدم مستبدی بوده وخلق وخویش جوری بودهاست که میخواسته تمام امور را خود در دست بگیرد؛ منتها تا ۱۳۳۲ که بهنوعی دوباره عنان قدرت را در دست میگیرد، در ظاهر هم باز آدم مستبدی نشان نمیدهد.
— خب این رفتار را دکتر مصدق هم داشتند؛ بعنوان مثال تقاضای دوم برای افزایش اختیارات؛ این دو چه فرقی با هم دارند؟
من استبداد به معنی به دست گرفتن زمام امور را به شخصه بد نمیدانم. بسیاری از شخصیتهای بزرگ تاریخ هم مستبد بودند. فکر میکنید گاندی مستبد نبوده؟ یا ماندلا؟ میخواهم بگویم که متمرکز کردن قدرت موقعی خطرناک و فساد آفرین است که پیامد سرکوبگرانه و ناجور داشته باشد.
البته هر دو هم تغییرات مورد نظر را از طریق راههای قانونی تعقیب میکردند، اما مصدق در برابر مخالفانش بسیار روادارانه رفتار میکرد.
— فقدان نهادهای مدنی قوی در سقوط دولت او چقدر تاثیر داشت؟
نهادهای مدنی تا حدودی داریم واینگونه نیست که صحنه خالی باشد. کلی احزاب داریم. البته یک باور غلط وجود دارد که تنها حزب مدرن آن دوره را حزب توده میدانند؛ درحالی که حزب توده یکی از احزاب است که توسط شوروی که بزرگترین ابرقدرت دنیا از نظر پهنه جغرافیایی و نیروی نظامی وانسانی بود، تغذیه میشد.
حزب توده هم شعبه سیاسی آن کشور درایران بود؛ درعین حال حزب توده جاسوس شوروی نبود. باید توجه داشت که جاسوس با گماشته سیاسی فرق دارد. جاسوس یعنی خبرچین که مهمترین جاسوس روسها درایران، آن زمان تیمسار مقربی بود که ارتباط چندانی هم با حزب توده ندارد و بیشتر بر اساس منافع شخصیست.
بنابراین حزب توده، شعبه سیاسی شوروی درایران است که تا آخر طرفدار مصدق نیست. در مقاطعی هواداری از نهضت ملی میکند. فرض آنها بر این بود که دوران مصدق دورانی زودگذر است و اینها قدرت را در دست میگیرند.
میخواهم بگویم که درآن دوران نهادهای مدنی داریم. یکسری احزاب ویکسری هم جبهههایی هستند مثل جبهه ملی که بسیار پیچیده وشاخهشاخه است؛ اتفاقا سازمان نیافتن ومتمرکز نشدن آن، به خاطر خود مصدق است؛ در حالی که میتوانست تبدیل به یک حزب فراگیر بزرگ شود.
— مصدق مانع متمرکزشدن جبهه ملی شد؟
مصدق کاری که نکرد و بسیارهم نقد به آن وارد است این است که از سازمانیافتگی هوادارانش جلوگیری میکرد. جای بحث هم دارد که چرا این کار را میکرد؛ یعنی مثلا از تشکیل میلیشیا یا سپاه ملی برای حمایت از نهضت ملی خودش جلوگیری میکرد. در حالی که شرایط برای رخ دادن چنین اتفاقی فراهم بود. محمل قانونی هم میتوانست داشته باشد.
— میتوانست یا باید ساخته میشد؟
میتوانست به راحتی ساخته شود.
— تشکیل میلیشیا اصلا لزومی داشت؟
بله، اگر چنین نیرویی داشتیم خودش واکنش نشان میداد و کودتا احتمالا به نتیجه نمیرسید. شرایط نشان میدهد که در تهران آن دوره که جمعیت چشمگیری داشته، تخمینی که میزنند حداقل بین ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر است. یک عده مخالف هم داشته که برخی سلطنتطلب بودند و برخی هم از نظر اقتصادی متضرر شده بودند و ناراضی بودند.
البته کودتا یک فرایند پیچیدهایست که برخی مردم هم به آن میپیوندند. خیلی هماین طور نیست که هر کسی ۲۸ امرداد درخیابان است، دارند از جایی پول میگیرند.
نقطه شروع یاهسته مرکزی به نظر میآید که چند صد نفرند. دراین حالت اگر میلیشیا وجود داشتند، جلوی آن رامیگرفتند.
— این باعمل با فرآیند دموکراسی که دکتر مصدق دنبال آن بود تعارض ندارد؟
فکر نمیکنم تعارض داشته باشد. چون وقتی که نیروی شبه نظامی درگیر است نیروی شبهنظامی باید با آن درگیر شود.
— مگر خود کشور نیروی نظامی یا انتظامی نداشت؟
باید به نکاتی توجه کرد. یکیاینکه قویترین ومنسجمترین نیروی نظامیای که آن دوره داریم، ارتش است که به دربار وصل است.
نکتهای را به نقل از آقای ورجاوند عرض میکنم که نقل از یک شاهد عینیست که میگوید مجریان کودتا تا ظهر ۲۸ امرداد فکر میکردند که کودتا شکست خوردهاست.
تمام شواهد نشان میدهد که آنها تیم کوچک با اندوخته مالی کم با ارتباطات نسبتا محدود بودند وفکر میکردند که حرکتشان به سرانجام نرسیدهاست؛ منتها چرخشهایی انجام شد که ورق را برگرداند.
نیروی نظامی چگونه اثر گذاری کرد؟
یکی از لحظاتی که سکه میچرخد موقعیست که سرگرد نوذر رستمی، فرمانده یگان تانک در دوشان تپه بود. این آدم با تعدادی تانک درحالی که هنوز صبح است وهنوز اتفاق خاصی نیفتاده، همینکه میبیند شهرشلوغ شدهاست به هواداری دربار سمت نخست وزیری حرکت میکند. این یکی از فاکتورهای مهم در پیروزی کودتا به شمار میآید.
بعدها همین آدم سپهبد شد؛ زیاد هم سروصدای آن را هم درنیاورد که چه کرده و نکرده است. اسناد نشان میدهد که یکی ازعواملی که نشان داد میتوان این فرآیند را ادامه داد، همین عمل او بودهاست. این آدم اصلا به جایی وابسته نبود و صرفا به هواداری دربار تا دید شلوغ شدهاست، سرخود دست به چنین کاری زد.
— از میان عوامل خارجی، داخلی و عملکرد دکتر مصدق، کدامیک در سقوط دولت وی بیشتر اثر داشتند؟
یک نکتهای که باید به آن توجه کرد، عدم حضور شاه در ایران است. یعنی شاه از ماجرا بیخبر است.
— پس دیدار با کرومیت روزولت برای چه بودهاست ؟
دیداروصحبت کردند ولی درمورد ۲۵مرداد. اما در روز ۲۸مرداد جزو سازماندهندگان نیست؛ یعنی آدمیست که تلاشی کرده و شکست خورده و فرار کردهاست.
دراین سه روز، شواهد محکمی از حضور شخص شاه در مدیریت و برنامهریزی و سازماندهی وجود ندارد و نشان نمیدهد که شاه نقش خاصی داشته باشد.
ضمن اینکه درآن هنگام، مجلس همچنان حضور دارد و در حضور مجلس شاه نمیتوانست مصدق را عزل کند. مجلس البته در حالت سقوط بود و شاه میتوانست از طریق آن عمل کند. اینکه چرا شاه از مجرای مجلس اقدام نکرد جای بحث دارد؟
— مگر عزل مصدق قانونی نبود؟
نه! چون دستخط برای شاه نبوده؛ کاغذ، کاغذ دربار نبودهاست؛ کسی که نامه را میبرد پیک دربار نیست و تنها امضا برای شاه است.
سندی هم که مدام منتشر میشود، سند قانونی دربار برای عزل نخستوزیر در سنت سیاسی آن زمان نیست.
دراین میان شاه چندان نقشی ندارد و مخالفان مصدق بسیار مهم هستند که زمانی جزو یارانش بودند.
آیتا… کاشانی، حسین مکی و مظفر بقایی را در جبهه مخالفان مصدق میبینیم. نیروی خارجی را داریم که بیشتر لایههای غیرموثر را فعال میکند. هر چند روزولت نوشتهاست که این کودتا را ما انجام دادیم، در واقع این اولین کودتای موفق «سی. آی.ای » است که بعدها باعث افزایش بودجه سیا و کارهای دیگر آنان میشود.
این کودتا ضمنا کودتاییست که بسیار بد هم برنامهریزی و اجرا میشود. اما میان عوامل مختلف یک همگرایی رخ میدهد. ضمن اینکه بسیاری ازافرادی که شب ۲۸ مرداد مهم میشوند، دراین فرآیند چندان حضور نداشتند؛ مثل خود سپهبد زاهدی. در واقع، نیروهای حاشیهای هستند که بسیارتعیین کننده میشوند؛ مثل همین فرمانده یگان تانک، مثل شعبان جعفری (شعبون بیمخ) و دارودستهی همتیپ آنها.
— به نظر شما حزب توده میخواست که مصدق برود یا بماند؟
این بحث را بیشتر دکترهرمیداس باوند دنبال کردهاند ومعتقد هستند که سیاست شورویها حفظ وضع موجود بود؛ چون با رفتن مصدق، آمریکاییها وارد میشدند وآنها در لبهی جنگ سرد قرار میگرفتند. درابتدا هم به دولت دکترمصدق هشدار دادند، ولی بعدها، اینکه چه کار میتوانستند انجام بدهند و ندادند، باز هم جای بحث دارند.
— این کودتا را آمریکاییها درحالی ساماندهی کردند که یکی از برنامههای جبهه ملی بنوعی جایگزینی آمریکا به جای انگلستان بعنوان استعمارگر پیر بود؟
این کار یکی از برنامههای اولیه جبهه ملیست. آنها میخواستند با این قدرت جدید غیراستعماری بازی کنند والبته کمیسادهلوحانه بود؛ چون از اتصالات و ارتباط پشت پرده این دو بیخبرند؛ اینکه این دو کشور تازه از جنگ خارج شده با هم در جنگ متحدبودند ودر قالب شرکتها و کمپانیهای نفتی پیوندهایی با هم دارند را نادیده گرفته بودند؛ یک مقدار خوشخیالانه نگاه میکردند. دراین میان قطعا هوادار اینکه آمریکا درایران پایگاه پیدا کند، نبودند. کودتا هم در ابتدای کار چندان آمریکایی نبوده و تقریبا بخش عمدهای از نیروها دست انگلیس را پشت پرده میدیدند. بهلحاظ سیاسی هم چنین بود.
— اگر دولت مصدق سقوط نمیکرد با توجه به وضعیت اقتصادی ومالی پابر جا میماند یا سقوط میکرد ؟
خرابی وضعیت اقتصادی آن زمان از چیزی که میگویند کمتر بودهاست. شاخصهای اقتصادی هم آنقدرها افت نداشتهاست. وضعیت بهگونهای نبوده که بگویم در تنگنای وخیم اقتصادی قرار داشتهاست. طبق گفته دکتر علی رسیدی ۲۰درصد افت شاخص داشتیم.
نکته جالب در آن زمان افزایش صادرات است که رشد کردهاست. به نظرم با فروش اوراق قرضه میتوانستند اوضاع را کنترل کنند که در حال انجام آن هم بودند. در آن مقطع، سیاست چاپ اسکناس وفروش اوراق قرضه درست بوده است. خیلی هم نباید به این کار بد نگاه کرد. به نظر دراین باره اغراق هم میشود و دولت در این دوره چندان به پول نفت وابسته نیست.
به عبارت دیگر، چندان پول نفت از طرف انگلیسیها وارد ایران نمیشد و باور اینکه اقتصاد نفتی که بعدها وحتی تا این دوره وجوددارد، در آن زمان هم بوده یک باور نادرستیست.
— چه دولتی داریم؟
دولتی مستقل ازپول نفت که تازه میخواهد پول نفت را به دست بیاورد. وابستگی دولت به پول نفت در واقع از دهه۴۰ آغاز میشود و پولدارشدن دولت از نفت هم به دهه پنجاه بازمیگردد و نباید آن را به آن دوران پیش از آن تعمیم داد.
ضمناینکه باید توجه داشت که دولت مصدق، به شدت پشتوانه مردمی دارد؛ این مسئله خیلی مهم است که چرا میگویم پشتوانه مردمی؟
ببینید بعداز ۲۸ مرداد، مصدق «آدم بده» میشود و هر سال این روز را جشن میگرفتند و به آن «قیام مردمی» میگفتند. کل دوره ۲۵سال بعد از آن، از طریق تمام رسانههای عمومی اینگونه آموزش میدهند که مصدق آدم خوبی نبوده و «قیام مردمی» او را سرجای خود نشاندهاست.
بعد از انقلاب هم این اتفاق درمورد مصدق رخ دادهاست و چندان از نظر دولتی محبوب نیست و تبلیغاتی برای او نمیشود. بزرگداشتی برای او برگزار نمیشود و تصویر روشنی هم از او ارائه نمیشود.
منتها همچنان اگر افکار عمومی را افکارسنجی کنید، بعضا حتی برخی نگاه اساطیری به او دارند. ضمناینکه اساطیری دیدن وی ایرادهایی دارد، اما یک معانیای هم در خود دارد.
نشان میدهد که بالاخره این فرد به عنوان یک سیاستمدار بسیار محبوب بوده که بهرغم گذشت ۶۲سال، همچنان بهعنوان یک قهرمان به او نگاه میکنند.
ضمناینکه بر برخی از رخدادهای بین المللی هم تاثیر گذاشته است؛ مثل زمانی که عبدالناصر میخواست کانال سوئز را ملی کند، گفت به تاسی از مصدق این کار را میکند.
حتی بودجه سازمان سیا بعد ازاین دوره بود که افزایش پیدا کرد و تثبیت شد. به عبارت دیگر، درمورد این که دولت مصدق از نظر اقتصادی یا پشتوانه مردمی سرنگون میشد، من تردید دارم که اینگونه میشد، اما در مورد اینکه از نظر سیاسی و نظامی پایدار میماند، تردید ندارم که نمیماند.
دولت مصدق وحدتی که باید بین سیاستمداران تولید میکرد که در مقطعی هم انجام داد ولی نتوانست آن را حفظ کند و یاران سابق به دشمن مبدل شدند.
بن بستهای قانونی در مقابل او به وجود آمدند که به انحلال مجلس منتهی شد و همچنین نیرویهای نظامی مخالف او جدی بودند.
بهنظرم سقوط دولت او حتمی بود، ولی دلیل اقتصادی واجتماعی نمیتوانست داشته باشد.
— پرسش آخرم کمی انتزاعیست. اگر به هر شرایط دولت وی پابرجا میماند، باتوجه به رفتارهای سیاسی، به نظر شما او مسیر دیکتاتوری را طی میکرد یا دموکراسی را؟
برای این منظور باید رفتار کل زندگی یک سیاستمدار را ببینید. مصدق خوشبختانه در دوران خیلی طولانی در سیاست است. رفتار سیاسی وی را میتوان رصد کرد. یکسری مسائل تغییر میکند و یکسری ثابت میماند که آن اخلاق دولتمرد است. با توجه به اخلاق یک سیاستمدار میتوان مردمسالاری او را دید.
ضمن اینکه مردم سالاری با پوپولیست متفاوت است. مصدق یک مشروطهخواه مردمسالار است. حتی معتقدم یکی از دلایل محبوبیت او این است که آخرین تجلی روح مشروطه در سیاست ایران است.
بازنشر شده در کانال نقدآگین
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.